در سریال «راز ناتمام» زندگی شهید باهنر از زمان مبارزات انقلابی تا نخست‌وزیری و شهادت به دست منافقین در ۲۶ قسمت ۴۰ دقیقه‌ای به تصویر درآمده است.

«راز ناتمام» نام سریالی است که گرچه ابتدا به قصد به تصویر کشیدن وجوه مغفول مانده از زندگی شهید حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدجواد باهنر شکل گرفت اما با ورود داستانی موازی، آن‌طور که‌ امین امانی، کارگردان، تهیه‌کننده و یکی از نویسندگانش می‌گوید به پروژه نفوذ نیز پرداخت. پروژه‌ای که‌ امانی معتقد است در روزگار معاصر نیز رد پایی قابل ملاحظه دارد و او به‌عنوان هنرمند موظف به گفتن از آن در قالب اثرش است. از جمله دیگر نکاتی که راز ناتمام را حائز اهمیت کرده تلاش به ثمر نشسته گروه تولیدش اعم از کارگردان، بازیگران، گریمور و دیگر طراحان آن در بازسازی کاراکترهایی بسیار شبیه به شهید حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدجواد باهنر، شهید آیت‌ا... سیدمحمد بهشتی، شهید محمدعلی رجایی، آیت‌ا... سیدعلی خامنه‌ای، مرحوم آیت‌ا... اکبر هاشمی‌رفسنجانی و... است که خواص و عوام را به اذعان به نزدیکی چهره، صدا، حتی لحن و آکسان‌گذاری کلمات نسبت به مابه‌ازاهای تاریخی خود وادار کرده است.


بیشتربخوانید


هر چند بخش معاصر این سریال و آنجا که در روزگار کنونی می‌گذرد به‌واسطه نکاتی چون نفوذ آسان برخی گروهک منافقین در زندگی شخصی یک مامور امنیتی انتقادهایی برانگیخته که ‌امانی برای آن نیز پاسخ دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگویی است با امین امانی و همچنین نگین معتضدی، بازیگر نقش لیلا و مسعود رحیم‌پور، بازیگر نقش شهید آیت‌ا... سیدمحمد بهشتی که در روزنامه جام‌جم انجام شد.

می‌خواهم اگر موافقید گفت‌و‌گو را با دلیل انتخاب این مقطع از تاریخ معاصر ایران برای به تصویر کشیده شدن آغاز کنیم. این‌که علاوه بر پیشنهاد احتمالی سفارش‌دهندگان کار، علاقه‌مندی یا مطالعه خودتان در مورد این برهه زمانی به چه میزان بود؟ سؤالی که اگر بازیگران‌تان، نگین معتضدی و مسعود رحیم‌پور مایل به پاسخگویی به آن هستند، علاقه‌مندیم جواب‌شان را بشنویم.

امین امانی، کارگردان، تهیه‌کننده و یکی از نویسندگان: من به‌شخصه به اتفاقات و آثار هنری منعکس‌کننده رویدادهای دهخ۶۰ علاقه‌مندم که بخشی از آن از علاقه‌ام به ساخت اثر با مباحث سیاسی، جنایی و مسأله پروژه نفوذ ریشه می‌گیرد و از این‌رو زمانی که پیشنهاد ساخت سریالی با موضوع زندگی و شخصیت شهید حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدجواد باهنر به تیم ما داده شد، مسأله پروژه نفوذ و چگونگی وقوع آن، ماجرای مسعود کشمیری، داستان مجاهدین خلق و... را به آن افزودیم و برای آن‌که داستان از جذابیت‌های لازم برای پیگیری از سوی مخاطب بهره‌مند باشد به تلفیق زمان گذشته با زمان حال دست زدیم و مسأله پروژه نفوذ را نیز به‌عنوان فصل مشترک این دو زمان در نظر گرفتیم و همان‌طور که پیشتر حضرت آقا تاکید کرده بودند که به مسأله نفوذ بسیار بپردازید، قصد ما یادآوری این نکته بود که هنوز هم مسعود کشمیری‌ها و نفوذ هست و همچنین نشان دادن این‌که چگونه باید با نفوذ مقابله کرد.

