ظهور رسانه و صنعت سینما پدیده نوینی به نام «سلبریتی» را به جامعه عرضه داشته است؛ یعنی افرادی که درون نظام رسانهای شکل گرفته، رشد یافته و به واسطه رسانه به یک چهره مشهور تبدیل شدهاند و سپس سازمانهای رسانهای از شهرت آنها در جهت منافع خود همچون بازاریابی و تبلیغات بهره بردهاند. پس در عصر جدیدی که بسیاری از جامعهشناسان آن را «مدرنیته متأخر» مینامند؛ سلبریتیها مهم میشوند و به قول «هنریک بنگ» در این عصر «شبکهها بهمثابه شیوه غالب حکمرانی، جایگزین سلسله مراتب میشوند؛ دولتها توخالی میگردند؛ از سیاست سیاستگذاری به سیاستگذاری سیاسی حرکت میکنیم؛ سیالیتِ هویت گسترش مییابد که هویتهای سیاسیای با انعطافپذیری بیشتر را داراست؛ حوزه گفتمانه حکمرانیِ شبکه اهمیت بیشتری مییابد؛ نقش رسانهها و سیاست سلبریتی مهمتر میشود و سرانجام ماهیت و نقش احزاب تغییر میکند».
بیشتربخوانید
البته سلبریتی، انتسابی و اکتسابی داریم؛ سلبریتیهای انتسابی معمولا در رأس هرم قدرت در جوامع سنتی قرار میگیرند که در آنها حکمرانی حول محور رهبران سلطنتی یا کاریزماتیک سازمان مییابد اما سلبریتی اکتسابی به تخصیص منزلت افتخاری یا پرجاروجنجال بر اساس دستاوردهای یک فرد است. در فرهنگ سلبریتی، دستهبندیهای نهادینهشدهای از ستارههای ورزشی، چهرههای مشهور موسیقی پاپ، هنرمندان، ستارههای فیلم و سیاستمدارانی وجود دارند که سلبریتیهای اکتسابی میتوانند در زمره آنها قرار گیرند. نتیجه این که گذار از جامعه سنتی به جامعه جدید دربرگیرنده کمفروغ شدن سلبریتی انتسابی و جایگزینی آن با اشکال اکتسابیاش است.
جامعهشناسان مدتها به موضوع سلبریتیها توجه چندانی نداشتند اما در شرایط فعلی سلبریتیها در جای جای زندگی روزمره مردم به خصوص از طریق فضای مجازی حضور دارند و تاثیر بسیاری در تمام لایههای زندگی زنان، جوانان و اقشار گوناگون میگذارند. بنابراین سلبریتیها به صورت آگاهانه و ناآگاهانه موجب تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصاد و سیاست میشوند و حتی میتوانند شکاف بین نسلی ایجاد کنند و فضای مجازی هم آنها را روز به روز معروفتر میکند. گسترش فضای مجازی باعث شده تا سلبریتیها و هواداران آنها، با عبور از فضای سانسور، بدون میانجی با یکدیگر ارتباط داشته باشند و به تبع آن، فعالیت برخی از سلبریتیها در موقعیتهای سیاسی و اجتماعی چهره پررنگتری به خود بگیرد.
البته ممکن است حضور سلبریتیها در زندگی روزمره عمدتا در سطح واقعیت مجازی باشد اما با تبادل و تعامل و فراهم آوردن استمرار، زرق و برق و جسمانیت در تمام سطوح زندگی مردم وارد میشوند. از طرف دیگر، تکثیر فرهنگ سلبریتی تقسیمات و شکافهایی خلق کرده است. پس سلبریتیها اغلب در دستکاری افکار عمومی موثرند و به همین دلیل بکارگیری سلبریتیها در صنعت تبلیغات تجاری ویژگی برجسته فرهنگ کالایی شده است.
جامعهشناسان معتقدند که سلبریتیها خود به تنهایی میتوانند بر روح جامعه تاثیر بگذارند و در مواقعی نیز مردم را آنگونه که میخواهند هدایت کننند. با گسترش فضای مجازی به خصوص استفاده از اینستاگرام، برخی از سلبریتیها تلاش کردهاند در جریانهای اجتماعی حضور داشته باشند و گاه این روند، بُعد سیاسی-اجتماعی به خود گرفته است. برای نمونه کمکهای «آنجلینا جولی» در برمه، «بن افلک» در جمهوری دموکراتیک کنگو و «مَدونا» در مالاوی از جمله اینها هستند.
