عقربههای ساعت نیمه شب دوازدهم مهر را پشت سر گذاشته بودند که زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و خبر جنایت مسلحانهای در نزدیکی آرامگاه فردوسی، تحقیقات قاضی دکتر صادق صفری را در صحنه قتل مرد میان سالی نیمه تمام گذاشت که طی درگیری با همسر و دخترش جان باخته بود. دقایقی بعد ادامه بررسیهای صحنه جرم در واحد آپارتمانی بولوار هاشمیه به گروهی از کارآگاهان کارآزموده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد و مقام قضایی به طرف بیمارستان طالقانی حرکت کرد. تحقیقات مقدماتی بیانگر آن بود که جوان ۳۸ سالهای به نام «رضا» بر اثر اصابت گلوله ساچمهای از یک سلاح شکاری به قتل رسیده است. بررسی جسد در حضور کارشناسان سلاح، نشان داد که گلوله از اسلحه تفنگ بادی ۵.۵ و از فاصله نزدیک شلیک شده است.
از سوی دیگر نیز وجود چند «خارشتری» بر کف دست مقتول و همچنین لباسهای خاکی او، مشخص کرد که جنایت در منطقهای بیابانی رخ داده است. ادامه تحقیقات در حالی به زمینهای خاکی انتهای بولوار شاهنامه ۴۳ کشید که بررسیهای بیشتر، از آثار عبور یک دستگاه پراید ۱۱۱ مشکی رنگ حکایت داشت. جمع آوری اسناد و مدارک جنایی از محل وقوع حادثه و بازبینی دوربینهای ترافیکی شهر، کارآگاهان را به سوی نشانی مالک پرایدی کشاند که هنگام وقوع جنایت در آن منطقه صعب العبور تردد داشته است. مالک پراید که زن جوانی به نام «نجمه» بود، بی درنگ شناسایی و به پلیس آگاهی احضار شد.
این زن جوان که ادعا میکرد همسر صیغهای فردی به نام «امیر» است، با دستانی لرزان و چهرهای رنگ پریده، راز این جنایت مسلحانه را فاش کرد و گفت: از چند روز قبل فرد ناشناسی به صورت پیامکی برای خواهر «امیر» مزاحمت ایجاد میکرد و به همین دلیل «امیر» به دنبال آن فرد ناشناس بود که او را پیدا کند و زهر چشم بگیرد. روز حادثه هم سوار خودروی من شد و به انتهای بولوار شاهنامه ۴۳ رفتیم. او در حالی که تفنگ بادی را در دست داشت، از خودرو پیاده شد و به من گفت تو برو! هنگامی که دور زدم ناگهان «امیر» سراسیمه داخل خودرو نشست و گفت: گاز بده! من هم که نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است، او را به منزل یکی از دوستانش رساندم و بازگشتم!
با راهنماییها و دستورات ویژه قاضی صفری، عازم نشانی مذکور در منطقه الهیه شدند و «امیر» را که در حال فرار از شهر بود هنگام گذاشتن لوازم در صندوق عقب خودرو، دستگیر کردند. با انتقال متهم به دادسرا، بازجوییهای تخصصی از وی آغاز شد. او که با مشاهده زن صیغهای خود، دیگر همه چیز را لو رفته میدید، به صراحت قتل جوان ۳۵ ساله را پذیرفت و به شلیک مسلحانه اقرار کرد. طولی نکشید که متهم این پرونده جنایی با صدور دستوری از سوی قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به محل وقوع قتل هدایت شد تا چگونگی این حادثه تکان دهنده را بازگو کند. «امیر» که مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاده بود، پس از تفهیم مواد قانونی مبنی بر این که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، لب به اعتراف گشود و با معرفی کامل خود گفت: فردی ناشناس از مدتها قبل به صورت پیامکی برای خواهر ۲۱ ساله ام مزاحمت ایجاد میکرد، ولی او چیزی به خانواده نگفته بود تا این که بالاخره از مزاحمتهای آن فرد ناشناس به تنگ آمد و موضوع را برای من شرح داد.
خواهرم گفت: ابتدا توجهی به پیامک هایش نمیکردم و حتی شماره تلفن او را در «فهرست سیاه» قرار دادم و مسدود کردم، ولی باز هم از شمارههای دیگر برایم ایجاد مزاحمت میکند! این بود که خیلی عصبانی شدم و همه تلاشم را به کار گرفتم تا آن فرد ناشناس را شناسایی کنم، اما هرچه تماس میگرفتم او پاسخ نمیداد تا این که روزی به همراه همسر صیغهای ام به باغی در اطراف شاهنامه رفتیم. آن جا بود که گوشی تلفن دوستم را گرفتم تا با شماره او، با آن فرد ناشناس تماس بگیرم، ولی زمانی که شماره را در گوشی وارد کردم ناگهان نام «رضا» بر صفحه نمایشگر گوشی دوستم نقش بست و من بی درنگ او را شناختم چرا که بچه محل خودمان بود. سپس با گوشی خودم به او پیام دادم که من تو را شناخته ام فقط بیا با هم صحبت کنیم! با این ترفند «رضا» را به محل قرار کشاندم.
بعد از آن سوار پراید همسرم شدم و به انتهای شاهنامه ۴۳ رفتیم. «رضا» هم با دوستانش به محل قرار آمده بود که در یک لحظه از خودرو پیاده شدم و در تاریکی شب به سوی او شلیک کردم چرا که فکر کردم او دستش را به کمرش برد تا چاقو بیرون بیاورد! بعد هم وقتی دیدم روی زمین افتاد و سروصدا بلند شد، دوباره سوار پراید همسرم شدم و به منطقه الهیه (جاهدشهر) رفتیم.
متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قاضی دکتر صفری که پرسید قبلا با این اسلحه شکاری چه نوع حیواناتی را شکار میکردی؟ گفت: من بیشتر کبوتر چاهی و کبک میزدم و مهارت خاصی در شکار پرندگان دارم!
او ادامه داد:، اما آن شب در تاریکی به سوی «رضا» شلیک کردم. در این هنگام مقام قضایی به نظر کارشناسان سلاح که تشخیص داده بودند از فاصله نزدیک و به نقطه حساس (قلب) شلیک شده است و همچنین پستی و بلندیهای بسیار و صعب العبور بودن محل وقوع قتل اشاره کرد و گفت: حتی در روز روشن هم به راحتی نمیتوان در این محل تردد کرد و تعادل انسان به هم میخورد، شما چگونه در تاریکی شب شلیک کرده اید؟ با سکوت متهم و بررسیهای دقیق مشخص شد جنایت مسلحانه مذکور زیر نور مهتاب صورت گرفته است و جوان ۳۵ ساله (مقتول) نیز قبل از وقوع قتل مسلحانه، پیامکی برای «امیر» با این مضمون ارسال کرده که «من نمیدانستم آن دختر خواهر شماست!»، ولی «امیر» دست بردار نبود و قصد داشت از مزاحم پیامکی «زهر چشم» بگیرد!
بنابر گزارش روزنامه خراسان، با پایان یافتن بازسازی صحنه جنایت، متهم ۲۵ ساله روانه زندان شد و بررسیهای بیشتر توسط سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) ادامه یافت.