افشای اهداف و انگیزه اقدامات و ایجاد چشم‌اندازی متفاوت در هیاهوی رسانه‌ای این روزها نیاز ضروری کشور است .

بمباران خبری و رسانه‌ای افکار عمومی در ایران، مسیر تفکر عقلانی را گاهی چنان مسدود می‌سازد که گروهی در پی طرح ایده‌هایی عجیب، از یاد می‌برند که کاخ سفید، لندن، برلین و پاریس اضلاع همان مربعی هستند که از سال ۵۷ تا ۱۴۰۱، از هیچ اقدامی برای تضعیف ملت و دولت ایران دریغ نکردند. افشای اهداف این گروه و متحدان منطقه‌ای آن‌ها از سوی رهبر معظم انقلاب در بزنگاه‌های تاریخی، چهار دهه ایران را از آسیب زیاده‌خواهی‌های آن‌ها مصون نگه داشته است.

تصمیمی برای پایان باج

روایت جانبدارانه‌ی تاریخ و قهرمان‌سازی از یک فرد و گروه، شاید بتواند آنتن‌های تلویزیونی و تونل‌های زمان! را پر کند، اما در واقعیت رویدادها، تغییری ایجاد نمی‌کند. مثلا نمی‌تواند واقعیت استعماری غرب در ایران و باج‌دهی محمدرضا پهلوی به آمریکا را عوض کند، نمی‌تواند واقعیت کاپیتولاسیون را یا کودتای ۲۸ مرداد را تغییر دهد. رویه استعماری کاخ سفید در ایران، بهمن ۵۷ به خواست و اراده مردم ایران پایان یافت، اما این پایان، به معنای آغاز تلاش‌ها برای به بن‌بست رساندن راه و تصمیم مردم ایران بود. در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نشد، ۸ سال جنگ تحمیلی، ترور‌های کور، بمب‌گذاری، تهدید دائم، بلوکه کردن دارایی‌ها، تحریم‌های شدید اقتصادی، ایران‌هراسی و در نهایت پروژه‌های آشوب در ایران، محور‌های اصلی این تقلا‌ها برای پشیمان ساختن مردم ایران از یک تصمیم بود؛ تصمیم پایان دادن به روند باج‌دهی به آمریکا و غرب.

در توصیف این تصمیم رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با بسیجیان ضمن تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی سدّ مستحکمی در مقابل حضور آمریکا و غرب در منطقه شد و هویت جدیدی را به‌وجود آورد، خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی، هویت وابستگی کشور را تبدیل به «هویت استقلال و استحکام و روحیه روی پای خود ایستادن و از موضع قدرت حرف زدن و باج ندادن»، کرد و این تفکر طبعاً در ایران منحصر نماند و در منطقه اثر گذاشت».

سیاست پیدا و پنهان غرب در ایران

«در کنار مردم ایران هستیم»، این جمله را طی هفته‌های گذشته از زبان مقامات آمریکا و اروپا بسیار شنیده‌ایم و در استودیو‌های رسانه‌های فارسی و انگلیسی زبان در بوق و کرنا شده است، اما ابعاد و ویژگی‌های این کنار «مردم ایران بودن» چگونه است؟ آمریکا واقعا کنار مردم ایران است؟ بهتر است به این پرسش آمار‌ها و واقعیاتی که در گزارش‌های جهانی آمده، پاسخ دهند.

دکترین «رمبو» نخستین استراتژی دولت آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی هشت ساله و به تعبیر جرج بوش پدر، دست پشتیبان آمریکا در جنگ با ایران بود. کاخ سفید و بسیاری از کشور‌های اروپایی در اسناد رسمی و محرمانه به نقش حمایتی خود از دیکتاتور بعثی اعتراف می‌کنند که «دولت ریگان با تلاش چند سازمان و مشارکت وزارت دفاع، وزارت امور خارجه و سیا به حمایت از عراق برخاست». ارائه تسلیحات روز و مدرن، اطلاعات ماهواره‌ای و نظامی، حمایت‌های سیاسی در سطح بین‌الملل، مقابله با هرگونه فروش سلاح به ایران از مهم‌ترین نشانه‌های کنار مردم ایران بودن دولتمردان آمریکا در سال‌های جنگ بود!