با توجه به این که در تیتراژ ذیل اسامی نویسندگان با نام شما در کنار هدایت کریم‌زاده و سمانه میرعابدینی مواجه می‌شویم و عنوان «طرحی از سیدجلال الدین‌دری» را هم می‌بینیم می‌خواهم بدانم بحث تحقیق و پژوهش به چه شکل پیش رفت؟

امانی: کار تحقیق و پژوهش راز ناتمام چیزی نزدیک به یک‌سال توسط تیمی مجرب و با حساسیت بالا در دست پیگیری بود. حساسیتی که بیشتر از آنجا نشأت می‌گرفت که این مقطع زمانی از تاریخ هنوز آن‌چنان مشمول مروز زمان نشده است و جدا از خواص که قطعا آن مقطع زمانی را در خاطر دارند، بسیاری از مردم نیز آن دوره را به یاد می‌آورند و ما نیز به همین دلیل نیازمند تحقیق و پژوهشی گسترده بودیم تا مبادا کوچک‌ترین نکته‌ای از قلم نیفتد یا به قدر سرسوزنی از واقعیت حوادث رخ داده فاصله نگیریم یا خدای ناکرده تحریفی در تاریخ پدید نیاوریم، اتفاقی که بابتش خداوند را شاکریم این‌که تا به‌حال و در پی قسمت‌های پخش شده از راز ناتمام به هیچ عنوان شاهد چنین اتفاقی نبوده‌ایم و این برای ما بسیار ارزشمند است. در مورد تقسیم کار صورت گرفته نیز اتفاقی که رخ داد به این صورت بود که سیدجلال الدین‌دری، طرح اولیه را زد و پس از آن متن اولیه توسط سمانه میرعابدینی نوشته شد و سپس و به مروز زمان و در مقطعی حدود یک‌سال من و هدایت کریم‌زاده به بازنویسی فیلمنامه پرداختیم. ذکر نام من در میان تیم نویسندگان به همین دلیل است.

با توجه به این که نگین معتضدی در نقش لیلا، دانشجوی علوم سیاسی و همسر رضا نیازی و یک مادر، در بخشی که به روایت دوران معاصر می‌پردازد ظاهر شده است، شاید چندان به نظر نرسد که نیازمند مطالعه یا تحقیق و پژوهش در مورد پیشینه تاریخی فلاش‌بک‌های راز ناتمام باشد اما می‌خواهم نظر شخصی‌تان، علاقه‌مندی یا میزان مطالعه‌تان را در مورد این برهه از تاریخ بدانم.

نگین معتضدی، بازیگر نقش لیلا: نکته‌ای که وجود دارد این‌که به نظر من، اواخر دهه ۴۰، سال‌های ۴۸ و ۴۹ تا سال۱۳۶۸ یکی از مهم‌ترین مقاطع زمانی تاریخ معاصر ایران است. چرا؟ چون از اواخر دهه ۴۰ شاهد حضور و فعالیت احزاب مختلف در ایران هستیم. این دلیل و دلایل دیگر که به آن اشاره خواهم کرد، این مقطع زمانی را برای من بسیار جذاب می‌کند و حتی بیشتر مایل بودم کاراکتری که ایفای نقش آن را به‌عهده دارم متعلق به آن دوران می‌بود و نه زمان حال حاضر. از جمله دیگر دلایل چنین تفکری، آن شکوفایی قابل‌توجهی است که در ادبیات‌مان، ادبیات نمایشی‌مان، رمان‌نویسی‌مان و... مشاهده می‌کنیم و همین، دوران ذکرشده را به دورانی مهم از لحاظ هنری تبدیل می‌کند. از نظر من، انقلاب در هر جامعه‌ای، اتفاقی بزرگ است که به ایجاد شکافی عمیق منجر می‌شود؛ چه زمینه‌سازی‌اش که چندین سال به طول می‌انجامد و چه چندین سال پس از وقوعش که تا رسیدن به ثبات نیازمند زمان است. اتفاقی که پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران نیز رخ داد و نکته دیگر این که به فاصله کوتاهی پس از آن شاهد ورود کشور به بحرانی به نام جنگ تحمیلی و عواقب و تبعات آن بودیم. همه اینها، آن دوران را به دورانی مهم در تاریخ معاصر ایران تبدیل کرده و در نتیجه برای من ایفای چنین نقشی چه در آن دوران و چه در دوران معاصر، اتفاقی خوشایند و مهم است.

