امام محمد باقر (ع) فرمودند: پیامبر اکرم (ص) در خانه امّ سلمه بود و به او سفارش کرد که کسی نزد آن حضرت نیاید.
امام حسین (ع) که در آن زمان خردسال بودند وارد شدند و امّ سلمه نتوانست جلوی ایشان را بگیرد، ولی دنبالشان آمد و دید امام حسین (ع) روی سینه آن حضرت است و آن جناب گریه میکنند و چیزی در دست دارند و آن را میبوسند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:ای امّ سلمه! این جبرئیل است که به من خبر میدهد: این حسین کشته میشود و این خاکی است که روی آن به شهادت میرسد و آن را نزد خود نگهدار، چون تبدیل به خون شد بدان که حبیبم کشته شده است.
امّ سلمه عرض کرد: یا رسول الله! از خداوند بخواه که از او دفع نماید.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: از خداوند درخواست کردم، ولی حق تعالی به من وحی کردند که برای او درجه و مقامی است که هیچ کس بدان نمیرسد و او شیعیانی دارد که شفاعت میکنند و شفاعت آنها پذیرفته میشود.
به راستی مهدی (عج) از فرزندان اوست. خوشا به حال کسی که از اولیای حسین (ع) باشد، به خدا سوگند شیعیانش در روز قیامت رستگار و کامیابند.
ابی ذر گوید: دیدم که رسول خدا (ص) حسن و حسین (ع) را میبوسید و میفرمود: هر که حسن و حسین (ع) و ذرّیه ایشان را از روی اخلاص دوست داشته باشد، زبانهی آتش به صورت او نرسد هرچند گناهانش به عدد ریگهای بیابان باشد، مگر گناهی داشته باشد که او را از ایمان خارج نماید.
رسول خدا (ص) فرمودند: «حسین از منست و من از حسینم، خداوند دوست دارد کسی را که حسین را دوست دارد، حسین فرزند پیامبر (و پدر امامان) است.»
سلمان فارسی رحمت الله گوید: از رسول خدا (ص) درباره حسن و حسین (ع) شنیدم که میفرمود: بار خدایا! من این دو را دوست دارم، پس تو ایشان را دوست بدار، و دوست بدار هر کس را که آن دو را دوست میدارد؛ و میفرمود: هر کس حسن و حسین (ع) را دوست بدارد من او را دوست دارم و هرکس که من او را دوست داشته باشم خداوند دوستش دارد و هر کس خداوند، او را دوست دارد داخل بهشت کند و هر کس که ایشان را دشمن دارد من او را دشمن دارم و هر کس را من دشمن بدارم خداوند، او را دشمن بدارد و هر کس را خدا دشمن بدارد داخل دوزخ کند و میفرمودند: این دو فرزندم، دو ریحانه (دو گل بوستان) من از دنیا هستند.