مطمئنا همه شما حداقل با یکی از این اشخاص برخورد داشتهاید، مثلا در خانه، محل کار، موقع رانندگی حتما میدانید که وقتی آتش کینهورزیشان روشن شود، ممکن است چه رفتارهای زنندهای با شما داشته باشند. اما شما هم میتوانید در برخورد با آنها از روشهای بخصوصی استفاده کنید تا کمتر آسیب ببینید. محمد میگوید: «چند روز پیش در محل کارم خرابکاری کردم. چون اشتباه از من بود، خودم هم مسئولیتش را بهعهده گرفتم. با رئیسم حرف زدم و همهچیز را روبهراه کردم. او گفت در اینباره نگران نباشم، اما من رئیسم را خوب میشناسم؛ از حالا به بعد، از این مسئله علیه من استفاده خواهد کرد.»
آنیتا میگوید: «من دوستی صمیمی دارم که از کار اشتباه هیچکسی چشمپوشی نمیکند. اگر حرفی بزنید یا کاری کنید که باعث ناراحتیاش شود، با شما قهر میکند و دیگر هرگز دوباره با شما صحبت نخواهد کرد.»
سعید میگوید: «مادر همسرم، بهخاطر موضوعی از دستم عصبانی شده بود و علتش را هم به من نگفته بود. درواقع تا روز تولدم که از او هدیهای دریافت نکردم، اصلا نمیدانستم از دستم عصبانی است. آن روز کمی خجالت کشیدم، اما همسرم و تمام خواهران و برادرانش، شروع کردند به خندیدن و پچپچکردن و درنهایت یکی از آنها گفت به خانوادهی ما خوش آمدی! مادرم بهخاطر موضوعی از دست تو ناراحت است. امیدوارم بتوانی دلیل ناراحتیاش را پیدا کنی!»
لیلا میگوید: «نگرانم که مبادا شبیه پدرم شوم. او میتواند بهخاطر موضوعی، تا سالها کینه بهدل داشته باشد. من واقعا سعی کردهام متفاوت باشم و درمورد هرچیزی که مرا ناراحت یا عصبانی میکند، صحبت کنم، باوجوداین احساس میکنم گاهی اوقات خودم را عقب میکشم و به این فکر میافتم که دیگر با آن شخص حرف نزنم.»
چه چیزی باعث میشود برخی افراد، پشیمانی شما را بپذیرند و بعضی دیگر، از شما کینه بهدل بگیرند؟ هنگامی که با یکی از این افراد کینهجو مواجه شدید، چه کاری میتوانید بکنید؟
یکی از همکاران رواندرمانگرم میگوید ممکن است کینه روشی برای تعیین هویت شما باشد. او فکر میکند بعضی افراد به این علت کینهجویی میکنند که به آنها حس «کسی که مظلوم واقع شده است» را میدهد.
حس قربانیشدن ممکن است از بقیه مخفی و پنهان شود، مانند رئیس محمد. ممکن هم هست کاملا آشکار باشد، مانند پدر لیلا. اما در هر دو صورت، آن هویت به فرد کینهای این حس را میدهد که حق با اوست.
فرد کینهای در بسیاری از اوقات، حس میکند دنیا به دو نیم شده است: آنهایی که حق با آنهاست و آنهایی که اشتباه میکنند. روانشناسان به این مسئله، «دوپارهسازی» میگویند: یعنی تقسیمکردن افراد (احساسات، باورها و بقیهی چیزها) به خوب و بد. ملانی کلین، روانشناس بریتانیایی میگوید این یعنی توانایی دیدن چیزها بهشیوهای دقیقتر و پیچیدهتر. او معتقد است این ویژگی در اوایل کودکی شکل میگیرد و معمولا با بالارفتن سن، گسترش مییابد.
اما بعضی از ما میل به سیاهوسفید دیدن چیزها را کاملا کنار نمیگذاریم؛ برای محافظت از خودمان در برابر احساس اینکه کاملا بد هستیم، مجبوریم خودمان را کاملا خوب ببینیم. کینه، فرد کینهای را در دستهی افرادی قرار میدهد که حق با آنهاست و فرد خاطی را نیز در دستهی مقابل: افراد بد.