مسعود رحیم‌پور، بازیگر نقش شهید آیت‌ا... سیدمحمد بهشتی، برخلاف نگین معتضدی یکی از کاراکترهای برجسته همان فلاش‌بک‌ها را به تصویر می‌کشد و می‌خواهم بدانم آگاهی یا علاقه‌مندی‌اش به آن دوران تاریخی تا چه میزان بوده است؟

مسعود رحیم‌پور، بازیگر نقش شهید بهشتی: همان‌طور که نگین معتضدی اشاره کرد، این دوره از تاریخ برای من هم دوره جذابی است. ضمن این‌که اصولا، کار تاریخی در هر مقطعی، جزو ژانرهای مورد علاقه‌ام است چرا که موجب فاصله گرفتنم از خود و رو‌به‌رو شدنم با چالش رسیدن به زمانی دور از دوران معاصر می‌شود. مقطع تاریخی روایت شده در راز ناتمام چندان دور از ما نیست و همان‌طور که ‌امین امانی اشاره کرد، خواص به‌طور مشخص و مردم عادی به شکل عمومی آن دوران را در ذهن به یاد دارند. تحقیقاتم در مورد این دوران به اندازه‌ای بود که برای بازی در نقش شهید آیت‌ا... بهشتی به آن نیاز داشتم، ضمن این که از لحظه پیشنهاد بازی در این نقش شروع به دیدن فیلم‌ها، عکس‌ها و مرور مطالبی که در این مورد وجود داشته کردم که به‌تبع موجب آشنایی بیش از پیشم با اطرافیان ایشان در آن مقطع تاریخی هم شد. از جمله مصادیق این آشنایی نیز می‌توانم به مرور سمت‌ها و فعالیت‌های ایشان به قبل و بعد از انقلاب اشاره کنم اما در کنار این، آنچه برای بازی در این نقش برای من اهمیت داشت ژست‌هایشان، لحن صدایشان، آکسان‌گذاری‌شان و... بود که می‌توانست طبق توصیه ‌امین امانی به واقعیت و آنچه مردم از ایشان در ذهن داشتند نزدیک‌ترمان کند.

تماشای چندین باره تمام فیلم‌های موجود از این آیت‌ا... شهید و از‌جمله سخنرانی‌هایشان، خطبه‌هایشان در نماز جمعه و... یکی از راه‌های مورد استفاده برای این نزدیک‌سازی و مطالعه حدودی راه دیگری بود که پیش پای من قرار داشت. از صفت حدودی برای مطالعه استفاده کردم چرا که راز ناتمام زندگی شهید حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدجواد باهنر را به تصویر می‌کشد و نه شهید آیت‌ا... سیدمحمد بهشتی و اگر قضیه به‌گونه دیگری بود قطعا سطح مطالعه من متفاوت می‌شد.

به ‌امین امانی برگردیم. ما در راز ناتمام به تماشای دو داستان موازی می‌نشینیم؛ داستانی که در دوران معاصر اتفاق می‌افتد و می‌تواند اثری شبیه به سریال‌های ژانر امنیتی بیافریند و دیگری داستانی تاریخی که زندگی و شخصیت شهید حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر را به تصویر می‌کشد و این دو داستان به‌واسطه فلاش‌بک‌هایی به یکدیگر متصل می‌شوند. به این نیندیشیدید که اساسا می‌توانید با این دو سناریو، دو داستان جداگانه بیافرینید و نه یک داستان واحد؟

معتضدی: سه داستان جداگانه.

