حجت الاسلام ابراهیم کلانتری در بیست ودومین جلسه از سلسله مباحث با موضوع "ولایت فقیه" به تبیین کلید واژه «فقیه» در مبحث ولایت فقیه و شروطی پنج گانهای که یک فقیه اسلام شناس متخصص باید داشته باشد تا در جایگاه حاکم اسلامی در عصر غیبت قرار گیرد، پرداخت.
او گفت: جهاد تبیین که همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری است، یک بخش مهم از آن به مسائل زیربنایی و اصلی معرفت دینی مربوط میشود، به ویژه مبحث "ولایت فقیه" که در حقیقت زیر ساخت نظام اسلامی است. برای ورود به این مبحث و شفاف کردن صورت مسئله به چهار واژه ولایت، انتصاب، مطلقه و تبیین پرداخته شده است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی گفت: به طور معمول هر کدام از ما به تناسب آگاهیها و تجارب محیطی خود تصویری از فقیه و فقاهت در ذهن داریم که ممکن است با مفهوم صحیح این اصطلاح فاصله زیادی داشته باشد. نداشتن تصویر دقیق از مفهوم فقیه میتواند نگاه نهایی ما را به مفهوم دقیق «ولایت فقیه» با مشکل جدی مواجه سازد.
او با بیان اینکه پایه اصلی بحث فقیه، فقاهت و تفقه در دین، در خود قرآن کریم است، به سوره توبه و آیه ۱۲۲ آن اشاره کرد و گفت: سوره توبه در سالهای آخر عمرمبارک رسول خدا (ص)، در مدینه بر پیامبراکرم نازل شد و به امر ایشان، توسط امام علی علیه السلام در اجتماع مشرکان در مکه در ذیالحجه سال نهم هجری قمری قرائت شد.
کلانتری گفت: سوره توبه، بسم الله الرحمن الرحیم ندارد و این گونه شروع میشود: خدا و پیامبرش بیزارند از مشرکانى که با آنها پیمان بستهاید.». یکی از اصول اصلی سوره توبه، "نَفْر" به معنای کوچ کردن است. چون خداوند در این سوره به مومنان برای کوچ کردن به قصد جهاد اصرار میکند و میگوید مومنان باید به جهاد فی سبیل الله بروند و اهمیت جهاد را مطرح میکند و بارها و بارها این کلمه در این سوره عنوان شده است.
او گفت: پایه اساسی تفقه در دین آیه شریفه « وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ... » است و اصل تفقه و اجتهاد در اسلام توسط آیه ۱۲۲ سوره توبه در قرآن پایه گذاری شده است.
کلانتری گفت: به کلمه نَفْر که در اینجا به کار برده است. نَفْری که قبلا برای جهاد فیزیکی به کار میرفت در اینجا کلمه نَفْر برای جهاد علمی و تخصص در دین به کار رفته است. به عبارت دیگر، میتوان گفت دو نوع کوچ کردن و جهاد داریم، یک جهادی که به مرزهای فیزیکی اسلام مربوط میشود، یعنی جنگ با کفار که جنگ سخت است و یک جهاد که به بحث اعتقادات و دین مربوط میشود و آن جهاد نرم است، و هر دو در قرآن مطرح میشوند و هر دو جهاد فی سبیل الله هستند و قرآن هر دو را پایه گذاری کرده است. معادلهای فارسی اش را امروز به کار میبریم، ولی در ۱۴۰۰ سال پیش خداوند در این آیه، تکلیف را روشن کرده است.
این استاد حوزه و دانشگاه به کتاب مفردات الفاظ القرآن اثر حسینبنمحمد راغباصفهانی اشاره کرد و گفت: اگر به این کتاب که بزرگترین کتاب در حوزه لغات قرآن است رجوع کنید، تفقه را تخصص معنا میکند. "تفقه در دین" یعنی "دین شناس متخصص و اسلام شناس متخصص".
او گفت: دو نوع اسلام شناس میتوانیم داشته باشیم؛ اسلام شناس غیر متخصص و اسلام شناس متخصص. به عنوان مثال، مرحوم شریعتی اسلام شناس غیر متخصص بود که راجع به اسلام شناسی کتاب دارد که دارای دو ویرایش است، اسلام شناسی که مربوط به دانشگاه فردوسی مشهد است و دیگری، اسلام شناسی حسینیه ارشاد.
