یکی از افرادی که خود را از هرکس دیگری در اپوزیسیون مستحق رسیدن به قدرت می‌داند، رضا پهلوی است.

کمی بیش از یک ماه از آغاز آنچه اعتراض به فوت «مهسا امینی» خوانده می‌شود، گذشته است؛ روزهایی که با تلاش شبانه‌روزی جریان‌های برانداز و بازوهای رسانه‌ای وابسته به آن با دمیده شدن به «روایت‌های دروغ»، برخی را در خیابان به‌نام «اعتراض» نگه داشته است تا بعضی اپوزیسیون‌نشینان کم‌کم باور کنند که «انقلاب ماهواره‌ای» که ساخته‌اند، واقعی است؛ انقلابی که بعد از به ثمر رسیدنش! در دوره‌ای که آن را دوران «گذار از جمهوری اسلامی» نامیده‌اند، کسی باید رهبر ماجرا باشد. ردایی که هنوز انقلابش به ثمر نرسیده برای پوشیدنش از سوی مدعیان رهبری انقلاب! دعوایی به راه افتاده است و هر روز گروهی ناشناس گزینه‌ای را دعوت به رهبری مبارزه! و انقلاب می‌کنند.


بیشتربخوانید


چهره‌ای مظلوم به‌خود می‌گیرند و از مردم ایران و حمایت از آنان دم‌می‌زنند. دعوت به اعتراض و آشوب‌های خیابانی می‌کنند و هر بار که فضای کشور به سمت آرام شدن حرکت می‌کند، خطابه می‌کنند که «به خیابان بیایید و حقتان را بگیرید.»

برخی از همین‌ها شب‌ها از ارتش خیالی خود سان می‌بینند» و بعضی دیگر در سودای رهبری نخستین جنبش زنان جهان! خود را در قامت رهبر جنبش اعتراضی ایران» تصور می‌کنند. البته برخی‌شان هم که توهمی چنددهه‌ای دارند و دیرزمانی است به زباله‌دان تاریخ پرت شده‌اند «کابینه آینده دولتشان در ایران» را معرفی کرده‌اند. آخرین نمونه از همین مدعیان ریاست آینده ایران هم روی موج احساسات مردم نشسته و با وجود ژست‌هایی که از بی‌میلی به رهبری آینده ایران گرفته است، بدش نمی‌آید به بهانه سقوط هواپیمایی که همسر و فرزندش تنها سرنشینان آن نبودند، دستی به سروگوش قدرت بکشد و خود را «رئیس» آینده حکومت ایران تصور کند.

من رهبر جنبش اعتراضی مردم ایرانم!

گذشت زمان حالا دارد نشان می‌دهد بسیاری از گمانه‌زنی‌ها درباره فعالیت برخی اپوزیسیون خارج‌نشین پربیراه نبوده است. از زمانی که پروسه «پروژه ‌بگیری» برای فعالیت علیه جمهوری اسلامی مطرح شد، نام به‌اصطلاح «خبرنگار» از همکاران فراری روزنامه‌های اصلاح‌طلب سرزبان‌ها افتاد. معصومه علی‌نژاد که خودش را «مسیح» معرفی می‌کند، دیرزمانی است که با سازمان‌ جاسوسی آمریکا همکاری دارد و بابت آنچه انجام می‌دهد، فاکتور به وزارت خارجه این کشور ارسال می‌کند و مزدش را می‌گیرد. او اخیرا در مصاحبه با روزنامه نیویورکر چاپ آمریکا، رسما خود را رهبر جنبش اعتراضی ایران نامیده است.

 این ادعا بلافاصله با واکنش‌های منفی میان معترضان در داخل و حتی گروه‌های ضدانقلاب خارج‌نشین‌ روبه‌رو شد. رضا پهلوی که خود را یکی از مدعیان رهبری آینده ایران می‌داند! به صدای آمریکا، رسانه‌ای که علی‌نژاد از آن حقوق می‌گیرد، گفته بود: «مردم در ایران به رهبری نیاز ندارند و خودشان می‌دانند چه باید بکنند.» این اعتراض‌ها به حدی بود که علی‌نژاد را وادار کرد تا در گفت‌وگو با ایران اینترنشنال مصاحبه ‌خود و ادعای رهبری جنبش اعتراضی ایران را «ماست‌مالی» کند و تلاش کرد تا مفهومی دیگر از آنچه بیان کرده است را به خورد مخاطب دهد.

تضادی به‌نام رضا پهلوی!

شاید یکی از افرادی که خود را از هرکس دیگری در اپوزیسیون مستحق رسیدن به قدرت می‌داند، رضا پهلوی است. او که همچنان خود را «شاهزاده» و«ولیعهد» ایران می‌داند، دلیلی برای اینکه با کسی برای‌ «رهبری آینده ایران» چانه بزند، نمی‌بیند. گرچه در حرف بارها اعلام کرده که دنبال هیچ مقام یا جایگاه سیاسی نیست، اما حاضر نیست از عنوان شاهزادگی خود بگذرد و یک شهروند عادی محسوب شود. او خود را ولیعهد ایران می‌داند و با عنوان شاهزاده ایران با رسانه‌های همسو با خود گفت‌وگو می‌کند و با این حربه با دست قدرت را پس می‌زند و با پا آن را پیش می‌کشد. رضا، در آخرین نشست با رسانه‌های سلطنت‌طلب حامی خود، از پیگیری چندساله پروژه‌ای خبر می‌دهد که او آن را مدیریت کرده و کسی که قرار است درباره نتایج آن گزارش بدهد هم خود اوست! پروژه‌ای که این شازده درباره آن می‌گوید یادآور اظهارات «روح‌الله زم» مدیرکانال تلگرامی آمدنیوز است که گفته بود: «رضا پهلوی هر شب از ارتش خیالی‌اش سان می‌بیند و رؤیای پادشاهی دارد.»