پس از پایان جنگ تا سال‌های دهه ۹۰، روند دشمنی به گونه‌های متنوع ادامه یافت و از میانه این دهه بهانه تازه‌ای برای غرب به وجود آمد تا بار دیگر در کنار مردم ایران قرار گیرد! تحریم به بهانه تولید سلاح هسته‌ای!

آمریکا و تروئیکای اروپا، در حالی جمهوری اسلامی ایران را متهم به ساخت بمب اتمی کردند که در بزرگترین زرادخانه هسته‌ای خاورمیانه را رژیم صهیونیستی درحالی به نام خود زده بود که هیچگونه نظارتی بر فعالیت‌های هسته‌ای تل‌آویو وجود نداشت و ندارد. پرونده هسته‌ای ایران دو دهه بهانه تحریم‌های متنوع بود. کاخ سفید مسیر ورود تقریبا همه چیز را به داخل ایران و مسیر فروش نفت و دیگر تولیدات ایران را مسدود کرده بود و این «همه» چیز شامل دارو‌های بیماران پروانه‌ای هم بود و دولتمردان آمریکا اینگونه در کنار کودکان پروانه‌ای ایران و دیگر بیماران خاص ایرانی بودند!

بین سال‌های ۹۲ و تا ۹۷ جمهوری اسلامی تصمیم گرفت در راستای نشان دادن حسن‌نیت خود به جهان از یک سو با ایالات متحده آمریکا پای میز مذاکره بنشیند. حاصل این نشست و برخاست ها، توافق برجام بود که فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را محدود می‌کرد و غرب را موظف به برداشتن تحریم‌های غیرانسانی. تهران پای این توافق ایستاد، اما آمریکا با خروج یکجانبه و اروپا با تعلل در اجرای تعهدات خود نشان دادند که چگونه کنار مردم ایران ایستاده‌اند!

همزمان با روی کار آمدن دولت «دونالد ترامپ» در آمریکا و خروج کاخ سفید از برجام وزارت خزانه‌داری آمریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تحریم کرد و به این ترتیب پروسه خروج از برجام سرعت گرفت. وزیر خارجه آمریکا چند ماه بعد به بهانه برنامه موشکی ایران، خواستار اصلاح برجام و قبول ۱۲ شرط پیشنهادی به ایران شد و تهدید کرد که تعلیق تحریم‌های ایران را تمدید نمی‌کند. به فاصله چند ساعت از خروج آمریکا از برجام، مجوز دو شرکت بوئینگ و ایرباس برای فروش هواپیمای مسافربری به ایران لغو شد و کاخ سفید با این تحریم، جان مسافران خطوط هوایی را به مخاطره انداخت و نشان داد که کنار مردم ایران است!

با آغاز نخستین دور تحریم‌ها در مردادماه ۹۷ مبادلات با دلار، ریال، خرید و فروش و صدور و بیمه محموله‌های طلا و فلزات گرانبها و صنعتی، خرید و فروش اسناد و اوراق بهادار و تحریم صنایع خودروسازی کالا‌های ایرانی تحریم شد و قیمت دلار و هرآنچه وابسته به این ارز بود، افزایش بی‌سابقه‌ای در بازار‌های ایران یافت و زندگی مردم را دشوارتر کرد. دور دوم تحریم‌ها بامداد ۱۴ آبان ماه ۱۳۹۷ آغاز شد و به این ترتیب کشتیرانی و نفتکش، صنایع هوایی، بانک‌ها و نهاد‌های مالی، منسوجات و تولیدات معدنی، محصولات پتروشیمی، صنایع آهن و فولاد و سیمان، بانک مرکزی، شبکه بانکی سوئیفت، موسسات بازرگانی و صنعتی، صندوق توسعه ملی ایران، شرکت‌های عمرانی، سازمان‌های فضایی و در نهایت نفت و معیانات گازی در فهرست تحریم‌ها قرار گرفت.

