۳۰۴ نفر دستگیر شدهاند؛ تعدادی از آنها را دستبند به دست و پابند به پا به محوطه H پلیس پایتخت آوردهاند. در بین شان کوچک و بزرگ، باسواد و بی سواد، سابقه دار و بی سابقه در جرمهای مختلف اعم از اوباشگری، درگیری، سرقت، زورگیری و کلاهبرداری به چشم میخورد.
عدهای جرمشان را قبول داشته و تعداد زیادی از دستگیرشدگان هم اظهار بی اطلاعی میکنند تا جایی که حتی مندرجات پرونده اعم از ادله جرم، شواهد موجود در پرونده و شناسایی از سوی مالباختگان و ... را هم منکر میشوند.
بیشاربخوانید:
جالب است که برای بسیاری از دستگیرشدگان در طرح اقتدار پلیس_که این مرحله از سوی پلیسهای تخصصی امنیت عمومی، فتا و اطلاعات پایتخت اجرا شده_ شواهد و مستندات دیگری هم در پرونده وجود دارد اعم از فیلم و عکسهایی که از دوربینهای مداربسته موجود در محل جرم استخراج شده یا تصاویری که شهروندان از صحنهها ضبط کرده و در اختیار پلیس گذاشته اند.
پرونده اول: پایان کری خوانی اراذل و اوباش در یادگار امام/ دستگیری عوامل تخریب ۴ دستگاه خودروی شهروندان
دو گروه از اراذل و اوباش هستند، در دو گروه نه و چهار نفره که در چهار نقطه از تهران قرار دعوا گذاشته بودند؛ یکی در پونک، دیگری در یادگار امام، سومی در مرزداران و آخری هم که در جنوب تهران بود.
اراذل و اوباش این پرونده در فضای مجازی کری خوانی داشته و بعد هم در فضای واقعی قرار دعوا میگذاشتند؛ آن هم با قمه و چاقو! که در آخرین قرار دعوا هم در محدوده یادگار امام چهار نفر از خودشان با قمه و چاقوی طرف مقابل مصدوم و زخمی شده و به بیمارستان رفتند.
پلیس هم بعد از رصد اطلاعاتی با انجام چند مرحله عملیات، ۹ نفر باقیمانده از دو باند اراذل و اوباش مورد نظر را شناسایی و دستگیر کرد و به زندان انداخت.
جالب است که همه اعضای این دو باند از اراذل سابقه دار هستند که در طی این دعواها ۴ دستگاه ماشین شهروندان را نیز تخریب کرده اند.
حسین ۲۴ ساله آخرین فرد از دار و دسته اراذل و اوباش است که دو سه شب پیش در آخرین عملیات توسط تیم ماموران پلیس امنیت عمومی پایتخت دستگیر شده است.
حسین که بلوز و شلوار مشکی به تن دارد میگوید من دستگیر نشدم که، خود معرف هستم!
از جریان دعوا میپرسم؛ جواب میدهد: من نقشی در دعوا نداشتم، بیرون رفته بودیم، داشتیم از جایی برمی گشتیم که رفیقم که با ما بود در مواجهه با تعدادی دیگر طرف دعوا شد، ما هم به حمایت از او وارد دعوا شدیم.
میپرسم سلاح هم داشتید؟
میگوید: طرف مقابل سلاح گرم داشت و ما سلاح نداشتیم.
حرفش را قطع میکنم و میگویم، اما پلیس میگوید درگیری خونینی داشته اید و چند نفر از هر دو طرف زخمی شده اند؟
تا میفهمد که قضیه را میدانم میگوید: من سلاح نداشتم، اما در گروه ما یک نفر یک چماق داشت و دیگری هم یک چاقو... باور کنید من هیچ سلاحی نداشتم.
حسین اصرار دارد که سابقه دار نیست و فقط جرمش حمایت از دوستش بوده و در دعوای خونین آن شب هم هیچ کاری نکرده است!
پرونده دوم: دستگیری گل فروش بهشت زهرا / کپی کارت بانکی مشتریها و خالی کردن موجودی کارتها
۳۰ نفر شاکی دارد؛ شغلش گل فروشی بوده آن هم در جاده بهشت زهرا؛ وقتی خانوادهها برای برگزاری مراسم تحریم عزیزان شان یا زیارت قبور به سمت بهشت زهرا (س) میآمدند در مسیر گل میخریدند و این آقای متهم کلاهبرداری نیز کارتهای عابربانک شان را هنگام دریافت وجه، کپی میکرد بعد هم با رمزی که مشتریها گفته بود موجودی کارتها را خالی میکرد.
جوانی ۲۳_۲۲ ساله است، سابقه ندارد و بعد از دو سه هفته کلاهبرداری شناسایی و دستگیر شد، اما جالب اینجاست که میگوید من کاری نکرده ام و برای همین هم حرفی برای گفتن ندارم!
پرونده سوم: فروش سلاح با مجوز فقط چهارده میلیون و هفتصد هزار تومان!
باند فروش سلاح هستند؛ مجوز هم صادر میکردند به اسم افراد؛ البته مجوز جعلی.
سلاح را با جواز ۱۴ میلیون و هفتصد هزار تومان میفروختند.
حالا پلیس دستگیرشان کرده و به زندان رفته اند؛ اسلحهها را هم کشف و ضبط کرده و در روی میزها به نمایش گذاشته است.
پرونده چهارم: دستگیری عاملان ضرب و شتم طلبه آمر به معروف و ناهی از منکر در تهرانپارس/ طلبه مصدوم: ضاربان برایم پیام تهدید میفرستند
هنوز چشم چپش بسته است، رد بریدگی روی پیشانی اش به چشم میخورد، میگوید: اولین ضربه را با چوب بر فرق سرم زدند و در ادامه هم ضربات چاقو و قمه بود؛ با قمه ۹ ضربه به دستم زدند، بعد هم یک ضربه به پیشانی و در آخر هم ضربه کاری را زدند؛ یعنی با همان بطری شیشه شکستهای که در دست داشتند توی چشمم زدند و دیگر خون بود که فواره میزد.
جریان درگیری و بطری شکسته را میپرسم. نفسی چاق میکند و سرش را پایین میاندازد و میگوید: اول باید خدا را شکر کنم که توانستم جان پسر بچه را نجات دهم و گرنه همین بلاها را داشتند سر بچه مردم میآوردند؛ چه بسا بدترش را.
از جریان ضرب و شتم آن شب میگوید: آن شب هم طبق عادت همیشگی که حدود ساعت ۱۰، ۱۱ شب برای پیاده روی به پارک میروم به بوستان پلیس در فلکه چهارم تهرانپارس رفتم؛ چهارشنبه بیست و دوم تیر ماه بود مثل قرار هر شب مشغول پیادهروی در پارک بودم، اما صحنه عجیبی به چشمم خورد؛ ۵ نفر سر یک نوجوان ۱۶ یا ۱۷ ساله ریخته بودند و داشتند او را میزدند... نزدیکتر که شدم، دیدم یکی از آنها یک بطری شیشهای را توی سر پسر بچه شکاند به حدی که خون فوران کرد، بعد که بطری شیشه شکست آماده شدن که با بطری شکسته دوباره به پسر ضربه بزنند ... دیگر تاخیر جایز نبود مسأله امر به معروف و نهی از منکر و نجات جان یک انسان بود دیگر نفهمیدم که چه شد فقط دویدم و سر بزنگاه که میخواستند با شیشه شکسته به گردن پسربچه بزنند در یک آن یقه پسر بچه را گرفتم و از آن وسط بچه را عقب کشیدم تا ضربه بطری شکسته به گردنش اصابت نکند.
خدا را شکر پسر بچه را از حلقه آن ظالمان بیرون کشیدم، اما در همان حال ضربات چوب و قمه بود که بر سر و صورت و بدنم فرود میآمد و درنهایت همان ضربه کاری _با همان بطری شیشهای شکسته که میخواستند به گردن پسر بچه بزنند_ که در چشم چپ من جاخوش کرد و به یادگار باقی ماند.
میپرسم پسر بچه چه شد، چرا اراذل او را دوره کرده و میزدند؟
طلبه مصدوم میگوید: آن لحظه که سر و صورت و چشمم پر از خون بود و دیگر جایی را نمیدیده و خبری نداشتم، اما بعدها شاهدان عینی گفتند بعد از اینکه پسر بچه را از دست آن نامردمان بیرون کشیدم فرار کرد و رفت.
مرد ادامه میدهد: شاهدان گفتند این ۵ نفر از اراذل و اوباش، فروشنده مواد مخدر بودند و به برادر کوچکتر همان پسری که کتک میخورد در پارک قرص فروخته بودند؛ این پسربچه هم به اینها اعتراض کرده بود که چرا به بچهها مواد فروخته اید و آنها هم به جانش افتاده بودند.
مهدی ۳۳ ساله، طلبهای که در پی نجات دادن جان پسر بچه در پارک، فقط چشمش ۱۱ بخیه خورده، هنوز از دست اراذل و اوباشی که این بلا را به سرش آوردند احساس ناامنی میکند!
مهدی میگوید: پلیس سه نفر از ۵ نفری را که در پارک مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند دستگیر کرد، اما آنها توسط یکی از افراد برایم پیام تهدیدآمیز فرستاده اند؛ حتی امروز صبح هم که به سراغ ماشینم آمدم دیدم که شیشه ماشین را شکسته و ضبط و تمام وسایل داخل ماشین را به سرقت برده اند.
