حسین سلطانمحمدی منتقد سینما و تلویزیون درباره دفاع مقدس گفت:دوران دفاع مقدس، دورانی فراموش نشدنی و تاریخ ساز در سرنوشت دینی و ملی ایران بود؛ هم از جهت دفاع از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و هم از جهت دفاع از مرزها و هویت ایرانی خودمان. برای همین، باید به آن، به عنوان یک نقطه عطف برای جامعه معاصرمان یاد کرد و هر اندازه که میشود به آن پرداخت و پیوسته آن دوران را در اذهان نسلهای بعد از آن دوران، زنده و محرک و پیش برنده نگاه داشت، هم از جهت بازسازی و بازنمایی آن رویدادها در عرصه داستانی و هم از جهت نگاه به شخصیتهای حاضر در آن معرکهها و حتی از نظر دریافت ماهوی اندیشه جاری در روند پیشرفت وقایع آن زمان که منجر به حفظ مرزها و حفظ نظام شد.
وی ادامه داد:طبیعی است که هنرهای تصویری مانند فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی، میتواند به عنوان ابزاری با کارایی بسیار، برای زنده نگاه داشتن آن دوران و وقایعش به کار گرفته شود. اما در به کارگیری این ابزارها، تجربههایی تاکنون به دست آمده که باید در ادامه از کاستیهای آن برحذر بود و بر نقاط قوتش افزود. تجربههایی که در قالبهای تک بعدی دیدن یا غلو کردن بسیار و مانند آن، به چشم آمده است. این در حالی است که ما، ابعاد گوناگونی در وقایع آن دوران میبینیم که هنوز دستمایه هیچ تلاش تصویری قرار نگرفته است.
این منتقد عنوان کرد: یکی از این نوع تجربه ها، سیر داستانی و زنجیره دیدن رویدادهاست. مثلا کاراکتری را در گذر جنگ، بی آنکه ربط مستقیمی به اصل رویداد داشته باشد، به عنوان نوعی نگرش توریستی، از کنار رویدادها، گذر میدهیم و بر این باور هستیم که نگاهی کلی را دربرابر تماشاگران گذارده ایم. این نوع نگاه توریستی، با وجود بهره مندی از جلوههای ویژه و هزینه بسیار و زمان طولانی برای تولید، بیشتر حول و حوش شخصیت اول داستان با ویژگیهای فردی اوست و هیچ تأثیری از جهت بازگویی رویدادهای جنگ در آن زمان و در آن مقطع، بر مخاطب نمیگذارد و بیشتر یادآور نوعی سیر اوشین وار است و نه بازگویی تاریخ حماسه. برای همین، مورد اعتراض بخشهای درگیر در جنگ میشود که چرا نسبت به آنها در اینچنین مجموعه هایی، غفلت شده یا با کاستی بسیار از آنان یاد شده است.
وی اظهار کرد: تجربه دیگر، به شخصیتهای برتر جنگ پرداختن است. این شخصیتها را معمولا در قالب زندگی کلی او، به تصویر میکشند و جنگ هم بنوعی در زمره کارهای او به نمایش در میآید و به گونهای پردازش میکنند که حتی شهادت شان، به جای اثرگذاری از جهت دوران دفاع مقدس، بنوعی به عنوان آسیب برآمده از جنگ قلمداد میشود. اینچنین، شخصیت پردازی چهرههای دفاع مقدس، در نوعی غفلت، پوشانده میشود و اثر واقعی موردانتظار، از آن به دست نمیآید. حتی در پردازش شخصیت ها، به بعدی از شخصیت او پرداخته میشود که به جنگ بی ربط مینماید و بیشتر حاصل تأثیر رویدادی فراتر از جنگ است تا ضرورت جنگ.
سلطان محمدی بیان کرد:مجموعههای دیگری هم بوده که بعضا با ساده انگاری، هم شخصیت ها، در نوعی سادگی عوامانه حرکت داده میشوند و هم از سوی دیگر، بعدی فراانسانی به او داده میشود و آن هم بیشتر از جهت ضعیف نمایی دشمن دربرابر اوست. اگر در واقعیت جنگ، چنین حالتی، وجود خارجی میداشت، که جنگ نمیبایست اینقدر طول میکشید.
این منتقد عنوان کرد: این نوع نگاه، به جای برترنمایی ما، بیشتر بی عرضگی را به رخ میکشد که در مقابل چنان دشمن فرضی ، نتوانستیم از خود دفاع کنیم؛ و اینکه در نهایت، ما نیازمند دیدن جامع جنگ هستیم؛ از ساختارهای رسمی نظامی تا نیروهای مردمی و پشت جبهه و سایر حواشی و وقایع انسانی و مادی جنگ. ما باید در عمق جان مخاطب بنشانیم که چرا جنگ شد و چرا ادامه یافت و چرا سرانجامش این شد. نباید غفلتی از جامعیت رویداد شود. در گزیده سازی و در زنجیره سازی، هدف اصلی، فراموش نشود و در دام درام پردازی به گونهای نیفتیم که سرانجام تماشای اثر تصویری، همه چی باشد الا دوران دفاع مقدس. ما به اینها نیاز داریم.