امانی: همان‌طور که نگین معتضدی اشاره کرد ما می‌توانستیم سه داستان جداگانه بیافرینیم و آن بخشی است که در کشور ترکیه می‌گذرد؛ پس راز ناتمام تلفیق سه داستان در یک داستان و بخش دشوار کار ما، پیدا کردن نقاط اتصالی برای گذر از یک داستان به داستان دیگر و ورود به داستان سوم و بار دیگر بازگشت به داستان اول بود به‌گونه‌ای که بیننده از خود نپرسد چه شد که یک‌باره به سال ۱۳۵۲ رفتیم و چه شد که به دوران معاصر برگشتیم یا چه شد که سر از ترکیه درآوردیم و چرا اکنون در تهرانیم؟! به سرانجام رساندن این کار بسیار دشوار و علت انجام آن به چند دلیل بود که به آنها اشاره خواهم کرد؛ نخست این‌که یکی از بازخوردهایی که در طول قسمت‌های پخش شده از بینندگان گرفته‌ایم این است که ریتم کار را پسندیده‌اند و از این‌که می‌توانند هم گذشته و هم حال و هم داخل و هم خارج از ایران را با ضرباهنگی مناسب به تماشا بنشینند لذت برده‌اند. پس یکی از علل انجام این کار، همین حفظ ریتم اثر و جذب مخاطب بوده است.

اساسا به نظرتان آن مقطع زمانی، روزگار پیش و پس از شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر قابلیت تبدیل شدن به سریالی ۲۶ قسمتی، برابر با قسمت‌های کنونی راز ناتمام را داشت؟

امانی: ببینید اگر من قرار باشد سریالی ۲۶ قسمتی با این موضوع بسازم برای حفظ ریتم اثر، ملزم به وارد کردن خرده‌داستان‌ها و کاراکترهایی متعدد هستم و صرف زندگی ایشان به لحاظ تصویری و به لحاظ دراماتیک احتمالا می‌تواند حدود ۱۳ قسمت شود و در پاسخ به کسانی که مدعی‌اند بیش از این می‌توان ساخت باید بگویم بله! شما می‌توانید ۱۰۰قسمت هم بسازید اما در این صورت ناچارید جذب مخاطب را به فراموشی بسپارید؛ چه مخاطب موافق و چه مخاطب مخالف. راز ناتمام مخاطب موافق خود را دارد و می‌دانم که فلاش‌بک‌هایش به گذشته، مخاطب انقلابی را جذب خود کرده است اما من باید به آن مخاطبی که مدعی است دیگر تلویزیون نمی‌بیند و پای سریال‌هایش نمی‌نشیند هم فکر کنم؛ کسانی که فضای مجازی، سریال‌های ماهواره و... دوباره نشستن‌شان پای تلویزیون را دشوار کرده است.

پس دلیل عمده این اتفاق جلب توجه و نظر بیننده و افزایش جذابیت‌های بصری اثر بود. برای روشن‌تر شدن موضوع، به‌عنوان مثال باید به این نکته اشاره کنم که برخی از بینندگان‌مان، برخلاف آن بیننده‌ای که به تماشای حوادث دوران انقلاب علاقه‌مند است، هنگامی که سریال به زمان گذشته می‌رود نسبت به دنبال کردن آن بی‌رغبت می‌شوند و من به‌عنوان صاحب اثر موظف به پیدا کردن راهی برای جذب آنها هستم و این‌که این جذب حداکثری، آنها را متوجه مفهوم نهفته در اثر کند یعنی کارم را به درستی انجام داده‌ام.

مجددا سراغ نگین معتضدی و یکی از ایرادهای وارد شده به سریال برویم که گرچه می‌پذیرم بیش از بازیگر، این نویسندگان سناریو هستند که باید در مورد آن پاسخگو باشند اما شنیدن نظر ایفاکننده نقش نیز در مورد خصوصیات نقشی که بازی می‌کند خالی از لطف نیست. لیلا، همسر رضا نیازی، مامور امنیتی، دانشجوی علوم سیاسی و در حال نگارش پایان‌نامه‌اش است. زنی که به‌نظر می‌رسد نباید به این میزان ساده‌لوح و زودباور باشد اما هست و هنگامی که نیروهای منافقین در قالب نیروها و محافظان خودی از او می‌خواهند که با آنها قرار ملاقات بگذارد یا به چک کردن گوشی همسرش و حفظ اسامی کسانی که او به گفت‌وگو با آنها پرداخته است، بپردازد به‌سادگی می‌پذیرد. نظر شما در این مورد چیست؟