آوریل ۲۰۱۹ (فروردین ۱۳۹۸) آمریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داد و معافیت‌های نفتی معدود مشتریان نفت ایران را با هدف به صفر رساندن صادرات نفت ایران تمدید نکرد. در بحبوبه تحریم‌های آمریکا سازمان بین المللی انرژی صادرات نفت ایران را کمترین میزان در ۴۰ ساله گذشته اعلام کرد و آرام آرام شرکت‌ها، اشخاص، سازمان ها، مسوولان در فهرست بلندبالای تحریم‌های آمریکا قرار گرفتند. از این قاعده رهبر معظم انقلاب، وزرای کابینه دولت دوازدهم، روسای پیشین مجلس، فرماندهان کنونی و سابق و اسبق سپاه پاسداران، قضات، دانشمندان هسته‌ای مستثنا نبودند. این موارد نمونه‌هایی خلاصه از نحوه قرار گرفتن آمریکا کنار مردم ایران در سال‌های گذشته بود! و قضاوت درباره کیفیت این همراهی بر عهده مردم خواهد بود.

نخستین تجربه ایران از کنار آمدن با آمریکا، برجام بود. توافقی که کاخ سفید با امضای آن در پی گشودن مسیر برجام‌های ۲و۳ و ۴ و. بود. توافقاتی که واشنگتن در هر یک از آن‌ها به دنبال نوع خاصی از باج‌گیری از تهران بود. برجام ۲ یعنی ایران حضور منطقه‌ای خود را کاملاً رها کند و برجام ۳ یعنی ایران متعهد شود که هیچ سلاح راهبردی و مهم مانند موشک و پهپاد تولید نکند تا در مقابل تهاجم، دست خالی باشد. تن ندادن جمهوری اسلامی ایران به این توافقات سمی، سبب شد که مسیر مورد نظر آمریکا مسدود شده و برجام نخست هم اولویت و کارکرد خود را برای آن‌ها از دست دهد.

گرچه اذعان به این موضوع از سوی مقامات آمریکا صراحتا انجام نمی‌گیرد، اما ایستادگی ایران پای خطوط قرمز خود، آن‌ها را در ادامه مسیر چنان دچار ابهام کرده است که در نهان پیام مذاکره و در آشکار پیام تقابل می‌دهند و چشم انتظار رویداد‌های داخلی در ایران می‌مانند تا از آب‌گل‌آلود اختلافات، شاه‌ماهی تضعیف ایران را صید کنند.

در تشریح این رویکرد است که رهبر معظم انقلاب با طرح این سؤال که «چگونه مشکل آمریکا با ایران حل می‌شود»، گفتند: این یک سؤال جدی و واقعی است و قصد دعوا نداریم. آیا مشکل با نشستن و مذاکره کردن و تعهد گرفتن از آمریکا حل می‌شود؟

انگیزه آمریکا و خطرات باج‌دهی

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با بسیجیان، به یکی از مهم‌ترین طراحی‌های آمریکا در منطقه اشاره کردند که نشان می‌دهد پشت تمام ادعا‌های حمایتی از مردم ایران، چه می‌گذرد. ایشان با اشاره به طراحی آمریکایی‌ها که حدود ۱۵ سال قبل به وسیله شخصیت‌های برجسته این کشور افشا شد، گفتند: «طراحی آن‌ها این بود که شش کشور عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سودان و سومالی را ساقط کنند تا در نهایت، امتداد و عمق راهبردی ایران در منطقه از بین برود و با تضعیف کشور، در نهایت خود نظام جمهوری اسلامی ایران ساقط شود».

این موضوع را مقامات آمریکا، به عناوین دیگر هم مورد اشاره و تاکید قرار داده‌اند و مشخص است که انگیزه فشارها، تحریم‌ها و اقدامات آمریکا نه حمایت از مردم ایران و قرار گرفتن کنار آن‌ها که ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی است. این، اما پایان کار نیست و هدفی فراتر از آن این روز‌ها از سوی دشمنان اعلام می‌شود و آن تجزیه ایران به عنوان سرزمینی بزرگ، مقتدر و اثرگذار است. به همین دلیل است که رهبر معظم انقلاب تاکید می‌کنند که ممکن است یک نفر حتی جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشد، اما هیچ ایرانی با غیرتی حاضر نیست چنین باج‌هایی به آمریکا بدهد.

منبع: ایرنا

برچسب ها: آمریکا ، سیاست خارجی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.