 رؤیایی که به‌نظر می‌رسد او در وانفسای اغتشاشات اخیر به‌دنبال محقق کردن آن است. گرچه پهلوی در همین نشست رسانه‌ای وصف حال خود و خاندانش را ندانسته و ناخواسته به‌درستی بیان کرد: «می‌دانید یک دست ورق، وقتی خیلی کهنه شد باید دور انداخته شود.» او نمی‌داند او و خاندانش همان بسته کهنه و اضمحلال شده‌ای هستند که او درباره ضرورت دور انداختن آن می‌گوید که مردم خیلی سال قبل دورانداخته‌اند و دودمان سلطنتی که او در خیال به‌دست آوردن آن است، به باد رفته است.

رهبری منافقین؛ منفور میان همه

میان همه کسانی که مدعی رهبری آینده ایران هستند، ماجرای گروهک منافقین و سردسته آن که خود را «رئیس‌جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم» می‌خواند از همه جالب‌تر است. گروهک منافقین از همان روزهای ابتدای پیروزی انقلاب با ترور ۱۷هزار شهروند ایرانی و نیز همکاری مستقیم با رژیم صدام علیه کشورمان نشان داد که تا چه اندازه به فکر منافع ملت ایران است.  با طرح چنین ادعایی از سوی مریم رجوی، سرکرده این گروهک، جریان‌های برانداز دیگر که مایل به آلوده‌تر کردن دامن خود به جنایت‌های سیاه این گروه نیستند، پذیرش این گروهک را در جمع خود رد کرده و هرگونه انتساب آن را به‌خود کتمان می‌کنند؛ گروهکی که مردم ایران همواره نشان داده‌اند با اصل و اساس شکل‌گیری آن از ابتدا تاکنون مخالف بوده‌اند و هرگز حاضر به فراموش کردن جنایت‌های آنان در حق خود نبوده و نیستند که اکنون بخواهند رهبری خود را به آن واگذار کنند.

کاسبی سیاسی با چاشنی احساسات

کسی را نمی‌توان پیدا کرد که از واقعه غمبار سرنگونی هواپیمای اوکراینی و جان باختن مسافران این هواپیما متاثر نشده باشد. برخی خانواده‌های ایرانیان جان باخته در این حادثه، با وجود غم خود پیگیری موضوع را از طریق مراجع قانونی در پیش گرفته و آن را دنبال کردند، اما برخی از آنان که سابقه سیاسی علیه جمهوری اسلامی نیز داشتند ازاین واقعه، برای اهدافی دیگر سوءاستفاده کردند. حامد اسماعیلیون، نامی است که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری به گوش می‌خورد.

 فردی که همسر و فرزندش را در این حادثه از دست داد، اما از این واقعه برای اهدافی بزرگ‌تر بهره‌ می‌برد؛ «رهبری جنبش اعتراضی در خارج کشور.» او این روزها از شهری به شهر دیگر رفته و بدون اینکه توضیح دهد هزینه‌های فعالیت‌های شبانه‌روزی خود را از کجا تامین می‌کند، همایش، تظاهرات و هر اقدامی که مقدور باشد علیه جمهوری اسلامی به‌کار گرفته شود را سازماندهی می‌کند.  او تریبون به‌دست می‌گیرد و به نمایندگی از مردم ایران برای کسانی که دیرزمانی است مسخ آمریکا و اروپا شده‌اند، سخنرانی می‌کند. رسانه‌های فارسی‌زبان ضدانقلاب نیز او را طعمه خوبی برای تهییج افکارعمومی و احساسات مردم قرار داده‌اند و در حد چهره‌ای کاریزماتیک که قدرت رهبری و سازماندهی دارد، نشان داده‌اند.

او گزینه‌ای است که به خوبی فراگرفته نباید برخلاف دیگر مدعیان رهبری آینده ایران از این موضوع حرف بزند! او با خیال اینکه رقبایش در این عرصه، سیاست‌ورزانی هستند که همگی بدنام هستند به‌دنبال آن است که از خود چهره دیگری نشان دهد تا شاید از بستر بی‌اطلاعی جماعتی که به‌دنبال او هستند، نمدی برای کلاه خود درست کند و رسانه‌های ماهواره‌ای از مریم رجوی، رضا پهلوی و مسیح علی‌نژاد عبور کرده و روی او شیفت کنند. همین دیدگاه‌ها سبب شده است ۳۳نفر از نیروهای سیاسی داخل و خارج کشور از او برای رهبری اعتراضات در ایران دعوت کنند؛ دعوتی که به مذاق دیگر رقبا خوش نیامده و او را «زلنسکی دیگری» نام داده‌اند که هیچ تجربه سیاسی ندارد و نمی‌تواند رهبر خوبی برای انقلاب اعتراضی ایران باشد.

 
منبع: روزنامه همشهری
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۳۸ ۱۰ آبان ۱۴۰۱
سیاستهای به کار برده بعضی مقابل مردم مثل ورق های کهنه ای است که باید دور انداخت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۷ ۰۹ آبان ۱۴۰۱
خاگ بر سرت امیر جهفری