آکسفورد در مقالهای با عنوان «سلبریتیها در امور بینالملل» به قلم «لیزا آن ریچی» و «الکساندرا بودابین» به این موضوع پرداخته و در این خصوص مینویسد: «مشارکت سلبریتی در کمکهای جهانی، مساله ساده کمک به فقرا در خارج از مرزها نیست؛ بلکه رابطهای بسیار پیچیده از توازن قدرت است که اغلب کارکردهای متناقضی در رابطه با اهداف گرایشهای بشردوستانه، توسعهای و حمایتی دارد. این موضوع دربرگیرنده بحثی است که سلبریتیها همچون دیگر گروههای به اصطلاح «نخبه» در امور بینالمللی عمل میکنند».
در ایران نیز سلبریتیها با قدرت بالایی وارد جریانات اجتماعی و حتی ناشی از تصمیمات سیاسی میشوند و حضوری فعال در این عرصه دارند. گروهی از این طیف با علم نسبی، فعال یک عرصه میشوند و فعالیت آنها پررنگ است و تا رسیدن به نتیجه مدنظر ادامه دارد. این طیف سلبریتیها که محبوبیت آنها روزبهروز بیشتر هم میشود، انگشتشمار هستند اما تعداد آنها رو به افزایش است. برخی از آنها فعالیتهای گستردهای را در حمایت از اقشار اجتماعی و کمک به آسیبدیدگان در سیل، زلزله و ... انجام دادهاند و با استفاده از شبکههای اجتماعی موجسازی انجام داده و مردم را بسیج کردهاند.
دخالت در سیاست و یا مورد انتقاد قرار دادن عملکرد سیاستمداران توسط سلبریتیها در همه کشورهای جهان وجود دارد و سلبریتیها در همه نوع فعالیت اعم از سیاسی، اجتماعی، بشردوستانه و ... حضور دارند. برای نمونه «مایکل مور» یکی از معروفترین سلبریتیهای منتقد سیاستهای تمام دوران ریاستجمهوری آمریکا است. البته در کشورهای مختلف کمتر سلبریتی دیده میشود که درباره همه موضوعاتی که اتفاق میافتد، بخواهد بدون تخصص و آگاهی اظهارنظر کند و نظرش را به جامعه هوادارانش القاء کند.
در ایران اصولاً سلبریتیها ارتباط خوبی با سیاست ندارند و اگرچه به عنوان منتقد شناخته میشوند اما به دلیل عدم وابستگی هرازگاهی مورد نقد جریان حاکم قرار میگیرند. نعمتالله فاضلی جامعهشناس معتقد است که «ورزشکاران و هنرمندان، حقوق بگیر نیستند» آنها «شهره آفاقاند. هزینه برخورد با آنها بالاست». پس به راحتی می توانند سیاست را مورد نقد قرار دهند. البته در مناسبات سلبریتیها و سیاست، چهرههایی را هم در صداوسیما و حتی فضای مجازی میبینیم که بسیار همسو با اهداف سیاسی و اجتماعی گفتمان مسلط در قدرت، فعالیت میکنند.
برخی جامعهشناسان معتقدند که «از آنجا که درک مشکلات نیاز به آگاهی و دانش خاصی ندارد، سلبریتیها در مرحله تشخیص مشکل مانند بقیه افراد جامعهاند ولی گرایش سلبریتیها به بازگو کردن مشکلات بیشتر است. برخی دلیل این گرایش را «تمایل به دیدهشدن» و برخی دیگر دلیل آن را «احساس مسئولیت» میدانند ... سلبریتیها در خصوص درک مشکل، ریشهیابی و یافتن راهحلهای مناسب شرایط اجتماعی، نقشی ندارند. چرا که نه آگاهی و تخصص لازم را در موضوعات سیاسی و اجتماعی دارند و نه میتوانند نگاه همهجانبه به مشکلات داشته باشند و به صورت مداوم موضوعات را پیگیری کنند».[۴] البته بسیاری از جامعه شناسان بر این باور هستند که سلبریتیها به دلیل تاثیرگذاری که در جامعه دارند، میبایست بیشتر از سایرین مراقب رفتار عمومی، حرف زدن و اظهارنظرهایشان باشند. چون همین معروف بودن آنها را به گروههای مرجعی تبدیل کرده که هوادارانشان از آنها تاثیرپذیری دارند.