آمر به معروف و ناهی از منکر پرونده ما در ادامه از همکاری قسمت حقوقی و معاونت اجتماعی ستاد امر به معروف کشور و همچنین کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس، واحد اطلاعات و همچنین مأموران پایگاه چهارم پلیس امنیت که در رسیدگی به شکایت پرونده و همچنین دستگیری اراذل و اوباش نقش مهمی داشتند تقدیر و تشکر میکند.
پرونده پنجم: اشتغال و گرفتن وام بهانه بود/ طمع اجاره سه میلیونی کارت بانکی، پای صاحب کارت را به کلانتری کشاند!
شیوه و شگرد آنها این گونه بود که به بهانه اشتغال یا پرداخت وام کارتهای بانکی افراد را میگرفتند؛ یا بهتر بگوییم به قول خودشان اجاره میکردند؛ به این بهانه که با کارتهای بانکی گردش مالی ایجاد کنند؛ مثلا در بازیهای گیم نت؛ تازه در ازای گرفتن کارتها به صاحبانش وجه ناچیزی میپرداختند.
بگذارید واضحتر بگویم کار اصلی این باند استفاده از کارتهای مردم در بحث قمار و شرط بندی بود یعنی با این شماره کارتها کار کرده و در نهایت مبالغ واریزی به کارتها را به صورت رمز ارز از کشور خارج میکردند.
پلیس هم در ادامه با رصد اطلاعاتی و چند مرحله کار عملیاتی توانست این دو باند را با گردش مالی بیش از ۱۰۵ میلیارد تومان شناسایی و منهدم کند؛ همچنین در مجموع ۷ نفر که از اعضای این دو گروه بودند نیز شناسایی و دستگیر شدند.
شیوه فعالیت این دو باند این گونه بود که برای اجاره کارتهای بانکی به سراغ جوانان کم تجربه میرفتند؛ جوانانی که بیکار بوده و پرداخت مبلغ ناچیز در ازای کارت بانکی برایشان به صرفه بود.
یکی از صاحبان کارتها که به مقر پلیس احضار شده در پاسخ به این سوال که چقدر در ازای کارت بانکی گرفتی میگوید: کارت بانکی خود را به ازای سه میلیون تومان ماهانه اجاره دادم، نمیدانم که چه میکردند؛ باور کنید هیچ پیامکی هم برایم نمیآمد که بدانم چه میکنند... تا اینکه پلیس تماس گرفت و اینجا آمدم.
پسر جوان دیگری هم که پلیس به عنوان صاحب کارت بانکی احضارش کرده میگوید: کارت بانکی ام را ۴ میلیون اجاره دادم؛ خب درآمدی نداشتم، بیکار بودم، حداقل با این کار یک درآمدی به دست آوردم غافل از اینکه پایم را به یک پرونده قمار و شرط بندی باز کردند.
میپرسم هیچ وقت متوجه تبادل پول نشدی، برایت پیامک بانک نمیآمد؟
میگوید: من که بلد نیستم، اما انگار از طریق اینترنتی پولها را رد و بدل میکردند که ما از هیچ چیز اطلاع پیدا نکنیم؛ در ادامه هم با تماس پلیس بود که فهمیدم کارتها را در بحث قمار و شرط بندی استفاده میکردند... حالا ما باید اینجا پاسخگوی کارهای خلاف آنها باشیم.
پرونده آخر: «برنده خوش شانس» باز هم قربانی گرفت/کلاهبرداری ۳میلیارد تومانی از ۱۵۰ شهروند در ری و ملارد
«سلام آقای خوش شانس؛ شما برنده جایزه خوش حسابی شدهاید» این جمله قسمتی از عبارتی است که با هیجان از پشت گوشی تلفن همراه پخش میشود چنان واقعی که مخاطب را به وجد آورده و به وی این ذهنیت را میقبولاند که حتما برنده شده است.
این جملات و گفتهها در واقع صدای مجری معروف برنامه صدا و سیما نیست بلکه بخشی از صدای ضبط شدهای است که اعضای باند کلاهبرداری تلفنی از آن استفاده کرده و با ترفند برنده شدن در مسابقات رادیو و تلویزیونی متاسفانه دوباره از ۱۵۰ نفر از شهروندان مبلغ ۳ میلیارد تومان کلاهبرداری کرده اند.
تا اینکه در نهایت چند شب پیش، پلیس سر کرده اصلی این باند را شناسایی و دستگیر کرد؛ اگرچه پلیس بارها اعلام کرده برای دریافت هدیه نیازی به رفتن فرد به پای دستگاه عابر بانک یا دادن رمز و اطلاعات حساب بانکی نیست، اما متاسفانه بازهم شهروندان فریب خورده و کلاهبرداران سایبری توانستند با این شیوه و شگرد از ۱۵۰ نفر از شهروندان در ری و ملارد کلاهبرداری کنند.
منبع: فارس