روزی که بغض ابرها در آسمان سراسر کشور ترکید وبارش های سیل آسا شروع شد، سیل به یزد رسید و به منازل مردم شبیخون زد، مردم با اشکی در چشم آه کشیدن و دیوارهایی که روزگارانی با ساکنینش مرهم درد هم بودند، فروریخت و شادی چندساله شان به یغما رفت.
بارانی که برای رفع عطش کویر سوزان آمده بود، امید مردم را برای عبور از خشکسالی ناامید کرد و یزد هم زخمی از بی رحمی سیل بر تن خود دید و همان هنگام بود که مردان جهادی یزد به پا خاستند و به روشهای مختلف یاریگر خسارت دیدگان شدند.
علی اصغر سلمانی، فرمانده قرارگاه سازندگی و اقتصاد مقاومتی سپاه الغدیر استان یزد، در خصوص حضور گروههای جهادی بسیج و اقدامات آنها در سیل یزد، گفت: ۱۵۰۰ نفر جهادگر به طور مستقیم در حال فعالیت هستند و نزدیک به ۱۸۰ گروه جهادی از طرف دو ناحیه مقاومت بسیج در شهر یزد، یعنی ناحیه مقاومت بسیج شهید الله دادی و منتظر قائم همچنین بسیج شهرستانهای تفت، اشکذر، خاتم و ناحیه مقاومت بسیج روح الله زارچ، برای خدمت رسانی به مردم سیل زده یزد فعال هستند.
او می گوید: این گروهها جزء گروههای جهادی واکنش سریع هستند و از جمله کارهایی که انجام میدهند کشیدن آب از منازل، مغازهها و انبارهای مردم است که در شهر یزد حدود ۳۰ تا ۵۰ پمپ به کار گرفتند.
فرمانده قرارگاه سازندگی و اقتصاد مقاومتی سپاه الغدیر استان یزد درباره آواربرداری گفت: آواربرداری از خانههای تخریب شده و کار جستجو از دیگر فعالیتهای جهادگران است که با ارگانهای مختلف خدمترسان، همچون هلال احمر، شهرداری، نیروی انتظامی و آتش نشانی همکاری میکنند.
به گفته سلمانی اقدام دیگری که گروههای جهادی انجام میدهند در زمینه امنیت محلهها است؛ از آنجایی که بسیاری از مردم خانه هایشان را رها کردند، به خصوص در بافت تاریخی یزد که مردم مجبور به ترک خانه هایشان شدند، بسیجیان جهادگر در آنجا حضور دارند و مراقب منازل مردم سیل زده هستند.
ساعت هفت صبح با یکی از گروههای جهادی همراه شدیم تا خدمات آنها را روایت کنیم، با ۲۰ نفر از جهادگران یزد را به مقصد زردین ترک کردیم حدودا یکساعت و نیم در مسیر بودیم، مسئول گروه جهادی مدافعان حرم کاظم بود که همه فرمانده صداش میکردن، از همون ابتدا با بچهها باب شوخی را باز کرد و با آنها برادرانه رفتار کرد تا جهادگران با روحیهای مضاعف برای کمک رسانی حاضر شوند.
بعد از گذشت یک ساعت و نیم به دهستان زردین رسیدیم، وارد که شدیم همه با صحنههای دلخراشی روبرو شدن، تخریب خانه ها، ماشینهایی که دیگر کسی سراغشان نمیآمد.
یکی از سیل زدگان میگفت که حضور ما در اینجا ضروری است و مردم به همین کمک کوچک ما در این شرایط بحرانی محتاج هستن، همه جهادگران لباسهای جهادی پوشیده و بند کفشهای خود را برای خدمت بی منت محکم کردند.
وارد محله که شدیم ۲۰ نفری که همراه ما بودند به سه گروه تقسیم شدن و برای یاری رساندن به منازل مختلف رفتند.
یکی از کوچهها که مسیر اصلی سیل بوده خیلی خرابی به بار آورده بود، ۶ منزلی که در کنار یکدیگر تخریب شده بودن، خانههای پر از گل و لای و... محصول سیل برای اهالی بود.
در کنار یک خانه دختری پریشان و ناراحت توجه من را جلب کرد، وقتی از دوستان پرسیدم متوجه شدم یکی از آن شش خانهای که تخریب شده خانه شان بوده و الان تمام خاطرات کودکی اش به زیر آوار رفته، اما این همه غمش نبود، کل جهیزیهای که با شوق و ذوق برای رفتن به خانه بخت تهیه کرده بود الان زیر خاکها بود.
در مسیر که میرفتم پیرزنی را دیدم که مدام دعاگوی بچههای جهادی بود، وارد خانه اش شدم دیدم گل و لای همه خانه را فرا گرفته و بچههای جهادی در حال بیرون بردن آنها از خانه بودند.
جهادگران سخت مشغول کارهای مختلف بودن و اکثرا بیرون آوردن گل و لای از منازل مردم بود، تا ساعت ۱۹ در زردین بودیم که دیگر توانی در جهادگران نبود، به سمت یزد حرکت کردیم توی مسیر همگی به خواب عمیق فرورفته بودند.
کاظم گفت به مدت یک هفته در زردین هستیم و بعد به نقاط دیگر شهر میرویم.
بعد از یک هفته کاظم زنگ زد و گفت جمعه میرویم محله سردوراه، آنجا خانههایی هست که باید گل و لای داخل خانه را بیرون بیاوریم تا بتوانیم اثاثیه ها را بیرون بیاوریم.
جمعه صبح ساعت ۸ بود که به محله سردوراه رسیدم، لوکیشن را گرفتم و به جمع جهادگران اضافه شدم.
وارد خانه که شدم یک زن تنها را دیدم با چهرهای نگران، او میگفت تمام وسیلهها و اثاثیه ام داخل زیرزمین بوده و من خودم رفته بودم روستا و از اخبار دیدم که سیل خانههای محله سردوراه را خراب کرده و بسیجیان و پاسداران سخت مشغول کمک رسانی هستند، باخودم گفتم ان شاءالله که خانه ما مشکلی پیش نیامده و از این جهت مطمئن بودم که سطحش بالاتر از خیابان بوده، اما وقتی برای سرکشی آمدم آب و گل را تا سقف زیرزمینم مشاهده کردم.
او میگفت دیگر توان نداشتم و داشتم حسرت میخوردم که هرچه داشتم رفته زیر آب و دیگر وسیله هام فایده ندارد.
از بچههای جهادی و بسیجیان خیلی تعریف میکرد، میگفت خدا بهشون خیر بده تنها کسانی هستند که هنوز سخت مشغول کمک هستند و خسارت دیدگان را تنها نگذاشتند.
جهادگران سخت مشغول خدمت رسانی بودند، گل و لای را به سختی بیرون میآوردن و میدیدم که چقدر با شوق و ذوق کمک میکنند.
موقع نماز و ناهار شد، با وجود خستگی، اما بازهم بچهها لبخند میزدند و با شوخیهای خود سختی کار را از خود دور می کردند.
باید خداقوت گفت به جهادگران بسیجی که با گذشت یک ماه از سیل هنوز عاشقانه پای کار هستند و به مردم دارالعباده خدمت میکنند.
گزارش از حجت امینی