دهم آبان سال ۱۴۰۰ گزارش یک درگیری مرگبار در یکی از محلههای جنوب تهران به پلیس اعلام شد. پس از حضور مأموران و بررسیهای اولیه مشخص شد پسری جوان در حالی که چاقویی خونین در دست داشته با داد و فریاد از خانه بیرون دویده و به قتل دوستش اعتراف کرده و گفته کمک کنید برادر و رفیقم را کشتم.
در ادامه رسیدگی به این پرونده متهم که به خاطر مصرف مشروبات الکلی حالت طبیعی نداشت بازداشت شد و به درگیری با دوستش اعتراف کرد.
کارشناسان پزشکی قانونی هم پس از بررسی جسد اعلام کردند، علت مرگ بر اثر اصابت چاقو به قفسه سینه و خونریزی ناشی از آن بوده است.
با اعتراف متهم و گزارش پزشکی قانونی و پلیس تحقیقات تکمیل و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند.
پس از آن پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت: هنوز در شوک این اتفاق هستم. پسرم و متهم سالهای زیادی با هم دوست و رفیق بودند. آن روز پسرم به خانه متهم دعوت شده بود و نمیدانم چه اتفاقی میان آنها رخ داد که پسرم به قتل رسید. من حاضر به مصالحه نیستم و تنها خواستهام قصاص متهم است.
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و ضمن ابراز تأسف و پذیرش اتهامش عنوان کرد: من برادرم را کشتم.
او دوستم نبود ما سالها با هم زندگی کردیم آن شب به خانه ما آمد و مشروب خوردیم، اما پس از یک ساعت از حالت طبیعی خارج شدم و هنوز هم نمیدانم که بر سر چه موضوعی باهم درگیر شدیم که من با چاقو ضربهای به او زدم. حالا هم شرمنده پدر و مادرش هستم و از آنها میخواهم مرا ببخشند و به جوانیام رحم کنند.
در ادامه وکیل متهم به جایگاه رفت و گفت: از قضات میخواهم این موضوع را مد نظر قرار دهند و همانطوری که در گزارش پلیس آمده و خود موکلم هم در اعترافاتش اظهار داشته وی در زمان وقوع قتل بهخاطر مصرف بیش از حد مشروبات الکلی حالت طبیعی نداشته و مسلوب الاراده بوده است.
پس از پایان اظهارات وکیل متهم قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.