تابستان پارسال بود که نفتالی بنت، نخستوزیر قبلی رژیم صهیونیستی برای دیدار با جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به کاخ سفید رفت و از آنجا که همه فکر و ذکر او مساله جمهوری اسلامی بود، راهبرد خود برای مقابله با ایران را با بایدن به اشتراک گذاشت و از استراتژی مرگ با هزاران زخم سخن گفت؛ راهبردی که در سایه جنگ پنهان ایران و اسرائیل دنبال شد، اما نتیجه آن هیچگاه برای این رژیم رضایتبخش و آن طور که برایش طراحی کرده بودند، نشد و حالا بنت هم از نخست وزیری اسرائیل کنار رفته است.
رژیم صهیونیستی برخلاف استراتژی قبلی که بر خرابکاری در برنامه هستهای ایران و ترور دانشمندان هستهای متمرکز بود، اکنون به ترور دانشمندان و فرماندهان نظامی فعال در موشکی و اعضای نیروی قدس روی آورده به طوری که در خردادماه حوادثی از ترور در تهران رقم خورد، اما حالا فضا طوری مدیریت شده که شکست این طرح علنی شده و متغیرها به نفع تهران رقم خورده است. در این گزارش همه فراز و فرودهای شکست این راهبرد عبری را مرور میکنیم:
اجرای راهبرد ضد ایرانی
تا چندی پیش شواهد نشان میداد به موازات تشدید تنشهای سیاسی داخلی در سرزمینهای اشغالی (فروپاشی دولت ائتلافی بنت) و شکست لابی صهیونیستی در تسلیم ایران در مقابل فشارهای فزاینده غربی - عبری در جریان مذاکرات هستهای، رژیم صهیونیستی برخلاف استراتژی قبلی که بر خرابکاری در برنامه هستهای ایران و ترور دانشمندان هستهای متمرکز بود، استراتژی خود را توسعه داده و بر هدف قرار دادن سایر دانشمندان و فرماندهان نظامی فعال در عرصه موشکی و پهپادها و همچنین اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران تمرکز کرده است. این توسعه استراتژیک ادامه همان سیاست اعلامی علیه ایران یعنی سیاست «مرگ با هزاران زخم» بود که هدف اصلی آن به شکست کشاندن استراتژیهای ایران از طریق همافزایی فشارهای دیپلماتیک، لابی در کنگره و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خرابکاریها، عملیاتهای پنهان، ترور تحریم (با کمک غرب)، ائتلافسازی مانند ناتوی عربی که آن هم به شکست انجامید و حملات رسانهای (جنگ شناختی) است. با این وجود برمبنای رصد اندیشکدههای غربی و شواهد میدانی، راهبرد «مرگ با هزاران زخم» در عمل شکست خورده که در ادامه دلایل آن را مرور میکنیم.
صهیونیستها تلاش زیادی کردند تا در ادامه اجرای سیاست (مرگ با هزاران زخم) و نجات خود از «مهلکه انفعال راهبردی»، به ترورها و خرابکاریها از جمله حملات سایبری، حمله به انبارهای پهپادی و ترور دانشمندان و نخبگان علمی و نظامی کشور ابعاد تازهای بدهند. مقامات ارشد تشکیلات دفاعی اسرائیل ضمن انتقاد از نخست وزیر سابق اسرائیل و سیاستهای او در قبال ایران و مقاومت - که خود نشانه بارزی مبنی بر اختلافات شدید داخلی و انفعال بر «بیبرنامگی راهبردی» در قبال ایران است، تاکید داشتند که درحال حاضر سکوت در قبال ایران انتخاب بهتری است.
پیشتازی ایران
ایران بدون توجه به فشارها و خرابکاریها، به غنیسازی اورانیوم با خلوص ۹۰ درصد، نصب سانتریفیوژهای پیشرفته ۶ IR در تأسیسات فردو و تولید فلز اورانیوم ادامه داد و موضع و هدف صهیونیستها برای مجبور کردن ایران به توقف غنیسازی و هراسافکنی از طریق تکیه بر دوگانه جنگ - صلح با شکست مواجه شد.
ادامه تحریمهای اقتصادی، عملیاتهای مخفیانه مختلف و تهدید به بمباران تاسیسات هستهای نه تنها به توقف برنامه هستهای کشورمان منجر نشد بلکه به اذعان خود صهیونیستها، تغییری در رفتار ایران در حوزههای راهبردی چه در منطقه و چه در دیپلماسی هستهای هم مشاهده نشد. از طرفی ایران نه تنها مهارت و توانایی خود را در دور زدن تحریمها نشان داد، بلکه جنگ اوکراین موجب شکلگیری ائتلافی از منتقدان به یکجانبهگرایی آمریکا و اتحاد ایران، روسیه و چین در بسیاری حوزهها شد. علاوه بر این، با توجه به تحولات منطقهای و بحرانهای جهانی از جمله جنگ اوکراین، همسایگان ایران در منطقه خلیجفارس نیز به هیچ قیمتی حاضر نیستند ایران را به چالش بکشانند و به نظر میرسد که تمایلی به اجرای تحریمها علیه ایران ندارند؛ بنابراین رژیم صهیونیستی بر پایه توافقات آبراهام و عادیسازی تلاش زیادی برای همگامسازی اعراب در تقابل با ایران انجام داد که تحولات اخیر نشان میدهد دست کم در شرایط فعلی در این مورد توفیق چندانی به دست نیاورده و سفر بایدن هم نتوانست برای آنها آوردهای در حوزه عادیسازی روابط با اعراب داشته باشد و عملا ائتلاف ناتوی عبری-عربی هم بینتیجه ماند.
توقف رژیم
در این شرایط اسرائیل قادر به ادامه راهبرد ضربهزدنهای کوچک، اما مستمر علیه ایران نیست چراکه اولا با توجه به شواهد موجود و تحولات جاری در عرصه منطقه و بینالملل و تصمیمات جدید اتخاذ شده از سوی کشورها در مواجهه با مسائلی از قبیل جنگ اوکراین و همچنین سرعت گرفتن ائتلافسازیها و اتحادسازیهای منطقهای به خاطر خروج آمریکا و افزایش روزافزون نفوذ چین در منطقه، رژیم صهیونیستی به این حقیقت رسیده که برخلاف ادعاهایش، نه تنها قادر به ادامه این سیاست نیست بلکه هیچ تهدید نظامی مطمئنی علیه برنامه هستهای ایران در دست ندارد. دوم اینکه تلآویو به خوبی میداند که تهدیدات به این سبک در مقطع فعلی، با توجه به قدرت ایران و وجود بحرانهای جدیتر برای این رژیم با کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه، قابل اجرا نیست و آنها با وجود سفر رئیس جمهور آمریکا به سرزمینهای اشغالی هم نتوانستند درباره ایران به نقطه همگرایی برسند؛ بنابراین صهیونیستها از نقطه نظر استراتژیک به هدف اصلی خود یعنی جلوگیری از دستیابی کشورمان به برنامه هستهای پیشرفته و مستقل و انزوای منطقهای و بینالمللی ایران نرسیدند و با تمام وجود شکست را پذیرا شدهاند؛ حتی تلاش مشترک با آمریکا هم در سفر اخیر نتوانست احیاگر این وضعیت باشد.
همچنین استراتژی مرگ با هزاران زخم که در مورد مسائل منطقهای از طریق حملات به سوریه، لبنان و منافع ایران نیز دنبال شده، نه تنها نتوانست موضع ایران را تضعیف کند یا تغییر دهد بلکه تقویت اتحاد راهبردی ایران و سوریه و همچنین تقویت موضع و قدرت خط مقدم ضد صهیونیستی در منطقه یعنی حزبا... لبنان را در پی داشت. از طرفی انفعال و آشفتگی درونی سرزمینهای اشغالی و جنگ بر سر قدرت، یکی دیگر از شواهد متقن شکست رژیم صهیونیستی در پیشبرد استراتژی مرگ با هزاران زخم است.
به هرحال گرچه نباید از دشمن و تغییرات تاکتیکی و راهبردی او در عرصههای گوناگون تقابل و تحرکات کورکورانهاش غافل شد و باید با دقت و حساسیتی خاص تحولات آینده را رصد کرد، اما در شرایط فعلی میتوان با قاطعیت شکست استراتژی «مرگ با هزاران زخم» را اعلام کرد.
منبع: جام جم