کلانتری گفت: خود مرحوم شریعتی میگوید من متخصص در اسلام نیستم. اسلام شناس غیر متخصص یعنی کسی در حوزه اسلام زیاد مطالعه کرده است و اسلام را خوب میشناسد. اما اگر حوزه و دریچه جدید باز شود میگوید من باید بررسی کنم که متخصصانی مثل شهید مطهری یا علامه طباطبایی و دیگران چه گفته اند و خودش متخصص نیست.
تولیت حرم مطهر گفت: اسلام شناس متخصص یعنی شهید مطهری که خودش صاحب تحقیق و تلاش است و بر مبانی استنباط دینی مسلط است و اگر مسئله جدید پیش آمد، اینطور نیست که بگوید بروم و بپرسم، خودش قدرت استنباط دارد و این میشود تفقه در دین و تفقه در دین یعنی دین شناسی متخصصانه، نه دین شناسی مقلدانه. دین شناس متخصص میشود فقیه مجتهد.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی گفت: منظور از فقیه در مبحث ولایت فقیه، اسلام شناسی است که در شناخت اسلام و احکام و دستورالعملهای آن از منابع اصلی؛ یعنی کتاب، سنت، عقل و اجماع و روشهای ارجاع فروع به اصول، به درجه تخصص رسیده باشد. کسی که در عصر غیبت میخواهد حاکم اسلامی باشد اول باید اسلام شناس متخصص باشد. چنین فقیهی اگر افزون بر شرایط عمومی همچون سلامت، عقل، ایمان و پاکزادی، واجد پنج شرط دیگر که در ادامه میآید باشد، میتواند در جایگاه حاکم اسلامی در عصر غیبت انجام وظیفه نماید.
تولیت حرم مطهر، نخستین شرطی را که لازم است یک فقیه اسلام شناس متخصص داشته باشد تا بتواند عهده دار رهبری جامعه شود، "اجتهاد مطلق" عنوان کرد و گفت: اجتهاد مطلق؛ عبارت است از درجهای از اجتهاد که در آن فرد اسلام شناس در همهی اصول و فروع دین، عبادات، معاملات و سیاسات صاحب تخصص و واجد قدرت استنباط باشد. در اینجا قدرت و توانایی استنباط مطرح است، یعنی تسلط بر مبادی و معیارهای اصلی و اصول اساسی استنباط، نه آنکه در همه فروعات فقهی بالفعل دست به استنباط زده باشد و نظرات فقهی خود را اعلام کرده باشد.
او گفت: اجتهاد مطلق در مقابل اجتهاد متجزّی به کار میرود. اجتهاد متجزّی یعنی تخصص در بخش خاصی از فقه اسلام نه همه ابواب فقه. به عنوان نمونه رسالة فی صلاة اللیل که فقیهی استنباطهای خودش را راجع به نماز شب در یک رساله نوشته است یا رساله فی صلاه المسافر، رساله فی صوم المسافر، رساله فی صلاه الجمعه، رساله فی دفن المیت و هزاران نمونه از این دست.
کلانتری، دومین شرط را "تقوا و عدالت مطلق" عنوان کرد و گفت: تقوا و عدالت مطلق عبارت است از عمل به فرامین، اوامر و نواهی الهی و پرهیز از هواهای نفسانی و هوسهای شیطانی. اسلام شناسی که به درجهی اجتهاد مطلق رسیده است آنگاه که دین خدا را در محدودهی عمل شخصی و همچنین در جامعهی اسلامی به درستی اجرا نماید، در ابلاغ دستور العملهای اسلام کوتاهی نکند، برپایه میل و هوس کاری نکند، مطیع هواهای نفسانی نگردد، گناهی از او سر نزند، واجبی را ترک و حرامی را مرتکب نشود، در این صورت به مقام تقوا و عدالت مطلق رسیده است. تقوا و عدالت مطلق، فقیه را در عمل و پای بندی به دین خدا به نزدیکترین نقطه به مقام معصومان (ع) میرساند.
