حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت.

شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه (س)، دختر امام حسین (ع) چنین است:

عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب (س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.

پرسید: عمه جان! اینان کجا می‌روند؟ حضرت زینب (س) فرمود: عزیزم این‌ها به خانه هایشان می‌روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.

بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه‌ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.

خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید.

بر پیشانی و لب‌های پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند‌تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگ‌های گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می‌دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی‌دیدم.

دختر خردسال حسین (ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.

بسیاری از شیعیان شب و روز سوم محرم را به روضه رقیه اختصاص داده‌اند در برخی تقویم‌ها ۵ صفر سالروز شهادت حضرت رقیه (س) ثبت شده است برخی از هیئت‌های عزاداری و مساجد شیعیان به نام ایشان نامگذاری شده است نوحه‌ها و اشعار زیادی در شان مقام آن حضرت (س) سروده شده است.

ماجرای شفای فرزند شیخ عباس قمی با روضه حضرت رقیه (س)

معجزه حضرت رقیه (س) برای زن باردار

در نامه‌ای که دوم جمادی الثانی ۱۴۱۸ هجری قمری به دفتر انتشارات مکتب الحسین (ع) فرستاده شده در آن نوشته شده بود: روزی وارد حرم حضرت رقیه (س) شدم، دیدم جمعی مقابل ضریح مقدس مشغول زیارت خواندن و عزاداری هستند و مداحی با اخلاص به نام حاج نیکویی مشغول روضه خوانی است از او شنیدم که می‌گفت:خانه‌های اطراف حرم رابرای توسعه حرم مطهر خریداری می‌کنند یکی از مالکان که یهودی یا نصرانی بود به هیچ وجه حاضر نبود خانه خود را برای توسعه حرم بفروشد حتی خریداران حاضر شدند که به دو برابر و نیم قیمت خانه را از او بخرند، ولی اوحاضر به فروش نشد.

بعد از مدتی زن صاحب خانه باردار شده و نزدیک وضع حملش می‌شود هنگامی که آن زن را نزد پزشک معالج می‌برند بعد از معاینه می‌گوید بچه و مادر هر دو درمعرض خطر هستند و خانم باید زیر نظر ما باشد، قبول کردند، تا درد زایمان شروع شد.

صاحب خانه می‌گوید: همسرم رابه بیمارستان بردم و خودم برگشتم، آمدم نزد حرم حضرت رقیه (س) و به ایشان متوسل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم رانجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه ام را به تو تقدیم می‌کنم.

مدتی مشغول توسل بودم، بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روی تخت نشسته و بچه دربغلش سالم است.

همسرم گفت: کجا رفتی؟

گفتم رفتم جایی کاری داشتم.

گفت: نه، رفتی متوسل به دختر امام حسین (س) شدی؟

گفتم از کجا می‌دانی؟

زن جواب داد: من در همان حال زایمان که از شدت درد گاهی بیهوش می‌شدم، دیدم دختر بچه‌ای وارد اطاق بیمارستان شد و به من گفت: ناراحت نباش، ما سلامتی تو و بچه ات را از خدا خواستیم فرزند شما هم پسر است سلام مرا به شوهرت برسان و بگو نامش راحسین بگذارد.

گفتم: شماکی هستید؟ گفت: من رقیه دختر امام حسین (ع) هستم.

بعد از روضه خوانی از مداح سوال کردم این داستان را از که نقل می‌کنی؟

در جواب گفت: از خادم حرم حضرت رقیه (س) نقل می‌کنم که خود از اهل تسنن است و افتخار خدمتگزاری درحرم نازدانه امام حسین (س) را دارد و پدرش نیز از خادمان حرم حضرت رقیه (س) بوده است.

ماجرای شفای فرزند شیخ عباس قمی با روضه حضرت رقیه/ حجت‌الاسلام مسعود عالی

یقین پیرغلام اهل بیت (ع) از روضه صحیح برای دختر سه ساله ابا عبدالله (ع)

حاج منصور ارضی اگر همه عالم به من بگویند این روضه­‌ها را بخوان و بعد بگویند روضه خودت را بخوان، من روضه حضرت رقیه (س) را می­‌خوانم؛ چون خودم داغش را دیده‌ام. یعنی مسیرش را رفته‌ام و می­‌دانم چه خبر است. اینقدر در جبهه‌ها و جا‌های دیگر گفتند و با مزاح و شوخی و انتقاد به این موضوع پرداختند که عاقبت من یک شب خواب دیدم که ما اصلاً درست گفتیم؟ در خواب دیدم در آسمان نوشتم «فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِنْ کَفَرْتُمْ یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شیبا». واقعا هول قیامت بچه­‌های کوچک را پیر می­‌کند، این است که وقتی سر بریده را برای حضرت رقیه (س) آوردند، او به یک‌باره پیر شد. آن خواب را که دیدم دیگر یقینم هزار برابر شد.

منبع: جهان نیوز

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
محمدی
۰۲:۵۴ ۱۱ مرداد ۱۴۰۱
السلام وعلی الحسین علیه السلام علی رقیة ریحانة الحسین علیهماسلام
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۴۸ ۱۰ مرداد ۱۴۰۱
عجب