حاج حسن فرشچی (یکی از شاگردان و دوستان عارف نامی، شیخ رجبعلی خیاط) گفته است: در شب جمعه یازدهم محرم الحرام ۱۳۹۵ هجری قمری در قم خواب دیدم که به اتفاق حاجی تهرانی از سمت سبزه میدان وارد بازار کفاشها شدیم، در سرازیری اول بازار، یک دکان فرش فروشی بود و به فاصله نیم متر داخل دکان عمویم، حاج محمد جعفر را دیدم که بدون پوشش، چهار زانو نشسته و در فکر و سکوت عمیقی فرو رفته است.
من به حاج آقا تهرانی گفتم: این عموی من است که مرده، نمیدانم چرا او را به این جا آورده اند و به چه میاندیشد؟ عمویم گفت: از اول محرم، عذاب را از اهل جهنم برداشتند و من به این جا آمده ام که تو را ببینم تا از حالم آگاه شوی.
در این هنگام، به سمت یکی از قالیچههایی که به دیوار دکان آویزان بود رفتم و در حالی که نگاه میکردم و دست میکشیدم، عمویم به زمین افتاد یا شاید خوابید.
پسری در دکان بود و خواست او را رو به قبله کند که من مشغول خواندن سوره فاتحه شدم و عمویم با رنج و افسوس به من گفت: بگو مرا رو به قبله نکند! این جا حرف از کسی نمیپذیرند، عمل نیک را از آدم پرهیزکار قبول میکنند و صد و چهل سال در خواب و گمراهی ماندم،ای کاش رفیقی مثل تو داشتم تا شاید مرا از گمراهی نجاتم میداد! وقتی دیدم روی زمین بدون پوشش افتاده و مثل کسی که او را در آب جوش انداخته باشند پوست بدنش جمع شده مبهوت شدم و به او گفتم: آیا وارث تو کفنی به تو نپوشانید؟ گفت: من در دنیا خود را نپوشانیدم و قدم در گمراهی گذاشتم و وارثم را هم گمراه کردم.
در این حال، دست هایش را چنان به هم فشار داد و چرخاند که استخوان هایش مانند سرمه نرم شد و فریاد زد: آه، آه از بیزاری و گناه!
سپس گفت: در این عالم، نیک و بد، آرزوی تعجیل ظهور امام دوازدهم (عج) را دارند، چون با آمدن آن حضرت به عدهای از ما رجعت میدهند و در دنیا به حساب ما رسیدگی میشود و ما و وراث گمراه ما را به راه میآورند و گناهان سنگین مان به لطف آقا (اگر خدا بخواهد) بخشیده میشود.
امام حسین (ع) تو را برای غمی که از تأخیر فرج داری و دعا میکنی بسیار دوست میدارد و از آن حضرت (ع) بخواه که مرا در ردیف رجعت کنندگان قرار دهد تا از عذاب قیامت و بعد از آن در امان بمانم.