کتاب دربارهی سینما نوشته گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۵۴ است ، این کتاب را با ترجمهی خوب مترجم فقید بهمن فرزانه میخوانیم ، نشر ثالث چاپ و نشر این کتاب را بر عهده داشته و برای بار نخست در سال ۱۳۹۲ به بازار نشر عرضه شده است، همچنین این کتاب چندین بار تجدید چاپ شده است.
گابریل گارسیا مارکز در ۱۹۵۴ در مدرسه سینمایی رُم تحصیل میکرد. او خیال داشت کارگردان و فیلمنامهنویس بشود و در فکر این بود که در کلمبیا مدرسه سینمایی تأسیس کند؛ برنامههایی که هرگز عملی نشدند.
زمانی که در مکزیک زندگی میکرد از روی رمان خود، ساعت شوم، فیلمنامهای نوشت که از روی آن فیلمی تلویزیونی تهیه شد. مارکز تا زمان نوشتن صد سال تنهایی در فکر این بود که ادبیات را کنار بگذارد و کارگردان سینما بشود. این کتاب نوشتههای مارکز درمور سینما است.
بخشی از کتاب دربارهی سینما
ویتوریو گاسمن در این فیلم نقش یک جوان مجارستانی را بازی میکند که به هر قیمتی شده میخواهد در ایالات متحده زندگی کند، ولی اداره مهاجرت به او اجازه ورود نمیدهد. گاسمن به سهولت از کشتی فرار میکند تا به جستجوی دوست خود برود که در کافهای فلوت مینوازد. مجارستانی جوان به همان سهولت نیز با گلوریا گراهام آشنا میشود. دخترک هم با همان سهولت عاشق او میشود. درست طی صد متر از فیلم از زمانی که با هم آشنا شدهاند.
همه در این فیلم مهربانند. گاسمن نود دقیقه از فیلم را در شب بسیار بدی میگذراند و میبینی آنچه تهیهکنندگان میخواستند غامض باشد، چگونه با کمال تعجب برای گاسمن حل میشود.
سه دقیقه قبل از آن که پلیس، گاسمن را دستگیر کند، او به تالار خالی سازمان ملل پا میگذارد و در آنجا در باره حقوق بشر نطق میکند.
دیوار بلورین بسیار به فیلم دروازه طلایی شباهت دارد. گرچه از لحاظ تکنیکی بهتر است. بازی ویتوریو گاسمن هم نسبتآ خوب است.
مارکز هم با مطالعات گسترده و آزمونوخطا و هم با آموزش آدکامیک توانسته به سینما وارد شود و نگرش ویژهای این شاخهی هنری دارد. همانند دیگر آثار و آرای مارکز با خواندن این کتاب میتوانید به کنه نظرگاه وی پی ببرید.
اگر میخواهید نگرش دنیای هنرمندان لاتین را به سینما بهویژه سینمای مفهومی و هنری دریابید، این کتاب مارکز میتواند نقطه شروع جالبی باشد.
قبل از نقدهای سینمایی مارکز هرگز کسی در روزنامه های سرزمین او برای فیلم ها نقد ننوشته بود. او اولین کسی بود که در بوگوتا در باره سینما نوشت؛ نقدهایی که برای یک سال ونیم، از ۱۹۵۴ تا اواسط ۱۹۵۵، ادامه یافتند. در آن زمان مارکز فقط بیست و شش سال از عمرش می گذشت. این مقالات نشان می دهند که او از سلیقه شخصی خود به شدت پیروی کرده است.