جوانی هستم 38 ساله. بیکار. مجرد. بدون پس انداز . سربار خانواده . از ناحیه پای چپ دچار معلولیت شدید. آرتروز مفصلی دارم از گردن و زانو و آرنج. صبح ها با درد بیدار میشوم. شب ها از زور درد نمیفهمم کی خوابم میبرد. امیدی به هیچ کس ندارم حتی .... فقط پول خودم را بورس و پالایشی یکم میخواهم. سود مال خودتان. با من بد کردید. شما را به خدا میسپارم. من دیگر نای اعتراض ندارم. حقم را فریاد زدم. به خدا میسپارم گرفتن حقم را.