در این هنگام، فرد خطاکار لایق خشم و عصبانیت طرف مقابل است. فرد کینهای فکر میکند شخص خطاکار بهخاطر کار و رفتار اشتباهش، مستحق مجازات نیز هست.
مشکل این است که حجم کینه و خشم همراه با آن، اغلب با اشتباهِ رخداده، متناسب نیست. از نظر روانشناختی، فرد کینهای ممکن است شما را نهتنها بهخاطر اشتباه اخیرتان مجازات کند، بلکه ممکن است برای اشتباه یا مجموعهای از اشتباهات گذشتهتان نیز مجازاتتان کند. آن اشتباهات، اغلب در دوران کودکی اتفاق افتادهاند، یعنی زمانی که فرد مظلوم، قدرت کمی برای پاسخ به صدمات واردشده داشته یا اصلا قدرتی برای مقابله نداشته است. او، چون هیچ چارهای جز نگهداشتن خشم و غیظ در درونش نداشته است، به فردی کینهای تبدیل شده است. حالا به خودش حق میدهد خشمگین و کینهای باشد، هرچند ممکن است احساساتش را روی فرد اشتباهی تخلیه کند.
روانکاوان مدتهاست درمورد مسئلهی خشم و پرخاشگری اختلافنظر دارند. آیا همانطور که فروید و طرفدارانش معتقدند، خشم یکی از محرکهای اساسی انسانی است؟ یا همانطور که هینز کوهت و پیروانش باور دارند، همیشه واکنشی به احساس صدمه یا تهدید است؟
دانشمندان عصبشناس و نظریهپردازان دلبستگی، توضیح احتمالی دیگری نیز دارند: خشم و پرخاشگری در اغلب موارد (اگر نگوییم همیشه) ترکیبی است از ویژگیهای ذاتی، استعداد بیولوژیکی و تجربههای زندگی. بهعبارتدیگر، وقتی کسی در مدتی طولانی به کینهورزی تمایل داشته باشد، این مسئله حداقل تاحدی مربوط میشود به اینها: شخصیتی که با آن متولد شده است، تجربیاتش در طول زندگی و نیز روشی که در دوران رشد برای رویارویی با احساساتش یاد گرفته است. این ترکیب بر چگونگی شلیک نورونها در هنگام احساس آسیبدیدگی یا عصبانیت اثر میگذارد. شلیک نورونهای ما نیز رفتار ما را متأثر میکند.
در مقابل فردی که کینه شما را بهدل گرفته است، چه کاری میتوانید انجام دهید؟
۱. عذرخواهی کنید
اگر واقعا کار اشتباهی کردهاید، مسئولیت آن را بهعهده بگیرید: اعتراف کنید اشتباه کردهاید، و برای جبران آن هر کاری میتوانید، بکنید. اگر فکر نمیکنید کار اشتباهی انجام داده باشید، اما میدانید طرف مقابلتان اینطور فکر میکند، بگذارید بداند که متوجه دیدگاه متفاوتش هستید و البته از عمد باعث ایجاد مشکل موردنظر نشدهاید. اجازه دهید طرف مقابل بداند که از وضعیت پیشآمده متأسفید، حتی اگر فکر میکنید خطایی از شما سر نزده است.
۲. بپرسید برای بهترکردن اوضاع، چه کاری میتوانید بکنید
گاهی اوقات نیات خوب شما بههمراه عذرخواهی، کافی خواهد بود، اما خودتان را آماده کنید؛ ممکن است رئیس شما مانند رئیس محمد، حتی پس از عذرخواهی شما، از اشتباهتان چشمپوشی نکند و راهی برای بدترکردن اوضاع پیدا کند.
۳. بپذیرید اگرچه کار اشتباهی کردهاید، احتمالا اوضاع آنقدر که فرد کینهای وانمود میکند، مطلقا سیاه و سفید نیست
این چیزی نیست که بخواهید به طرف مقابلتان بگویید، اما حداقل میتواند به شما کمک کند دیدگاه واقعبینانهتری دربارهی رفتارتان داشته باشید.