او گفت: بحث بر سر این است که اسلام شناس، اسلام را در حریم رفتارهای فردی و اجتماعی خود به ظهور رسانده باشد و یک نمونه و الگوی عملی از اسلام شده باشد. در بیانات بزرگان دین است که میگویند فقیهای که در راس حاکمیت اسلامی است -مثل حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری - تعبیر میشود به این که اینها "تالی تلو" معصوم هستند. به درجه عصمت نرسیده اند، اما دقتهای کافی را دارند و رعایتهای کامل را میکنند و به سمت گناه و ظلم حرکت نمیکنند در عین حالیکه معصوم هم نیستند. یعنی یک انسان عادی هستند، اما با تمام وجود تلاش میکنند که این مسیر را طی کنند. تقوا که در قرآن خیلی تاکید شده است رمز پیروزی و کمال انسان است و گام اول برای رسیدن به کمال، رعایت تقوا است.
کلانتری، در توضیح ابعاد فردی و اجتماعی تقوا گفت: تقوا یک بُعدی نیست و بُعد فردی و اجتماعی دارد. بُعد فردی اش این است که انسان بین خودش و خدا و در فضای خصوصی خود، به دین خدا مقید باشد و کاری به دوربینها و چشمهای مردم ندارد. بُعد اجتماعی اش این است که وقتی قرار است در اجتماع و روابط اجتماعی کاری کند، به طور کامل مراقب رعایت احکام خدا باشد؛ و مسائل دیگر باعث نشود که انسان خدا را نادیده بگیرد؛ و همواره خداوند را حاظر و ناظر بر اعمال خودش هم در قلمرو شخصی و هم در قلمرو اجتماعی ببیند.
تولیت حرم مطهر پیرامون عدالت گفت: عدالت تعریف دقیقش این است که هر چیزی را در جای خودش قرار دهیم. عدالت مطلق یعنی هم در حوزه فردی، این شخص مراقبت میکند که از حدود الهی تعدی نکند و هم در حوزه اجتماعی و روابط اجتماعی تلاش میکند هرچیزی در جای خودش قرار بگیرد.
او گفت: در مورد عدالت به این نکته باید توجه داشت که معنایش این نیست که اگر حاکم، تقوا و عدالت مطلق داشته باشد، حتماً عدالت اجتماعی در کف خیابان و متن جامعه هم عمل میشود. اینجا صدها عامل دیگر اوجود دارد که مسیر کف خیابان را مشخص میکند. اگر امام معصوم (ع) هم در راس یک جامعه قرار بگیرد معنایش این نیست که عدالت اجتماعی در کف خیابانهای این شهر حاکم میشود. صدها عامل دیگر هم است؛ معاویهها و عمروعاص ها، شیطانها و فرصت طلبها و ابن ملجمها هم هستند که کار میکنند که این اتفاق نیافتد. تقوا و عدالت مطلق یعنی تلاش برای رسیدن به بالاترین سطحی که برای غیر معصوم ممکن است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، "آگاهی به زمان" را سومین شرطی دانست که لازم است یک فقیه اسلام شناس متخصص داشته باشد تا بتواند عهده دار رهبری جامعه شود، گفت: آگاهی به زمان عبارت است از آگاهی و شناخت نسبت به مجموعه شرایط، حوادث، رخدادها و تحولاتی که در جامعه اسلامی تحت تأثیر پیشرفتهای علمی و تحولات طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و روابط متقابل افراد و جوامع رخ مینمایند و عرصه حیات فردی و اجتماعی مردمان یک عصر را از عصرهای دیگر متمایز میسازند.
او گفت: ما خیلی وقتها از زمانه خودمان عقب هستیم، اما بعضی هستند که از زمانه خودشان واقعاً جلوتر هستند. آگاهی به زمان به معنای پیشگویی که از خوارق عادات میباشد نیست. کسی که اهل پیشگویی میباشد شاید خیلی وقتها حتی جلوی پایش را هم نبیند، مثل انیشتین که یک نابغه بود، اما بارها پیش میآمد که نشانی خانه خود را گم میکرد و یا نوستراداموس که کتاب پیشگویی هایش به فارسی هم چاپ شده است، پیشگوییهای عجیب و غریبی دارد، اما ممکن است حتی جلوی پای خودش را هم نبیند. منظور ما از افرادی که از زمانه خودشان جلوتر هستند، امثال علامه طباطبایی و حضرت امام (ره) هستند. قبل از اینکه صدای شکسته شدن ستونهای کمونیست در جهان به گوش برسد، امام (ره) فرمود به زودی این صداها بلند میشود و بلند شد. یا مورد دیگر؛ امام (ره) به حکام عرب فرمود این صدام که امروز کمکش میکنید، بعداً سراغ خودتان خواهد آمد؛ و دقیقا همان شد، این پیشگویی نوستراداموس نیست، اینها را امام (ره) بر اساس اشراف بر زمانه خودش و تشخیص معادلات جهانی عنوان کرد.