معتضدی: آن‌را که می‌گویید، در چند روز اخیر چه در دایرکت اینستاگرام و چه در قالب کامنت بارها از من پرسیده شده است و ظاهرا نیز صحیح به نظر می‌رسد اما می‌خواهم پیش از نتیجه‌گیری قطعی در موردش به توضیحاتم گوش دهید. اولین جوابی که از نظر منطق فیلمنامه‌نویسی می‌توانم به این ایراد بدهم این است که ما در قسمت‌های آینده، متوجه خواهیم شد که لیلا، اساسا اشرافی کامل و دقیق نسبت به شغل همسرش، رضا نیازی ندارد و نمی‌داند که او چه سمتی در دستگاه ‌امنیتی و اطلاعاتی بر‌عهده دارد و این نکته آنجا مشخص می‌شود که او از رضا می‌پرسد تو اصلا چه‌کاره‌ای؟! و نقل به مضمون از او انتقاد می‌کند که اگر راست گفته بودی که در حال کاری تحقیقاتی هستی، پس اینها چه کسانی هستند که دنبال من راه افتاده‌اند؟! و ادامه می‌دهد که هر بار می‌گویی در مورد کارت برایم توضیح می‌دهی اما شش سال، هفت سال می‌گذرد و تو هنوز توضیحی به من نداده‌ای! این فضایی است که از ابتدا بر زندگی لیلا و رضا حاکم بوده است و ما قبل‌تر هم دیده بودیم که وقتی در دانشگاه حرف از شهید باهنر می‌شود او به‌سادگی اعلام می‌کند که اتفاقا همسر من هم روی همین پرونده کار می‌کند! و گویی فقط چیزهایی جزئی از کار رضا می‌داند.

مسأله دیگر این‌که وقتی سمیرا با بازی عاطفه اکبری به‌عنوان یکی از اعضای گروهک منافقین خود را در نقش مامور امنیتی جا می‌زند، برای لیلا مستنداتی از گذشته رو و به‌گونه‌ای تظاهر می‌کند که کاملا از گذشته لیلا، رضا و دخترشان مهتاب مطلع است که این اتفاق نیز در جلب شدن اعتماد لیلا به او تاثیرگذار است و جدا از این، سمیرا از لیلا چیزی آن‌چنان عجیب و غریب نمی‌خواهد که شک لیلا را برانگیزد و صرفا می‌خواهد به چک کردن اسامی کسانی که همسرش با آنها به گفت‌وگو پرداخته است اقدام کند و لیلا نیز آن‌قدر این اتفاق را سرسری می‌گیرد که مابین اسامی دیگران، از کاتیا هم نام می‌برد بی‌آن که بداند در حال رقم زدن مقدمات چه فاجعه‌ای است. درمجموع به‌نظر من کاراکتر لیلا می‌توانست بهترین از این پرداخت شود اما از سوی دیگر می‌شود پذیرفت که این هم یک راهش بوده است دیگر. اضافه می‌کنم این‌که می‌گویند چطور لیلا این‌قدر ساده گول خورده است را با یک مثال هم می‌توان پاسخ داد. مشابه این اتفاق در زمان تصویربرداری سریال برای من در کشور ترکیه اتفاق افتاد که بهتر است الان در موردش صحبت نکنیم. من هنوز در ایران درگیر این پرونده هستم و تا زمانی که حل نشود، اجازه رسانه‌ای‌کردن آن را ندارم اما وقتی مراحل دادرسی‌اش را طی کند و ختم به خیر شود حتما در مصاحبه‌ای جداگانه در موردش صحبت خواهم کرد و خواهم گفت که من به‌عنوان بازیگر سریالی با مبنای پروژه نفوذ، چقدر راحت اعتماد کردم؛ اعتمادی که می‌توانست عواقبی برای خودم و همین‌طور برای سریال داشته باشد.

مایلید بیشتر در موردش توضیح دهید؟ یعنی این پرونده هنوز باز است؟

معتضدی: بله باز است و برای همین فعلا نمی‌توانم بیشتر بگویم اما اگر زمانی بتوانم برایتان تعریفش کنم، متوجه می‌شوید که من از لیلا هم زودتر و ساده‌تر گول خوردم و این ضربه را من و پروژه از آدمی خوردیم که به او اعتماد صددرصدی داشتیم.