۴. بهتر است بهیاد داشته باشید کینهای شدن آن فرد، احتمالا دلایل بسیاری دارد
شاید پدر یا مادرش دائما از او انتقاد میکردهاند و او همچنان سعی دارد در برابر آن درد از خودش محافظت کند. شاید هم خواهر یا برادر کوچکترش هیچگاه سرزنش نمیشدهاند، درحالیکه او همیشه بهخاطر هرگونه سرپیچی از قوانین خانواده، مجازات میشده است. حتی بدتر از همه، شاید او را بهیاد خواهر یا برادر کوچکترش میاندازید و به همین خاطر، شما را مجازات میکند.
۵. بعد از عذرخواهی و دلیلآوردن برای دفاع از خودتان، مسئله را رها کنید
اگر دائما تلاش کنید دیدگاهتان درمورد آن مسئله، مورد تأیید طرف مقابل قرار بگیرد، حس کینه را در او تقویت خواهید کرد. فرد کینهای در بسیاری از موارد، درنهایت دست از کینهجویی برمیدارد. گاهی اوقات این تغییرِ موضع با تغییر برخورد شما، سریعتر اتفاق میافتد. سعی کنید وانمود کنید از عصبانیت آن شخص اصلا نگران نیستید و ببینید چه اتفاقی میافتد. درمانگرانِ شناختیرفتاری بر این باورند که گاهی اوقات میتوانیم با وانمودکردن به درستی چیزی، وضعیت را تغییر دهیم.
۶. از خارج رابطه، پشتیبانی مثبت دریافت کنید
هنگامی که خانوادهی همسر سعید درمورد عصبانیت مادرشان او را دست انداختند، او احساس خجالت کرد، اما وقتی گفتند مادرشان با همه این رفتار را دارد، احساس خیلی بهتری پیدا کرد. او گفت: «مثل این بود که واقعا بخشی از خانواده شده بودم.» این وضعیت در محل کار، دشوارتر است: نباید درمورد رئیس یا حتی همکارتان شکایت کنید، اما ممکن است لازم باشد بهطور غیرمستقیم کمی اطلاعات جمع کنید. میتوانید از همکار قدیمیترتان بپرسید: «آیا او تابهحال از دست تو هم عصبانی شده است؟» اجازه ندهید گفتوگویتان به بدگویی تبدیل شود، اما از او سؤال کنید برای مقابله با این وضعیت، چه کرده است. متوجه خواهید شد که تنها نیستید و حتی ممکن است توصیههای مفیدی دریافت کنید.
۷. برخی مواقع ممکن است مجبور باشید از امیدواری برای تغییردادن شرایط دست بردارید
وقتی این اتفاق میافتد، ممکن است زمان ترک کار، قطع رفاقت یا حتی بههمزدن رابطه باشد. بهعنوانمثال، آنیتا درنهایت متوجه شد هیچ امیدی برای ترمیم دوستیاش وجود ندارد. او میگوید: «خیلی غمگین بودم، اما زمانِ رفتن بود.»
اگر در محل کار با مافوقی کینهای برخورد دارید و در موقعیتی نیستید که آنجا را ترک کنید، شرایط دشوارتر هم میشود. اگر میتوانید از حمایت همکارانتان استفاده کنید، اما در صورت امکان، این کار باید بدون شکایت یا بدگویی از رئیستان صورت بگیرد، چون در غیر این صورت فقط احتمال ادامهی کینهجویی افزایش مییابد. سعی کنید بهخاطر داشته باشید حتی اگر کینه، شخصی بهنظر برسد، اما فقط به شما مربوط نمیشود؛ چیزی در ذهن طرف مقابل وجود دارد که از آن اطلاعی ندارید و اصلا ارتباطی با شما ندارد. درنهایت، کینه به مشکلات شخص کینهای برمیگردد، نه فردی که هدف کینهتوزی قرار میگیرد.
بیشتربخوانید
منبع: ایرنا