اینکه چرا سلبریتیها تا این اندازه میتوانند بر رفتار مردم تاثیر بگذارند و به خصوص در حوزه سیاست تا این حد مورد توجه قرار گرفتهاند و خودشان نیز اظهارنظر میکنند، را میتوان ناشی از عوامل زیر دانست:
- غیاب احزاب فراگیر و قدرتمند: تدوین سیاستهای عمومی، شکل دادن به افکار عمومی، افزایش آگاهی مردم، انتقاد از حکومت، رقابت سالم سیاسی و حاضر کردن مردم در صحنه و تقویت جامعه مدنی با برقراری ارتباط مردم و حکومت صورت میگیرد و رسانهها کانال این ارتباط هستند. به علت تنوع، کثرت و پراکندگی نظر میان مردم، افراد یا گروههایی این نمایندگی را به عهده دارند و به طور عمده احزاب، نخبگان سیاسی و فکری نقشآفرینی میکنند اما آنگونه که امروز ما شاهد آن هستیم، احزاب به صورت مقطعی تشکیل و منحل میشوند و اگر حضور داشته باشند، رسالت واقعی خود در جامعه را نمیتوانند انجام دهند و در غیاب احزاب فراگیر و قدرتمند در ایران، سلبریتیها هستند که به دلیل محبوبیت و تاثیرگذاری در میان مردم، وارد این عرصه شدهاند. احزاب نقش مهمی در ارتباط مردم با حاکمیت دارند و به مردم میآموزند که در مقابل اقدامات دولت و سیاستهای حکومت بیتفاوت نباشند و مشارکت سیاسی را به شهروندان آموزش میدهند. دولتها برای اینکه بتوانند دوام داشته باشند، نیازمند احزاب هستند، زیرا احزاب راه ارتباطی دولت و جامعهاند. بنابراین هرچه احزاب، نخبگان سیاسی و فکری کمتر فعالیت کنند، ستارگان بیشتر صدای مردم میشوند.
-به حاشیه رفتن نخبگان سیاسی و فکری: در شرایط فعلی آن چه که مشاهده میشود این است که به انحاء مختلف نخبگان سیاسی و فکری کشور تمایلی به حضور و تحلیل سیاسی ندارند. وظیفه نخبگان فکری در یک جامعه ارائه راهحل و باز کردن گرههای جامعه و تفکر درباره آن است و وظیفه نخبگان سیاسی آن است که این مسیر را برای نخبگان فکری ایجاد کنند و اندیشههای پیچیده و رهیافتهای آنها را برای اداره کارآمد جامعه به کار گیرند اما این اتفاق در جامعه عملی نشده است.
-قدرت تاثیرگذاری زیاد سلبریتیها: نگاهی به صفحات سلبریتیها در فضای مجازی نشان میدهد که مردم حتی در جزئیترین نمودهای زندگی خود از آنها تقلید میکنند که یکی از بزرگترین آسیبهای جامعه محسوب میشود. قدرت تأثیر سلبریتیها به خاطر این است که زیاد دیده میشوند و همین زیاد دیده شدن هم باعث میشود که آنها نقدهایی را از اوضاع سیاسی انجام دهند بیآنکه راهحلی برای آن یا حتی تحلیلی بر اوضاع سیاسی داشته باشند دلیلش آن هم مشخص است چراکه سلبریتیها سیاستمدار نیستند. البته این هم ناشی از آن است که نتوانستهایم عملکرد خوبی در این زمینه داشته باشیم تا سلبریتیها و حتی جامعه این احساس پیدا کنند که نمیبایست در هر حوزهای اظهارنظر داشته باشند.
منبع: ایرنا