این استاد حوزه و دانشگاه، گفت: آگاهی به زمان یعنی شناخت زمان و عقب نبودن از زمان و حتی جلوتر بودن از آن. امام صادق علیه السلام میفرماید «العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس» انسانهایی که آگاه به زمانه خود هستند هجمههای زمانه آنها را از پای در نمیآورد. بعضی از اوقات همه جهان دست به دست هم میدهند که روی ذهن یک سیاستمدار تاثیر بگذارند و او را به یک مسیر دیگر ببرند این «لوابِس» روزگار میشود. یعنی حربهها و توطئهها برای گرفتار شدن سیاستمدار در خطا، اما اگر کسی آگاه به زمان باشد، اینها بر روی او تاثیر نمیگذارد. این یکی از شرایط مهم برای زمامداران است که امروز در دنیا بر روی آن مانور داده میشود.
او گفت: امام خمینی (ره) در تبیین این شرط و نقش زمان و مکان در اجتهاد چنین میگوید: «زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند. مسئلهاى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصادِ یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعاً موضوع جدیدى شده است که قهراً حکم جدیدى مىطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسى اظهار نظر نمىکنم. آشنایى به روش برخورد با حیلهها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادى، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتى سیاسیون و فرمول هاى دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه دارى و کمونیزم که در حقیقت استراتژى حکومت بر جهان را ترسیم مىکنند، از ویژگی هاى یک مجتهد جامع است».
تولیت حرم مطهر چهارمین شرط را "شجاعت" عنوان کرد و در توضیح آن گفت: شجاعت؛ عبارت است از بی باکی و جسارت عاقلانه در برخورد با دیدگاه ها، رفتارها و حوادث و اتّخاذ تصمیم به موقع و متناسب با نیاز زمان.
او در ادامه به ذکر چند مثال از تصمیمهای شجاعانه امام خمینی (ره) اشاره کرد و گفت: زمانی که قطعنامه ۵۹۸ را حضرت امام (ره) میخواست بپذیرد، چندوقت قبلش گفته بودند جنگ جنگ تا رفع فتنه در دنیا. طبق آیه قرآن «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ - با آنها بجنگید تا دیگر فتنهاى نباشد» چند روز بعد امام (ره) با قاطعیت گفت باید قطعنامه را بپذیریم. چون رمز مهار کردن دشمن، پذیرش قطعنامه است. یعنی هدف کلان حفظ شود. هدف کلان اسلام، گاهی با جنگ است و گاهی با صلح است و این تصمیم گیری شجاعت میخواهد. این همه آدمها در جبهه خودشان را وقف کرده بودند و از همه چیز گذشته بودند و یکدفعه امام (ره) گفت اسلحهها را به زمین بگذارید. امام (ره) میدانست هزاران رزمندهای که در جبهه هستند ممکن است ناراحت شوند، ولی اینجا باید تصمیم درست را با شجاعت میگرفت و گرفت. نامهای که ایشان به گورباچف نوشتند یک عده واقعاً ناراحت شدند که چرا شما، ولی فقیه، مرجع تقلید عام جهان تشیّع و رهبر جمهوری اسلامی به یک آدم بی دین و فاسد مکاتبه میکنید. اما اصلاً برای امام (ره) مهم نبود. امام (ره) گورباچف را به کتب فلسفی ارجاع دادند، یک عده ناراحت شدند چرا به جای قرآن به کتب فلسفی ارجاع دادید. اما امام (ره) مسیر درستی را که خودش انتخاب کرده بود با شجاعت تا آخر میرفت. درمورد سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی که امام (ره) حکم ارتدادش را امضا کردند، کل اروپا سفرایش را از ایران فرا خواند، اما این اصلاً برای امام (ره) مهم نبود، چرا که باید حکم خدا را با شجاعت اعلام کرد و امام (ره) فرمود هر کسی سلمان رشدی را هر جا دید او را اعدام کند، یعنی حکم الهی را ذکر کرد.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، " مدیریت و قدرت رهبری" را پنجمین شرطی دانست که لازم است یک فقیه اسلام شناس متخصص داشته باشد تا بتواند عهده دار رهبری جامعه در زمان غیبت شود و گفت: مدیریت و قدرت رهبری عبارت است از استعداد، مهارت و هنر اداره جامعه و حسن تدبیر و تنظیم، هماهنگی و سامان دادن به قوای حکومتی و امور گوناگون مرتبط با حیات اجتماعی شهروندان. تردیدی نیست که توانایی رهبری و قدرت اداره جامعه در مسیر اسلام، شرط ضروری برای حاکم اسلامی است و این صفت، مقدمات، تجربه ها، آگاهیها و زمینههای بسیاری را میطلبد.