امانی: می‌خواهم پرانتزی در میان توضیحات نگین معتضدی باز و به نکته‌ای اشاره کنم. برخی بینندگان می‌گویند چقدر راحت می‌توان در یک خانواده ‌امنیتی نفوذ کرد و مگر می‌شود با همسر یک مامور امنیتی به همین راحتی ارتباط برقرار کرد و او هم به همین راحتی اطلاعات بدهد؟! بله، می‌شود! و در واقع مشکل این است که ما گمان می‌کنیم، نمی‌شود. من می‌خواهم دقیقا از شخص مسعود کشمیری مثال بزنم. چرا من مسعود کشمیری را در این سریال نشان می‌دهم؟ مسعود کشمیری در یک شرکت انگلیسی پادو بود و به فاصله پنج سال از آن وضعیت به دبیری شورای عالی امنیت ملی کشورمان، دست راست شهید محمدعلی رجایی تغییر موقعیت می‌دهد. وقتی آنجا، این اتفاق به‌راحتی رخ داد آیا نفوذ یکی از اعضای گروهک منافقین به خانواده رضا نیازی غیرممکن است؟ چرا حضرت آقا گفته‌اند به بحث نفوذ، حتی در نهادهای نظامی بپردازید؟! چرا آقا این حرف را زده‌اند؟! و پاسخ جز این است که حتما ایشان چیزهایی می‌دانند که ما از آن مطلع نیستیم؟!

معتضدی: و اتفاقا این نفوذ همیشه زمانی اتفاق می‌افتد که به ساده‌ترین شکل ممکن صورت می‌گیرد.
امانی: در چند روزی که از پخش سریال می‌گذرد درباره این موضوع بسیار صحبت شده است و ناچارم توضیح دیگری نیز ارائه کنم. تا جایی از سریال دشمن را عمدا قوی‌تر از نیروهای خودی نشان داده‌ام چون می‌خواستم پاسخی برای این سؤال پیدا کنم که اگر آنها قدرتمند نبودند پس چرا موفق به ترور شهیدان رجایی، باهنر و بهشتی شدند؟! اگر قوی نبودند چرا توانستند حضرت آقا را ترور کنند؟! آنها قوی بودند و این دلیل بر ضعف امنیتی ما نیست که اتفاقا قدرت امنیتی‌ ما را نشان می‌دهد که توانستیم آنها را با وجود قدرتمند بودنشان نابود کنیم.

به مسعود رحیم‌پور برگردیم. درباره بازی در نقش شهید آیت‌ا... بهشتی توضیح دادید اما اکنون سؤالم این است که وقتی شما به‌عنوان بازیگر با پیشنهاد بازی در نقشی تاریخی و شامل مابه ازای بیرونی مشخص مواجه می‌شوید، چه میزان دست‌تان نسبت به زمانی که نقشی معاصر و بدون الگوی خارجی را بازی می‌کنید، بسته‌تر است؟

رحیم‌پور: نکته اول این که بازی در نقشی تاریخی شاید اندکی دشوارتر باشد چرا که به شکل مرتب بخشی از ذهن‌تان درگیر این مسأله است که مبادا به آن مابه ازای بیرونی لطمه بزنید و از او فاصله بگیرید اما در نهایت شما با یک درام مواجهید و موظفید شخصیتی خلق کنید که فیلمنامه‌نویس یا فیلمنامه‌نویسان آفریده‌اند. هنرمندانی که بخش عمده تحقیق و پژوهش روی کاغذ آوردن آن نقش تاریخی فرضی را به‌عهده داشته‌اند و حال من به‌عنوان بازیگر قرار است جلوی دوربین بیاورم و اتفاقا بیش از هر چیز باید به آنچه آنها نوشته‌اند اتکا کنم و اگر هم قرار است بر مبنای تحقیقات خودم پیشنهادی داشته باشم، آن پیشنهاد باید از فیلتر ذهنی کارگردان بگذرد.

می‌پذیرید که با فلاش‌بک‌های راز ناتمام و بازسازی دوران انقلاب خودخواسته خود را در معرض انتقادهای احتمالی قرار داده‌اید. برای رخ ندادن چنین اتفاقی چه تمهیدی اندیشیدید؟

امانی: می‌توانم از دو منظر به آنچه می‌گویید بنگرم. آنچه در پروسه تحقیق، پژوهش، نگارش طرح اولیه و بازنویسی فیلمنامه، بیش از همه برای ما اهمیت داشت پرهیز از دروغگویی و تحریف تاریخ بود و این در بحث روایت داستان، برای ما مهم‌ترین اصل بود. در بحث انتخاب کاراکترها نیز، می‌توانم به جرات بگویم که سختی بسیار زیادی متحمل شدم و تقریبا چهار ماه از زمان پیش تولید را صرف پیدا کردن بازیگر مناسب برای ایفای نقش کاراکترهای برجسته‌ای که هم‌اکنون در راز ناتمام می‌بینید، کردم. همسرم، نگین معتضدی خاطرش هست که ما بارها و بارها تست زدیم. به او گفتم اگر بازیگر مناسبی پیدا نکنم این سریال را نخواهم ساخت، چرا که نیامده‌ام صرفا یک سریال بسازم و بروم و به‌واسطه احترامی که برای بیننده در ذهنم قائلم باید بهترین گزینه‌های ممکن را پیش چشم او بنشانم. این روزها می‌بینیم که به حق از گریم استادانه محسن دارسنج، طراح گریم سریال رازناتمام تعریف و تمجید می‌شود اما فراموش نکنید که آنچه اکنون جلوی دوربین می‌بینید و به دلتان می‌نشیند، حاصل انتخاب درست بازیگران به لحاظ شباهت ظاهری آنها با کاراکترهای مورد نظر، چه در شباهت چهره و هم در قد و وزن است و من این را حاصل لطف خداوند به خود و نگاه ویژه این شهیدان بزرگوار به اثرم می‌دانم.

معتضدی: به نظرم به همین دلیل هیچ‌گونه بازخورد منفی درباره فلاش‌بک‌ها و بازسازی گذشته دریافت نکردیم و کسی نگفت تاریخ را تحریف کرده‌اید، چون سکانس‌های مربوط به گذشته مستنداتی دارد یا درباره آنها خاطراتی به چاپ رسیده است و ما شخصی و سلیقه‌ای به گذشته نپرداخته‌ایم. بازیگران هم به‌درستی انتخاب شده و توانسته‌اند نقش خود را به‌خوبی ایفا کنند که البته گریم و لباس نیز در این میان کمک‌کننده بوده است. برای همین، تاکنون بهترین بازخوردها را در مورد فلاش‌بک‌ها گرفته‌ایم.

نام راز ناتمام از طرفی چنان که خودتان اشاره کردید می‌تواند تداعی‌گر پروژه نفوذ در دوران معاصر باشد. این نام برای شما بیانگر چه مسأله دیگری است؟

امانی: انتخاب عنوان راز ناتمام یکی به همان دلیلی است که اشاره کردید و انگشت بر ادامه‌دار بودن پروژه نفوذ می‌گذارد و دلیل دیگر چیزی است که با قلبم احساسش می‌کنم و آن این که راز انفجار دفتر نخست‌وزیری در هشتم شهریور۱۳۶۰ هنوز برملا نشده و قصه‌ای هم که ما در زمان حال تعریف می‌کنیم برمبنای همین باز بودن پرونده و یافتن سرنخ‌هایی تازه از مسعود کشمیری، عامل اصلی آن انفجار و ترور شهیدان باهنر و رجایی است.

راز ناتمام فصل دوم خواهد داشت؟

امانی: ابتدا باید بگویم این کار را من به تنهایی نساختم و حاصل یک گروه جلوی دوربین و هم پشت دوربین است و نباید به اسم من تمام شود. نکته دوم این که با وجود همه سختی‌هایی که هنگام تولید راز ناتمام متحمل شدیم به‌شدت مایل به ساختن «رازناتمام۲»، این‌بار در مورد شهید آیت‌ا... سیدمحمد بهشتی هستم و دلیلم هم این است که در مورد ایشان نیز رازهایی درباره زندگی و شهادت شان هست که هم بسیار دراماتیک و هم برای مردم بسیار جذاب خواهد بود و از مدیران سازمان صداوسیما می‌خواهم همان‌طور که یک‌بار به من اعتماد کردند و اجازه دادند سریالی در مورد شهید حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محمدجواد باهنر بسازم، بار دیگر نیز به من اعتماد کنند تا اتفاقات پرفراز و نشیب زندگی شهید آیت‌ا... سیدمحمد بهشتی را روایت کنم.

امین امانی: خیلی‌ها نمی‌خواستند راز ناتمام ساخته شود
امین امانی، کارگردان، تهیه‌کننده و یکی از نویسندگان سریال راز ناتمام با محوریت زندگی شهید حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر است که در مورد احساسش نسبت به این کار به جام‌جم چنین می‌گوید: «سال‌ها می‌شد که قرار بود سریالی در مورد زندگی شهید حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد باهنر ساخته شود و هیچ‌گاه نشد. تا این‌که در راز ناتمام و من این را به نقل از ناصر باهنر، پسر ارشد این شهید می‌گویم. ایشان زمانی که این کار تولید شد برای من چنین نوشت (از روی پیام می‌خواند): «همه ما خوشحالیم که بعد از ۴۰سال، زندگی پرفراز و نشیب این شهید بزرگوار و سایر شهدای انقلاب اسلامی را در حد امکان برای نسل جوان به نمایش درآوردید.» این سریال بعد از ۴۰ سال ساخته شد و من در طول ساخت آن بسیار اذیت شدم. معتقدم نگاه خود شهید بر ما بود. من معجزه در این کار زیاد دیدم و تنها شاهدم خدایم است.»

نگین معتضدی: چرا سه گانه‌ای در مورد شهیدان بهشتی، باهنر و رجایی نمی‌سازیم؟
نگین معتضدی، بازیگر نقش لیلا در سریال راز ناتمام با محوریت زندگی شهید حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدجواد باهنر با اشاره به احتمال ساخت فصل دوم این سریال به جام‌جم چنین می‌گوید: «به نظرم این اتفاق حتی می‌تواند منجر به شکل‌گیری یک سه گانه در مورد زندگی شهیدان باهنر، بهشتی و رجایی شود. سه‌گانه‌ای که جای آن در سینما و تلویزیون‌ ما خالی است. فراموش نکنیم ضمن این که رخدادهای زندگی این شهدا می‌تواند برای مخاطب آموزنده و در عین حال جذاب باشد، نمی‌توان از تاثیرگذاری‌شان در روند انقلاب و اتفاقات پس از آن به‌راحتی گذشت و در کنار آن، این که این سه شهید، طی پروسه‌ای عمیقا دراماتیک به شهادت رسیدند نیز حائز اهمیت است و آنها سه قهرمانی هستند که ما تاکنون آن‌طور که شایسته‌شان بوده است به آنها نپرداخته‌ایم و از نظر من این باید، دستکم چهارمین سریالی بود که درباره شهید باهنر ساخته می‌شد، نه این‌که بعد از ۴۰ سال اولین سریال باشد.»

مسعود رحیم‌پور: دوست و دشمن به اصلح بودن شهید بهشتی اذعان می‌کنند
مسعود رحیم‌پور، بازیگر نقش شهید آیت‌ا... بهشتی در سریال راز ناتمام است که با گریم از نظر ظاهری شباهت زیادی به این شخصیت پیدا کرده است و از همان روزهای ابتدایی عکس‌های او کنار دیگر بازیگران سریال توجهات زیادی را جلب کرد. او در پاسخ به این سؤال که بازی در نقشی تاریخی با مابه‌ازای بیرونی، او را در مقام بازیگر نگران نمی‌کند که مبادا چیزی خلاف آنچه در واقعیت بوده است را نشان دهد و با واکنش‌هایی مواجه شود به جام‌جم می‌گوید: «می‌توانم بگویم خیر، زیرا کاراکتری که بازی کرده‌ام، شهید بزرگوار آیت‌ا... بهشتی، کاراکتری بسیار موجه و قابل احترام حتی برای مخالفان‌شان بوده‌اند به گونه‌ای که دوست و دشمن به اصلح بودن ایشان به لحاظ ابعاد گوناگون شخصیتی اذعان می‌کنند و بازی در نقش چنین کاراکتری نمی‌تواند موجب ایجاد نگرانی برای بازیگر آن نقش شود و خوشبختانه نیز تا به حال هیچ بازخورد منفی‌ای در مورد بازی‌ام نگرفته‌ام.»

منبع: روزنامه جام جم

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.