تولیت حرم مطهر گفت: مدیریت و قدرت رهبری با علم مدیریت و علم سیاست بکلی متفاوت است، زیرا در علم مدیریت و یا علم سیاست، تمرکز بر آگاهیها و شناختهای کلّی و جزئی از تئوری ها، نظریه ها، اصطلاحات، تعاریف، روش ها، مدلها و کارکردهای مدیریت و یا سیاست است؛ اما مدیریت و قدرت رهبری یک استعداد، توانایی و هنر عملی است که از قوای ذاتی و تجارب عینی اشخاص سرچشمه میگیرد. آگاهی از علم مدیریت و یا علم سیاست لزوماً به تولّد مدیر و یا سیاست مدار نمیانجامد چنانکه داشتن قدرت مدیریت و رهبری نیز لزوماً به معنای آگاهی از تئوری ها، اصطلاحات و روشهای کلاسیک علم مدیریت و یا علم سیاست نیست.
او در ادامه به سخنی از حضرت امام (ره)، اشاره کرد و گفت: امام خمینی (ره) در بیان این شرط چنین میگوید: «یک مجتهد باید زیرکى و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامى و حتى غیر اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد».
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: شرایط پنجگانهی بالا اصلیترین شرایطی است که باید در فقیهی که عهده دار امر ولایت است وجود داشته باشد. در قانون اساسی شرایط رهبری همین پنج شرط است. این شرایط یا از آیات قرآن و یا از روایات معتبر به دست آمده است. در نظریه سیاسی اسلام، ما به منابع اصلی یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع رجوع میکنیم. خیلی از این شرایط را عقل میگوید که اگر کسی بخواهد در راس مدیریت یک کشور باشد باید مدیر باشد. اما آیات و روایات هم به این موضوع اشاره دارند و ارشاد به حکم عقل میکنند. در فرمایشات پیامبر اکرم (ص) و همچنین امام علی و امام حسین علیهماالسلام، مفصل بحث شده است.
او گفت: امام خمینی (ره) در خصوص فقیهی که میتواند در عصر غیبت عهده دار امر حکومت شود چنین میگویند: «در حکومت اسلامى همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مىکند که نظرات اجتهادى- فقهى در زمینههاى مختلف و لو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسى توان و حق جلوگیرى از آن را ندارد ولى مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامى بتواند به نفع مسلمانان برنامهریزى کند که وحدت رویّه و عمل ضرورى است و همین جا است که اجتهاد مصطلح در حوزهها کافى نیست بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلى در زمینهی اجتماعى و سیاسى فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیرى باشد، این فرد در مسائل اجتماعى و حکومتى مجتهد نیست و نمىتواند زمام جامعه را به دست گیرد»
کلانتری در ادامه به بیانات امام خامنهای در خصوص نقش شرایط در فقیهی که عهده دار امر ولایت است اشاره کرد و گفت: مقام معظم رهبری، در این خصوص میفرمایند «نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعهی پیچیده و درهم تنیدهی تلاشهای گوناگون، نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد. در مکتب سیاسی اسلام ضابطه، ضابطهی معنوی است. ضابطه عبارت است از علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی میآورد؛ تقوا، شجاعت میآورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تأمین میکند؛ اینها ضابطههای اصلی است بر طبق مکتب سیاسی اسلام. کسی که در آن مسند حسّاس قرار گرفته است، اگر یکی از این ضابطهها از او سلب شود و فاقد یکی از این ضابطهها شود، چنانچه همهی مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد».