بیشتربخوانید
افرادی که با حضرت زهرا راهی بهشت میشوند
حجتالاسلام حسین انصاریان اظهارداشت: «فاذا بلغت الی باب قصرها» وقتی به در ورودی کاخ میرسد «وَجدَت الحسن قائم» میبیند جیگر گوشهاش امام حسن ایستاده و «و الحسین قائما مقطوع الرأس»، اما حسین با سری جدا روی زمین افتاده است «فتقول للحسن من هذا؟» دخترم زهرا به پسرش حضرت مجتبی میگوید که این بدی روی زمین افتاده سربریده کیست؟ «فیقول هذا اخی» مادر این برادر من است «ان أمه ابیک قتلوه» این مردمی که ادعای امت کردن میکردند، او را کشتند «و قطعوا رأفه» و سرش را هم از بدن جدا کرد «فیأتیها النداء من عند اللّه» اینجا دیگر مقام زهرا آشکار میشود، خداوند خودش به زهرا خطاب میکند «یا بنت حبیب اللّه انی أریتک ما فعلت به امه ابیک» من حسین تو را به این شکل به تو ارائه دادم که اولاً بدانی امت با او چه کردند، ثانیاً «لانی ذخرت لک عندی تعزیته بمصیبتک فیه» من یک آرامشِ دائمیِ همیشگی را به خاطر این مصیبت در این عالم آخرت برای تو ذخیره و اندوخته کرده بودم که حالا میخواهم این آرامش را به تو بدهم، این پیش من ذخیره بود. «اِنی جعلت لَتعزیتک بمصیبتک انی لا انظر فی محاسبه العباد» این آرامشی که میخواهد به تو بدهم این است که من حساب احدی را محاسبه نمیکنم، «حتی تدخلی الجنه انت و ذُریتک و شیعتک و من اولادکم معروفا ممن لیس هو من شیعتک» تا اینکه تو، نسل تو، شیعه تو و هر کسی که به شما یک خوبی کرده که شیعه شما هم نبوده، وارد بهشت شود.
ایام فاطمیه هویت مکتب تشیع است
بیگمان تمام روزها، روزهای خدا است؛ همه مکانها متعلق به خدا است، همانگونه که همه موجودات از خدا است، اما اگر نقطهی خاصی به نام «بیت اللَّه» (خانه خدا) نامیده شد، دلیل بر ویژگی آن است.
مناسبتهای مذهبی درواقع مناسبتها و بزرگداشتهای اعتقادی هستند و تشخص و هویت یک مذهب به شمار میروند. بر همین اساس حجت الاسلام سید محمدباقر علوی تهرانی درخصوص ایام فاطمیه و ضرورت بحث درباره آن مطالبی بیان کردند که تقدیم مخاطبان میشود. آنچه در این بخش خواهید خواند بخش نخست این سلسله مطلب است:
ایام فاطمیه مربوط به وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا (س) میشود و قرار گرفتن در صف فاطمه زهرا (س) در واقع حمایت از غدیر است برای همین شهادت ایشان و ایام فاطمیه یک مناسبت اعتقادی و دفاع از بحث امامت محسوب میشود چرا که امامت هویت بحث تشیع است.
مناسبتهای دینی از اهمیت ویژه و خاصی برخوردار هستند و میطلبد انسان با یک ویژگی و اهتمام بیشتر آنها را احیا کند که ایام فاطمیه یکی از آن مباحث است. بر این اساس لازم است برای ایام فاطمیه یک تعریف خاصی صورت بپذیرد. شاید وقتی سخن از ایام فاطمیه میشود در ذهن مردم به معنای ایام شهادت حضرت زهرا (س) تداعی شود در حالی که مراد از ایام فاطمیه آن وقایع و حوادثی است که در جهان اسلام بعد از رحلت پیامبراکرم (ص) اتفاق افتاد که محوریت آن حوادث حضرت فاطمه (س) است.
مساله ایام فاطمیه، چون ریشه در اعتقادات تشیع دارد بنابراین نباید توقع داشت که مخالفان با این بزرگداشت و مناسبت صادقانه و از روی صدق و صفا برخورد کنند از این رو تا جایی که میتوانند نسبت به این مناسبت ایجاد شبهه و ابهام کرده و قصد کمرنگ کردن آن حقیقت دراند.
نکتهای که در بحث فاطمیه وجود دارد بیان تاریخ معتبر ٩٥ روز زندگی حضرت زهرا (س) از ۲۸ صفر تا ۳ جمادیالثانی است که میتوان بر اساس حوادث رخ داده پاسخی منطقی و مستند به این ابهامات داد؛ بنابراین قصد بیان این مطالب، درک و فهم حرکت حضرت زهرا (س) در دفاع از امامت و ولایت حضرت علی (ع) است.
نکتهای که وجود دارد، چون معلومات عموم مردم نسبت به مساله فاطمیه شنیداری است و این هم عمدتاً از منابر شنیده شده که به دلیل ضیق وقت تنها قطعاتی از حادثه به صورت ذوقی و سلیقهای بیان میشود و این دو عنصر دست به دست هم میدهد تا افرادی که معلوماتشان شنیداری است در پی شنیدن این وقایع دچار ابهامات و اشکالات شوند. برای مثال در واقعه فاطمیه هیچ شکی نیست که ایشان توسط مخالفان و دشمنان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و حداقل آن این است که سیلی خوردند و این مطلب در منابع اهل سنت و تشیع وجود دارد.
همچنین از جمله حوادثی که غیر قابل انکار است و نمیتوان به این مطلب خدشه وارد کرد ایراد خطبهای است که حضرت تحت عنوان خطبه فدکیه داشتند. حال خطبه فدکیه و ضرب و شتم که غیر قابل انکار است را مستمع میشنود و میآید با هم مقایسه میکند و یک شبهه و ابهام برایش ایجاد میشود اینکه اگر حضرت فاطمه زهرا (س) سیلی خوردند پس چرا کلامی از این واقعه در خطبه فدکیه وجود ندارد؟ چرا حضرت زهرا (س) خطاب به مردم از این واقعه گله و شکایت نمیکنند؟ این ابهام شنیداری است.
برای رفع این ابهامات باید وقایع ۹۵ روز پس رحلت رسول الله (ص) مورد بررسی قرار گیرد.
این ابهام به این شکل برطرف میشود که تقدم و تاخر وقایع باید مطرح شود که کدام حادثه اول، کدام واقعه دوم و کدام ظلم در مرتبه سوم واقع شده است بنابراین اگر در خطبه فدکیه سخنی از سیلی بیان نشده معلوم میشود که خطبه فدکیه در ابتدا ایراد شده است.
همچنین از مسلمات و وقایع فاطمیه این است که حضرت زهرا (س) آنچنان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند که پهلوی مبارکشان شکست و سقط جنین داشتند و این از آسیبهای شدید است و از طرف دیگر تاریخ بیان میکند مکانی به نام بیت الاحزان در منطقه کوه احد وجود داشت که حضرت به آنجا میرفتند و برای مظلومیت حضرت علی (ع) گریه میکردند و این از حوادث غیر انکار محسوب میشود. این نیز یک ابهام ایجاد میکند اینکه چگونه یک زن با این جراحات هر روز به منطقه احد میرفتند؟ پاسخ روشن است، چون این ضرب و شتم شدید اختصاص به ۱۵ روز آخر عمر حضرت دارد.
ابهام دیگر مربوط به سقیفه میشود اینکه وقتی سقیفه روی کار آمد و کودتایی انجام شد دو اتفاق افتاد نخست بحث غصب مال حضرت زهرا (ع) تحت عنوان فدک و دیگر غصب خلافت امیرمومنان (ع) است در حالی که در بین این دو اتفاق حضرت زهرا (س) بیشترین اهتمامشان را معطوف به مساله فدک میکنند بنابراین شاید این ابهام ایجاد شود که آیا بانوی عظیم شأن اسلام واقعاً به دنبال منافع مالی خودشان بودند؟ و هدایت مردم برایشان اهمیت نداشت؟ در حالی که امام صادق (ع) میفرمایند اگر سقیفه رخ نمیداد هیچ دو نفری نبودند که بر سر توحید با هم اختلاف داشته باشند. آیا هدایت مردم مهم است یا مساله فدک؟ چرا حضرت زهرا (س) راجب فدک خطبه میخواند، اما راجب حکومت خطبه نمیخواند؟
پاسخ بسیار ساده است اگر حضرت زهرا (س) به مساله مالی میپردازند به خاطر آن است که هضم این مساله برای جامعه راحتتر است برای همین ایشان این مساله را مطرح میکنند تا بتوانند حق امیرمومنان علی (ع) را احیا کنند. حتی ابن ابی الحدید نیز به این مساله اشاره دارند و از استاد خویش میپرسند اگر فاطمه زهرا حق میگفتند شاهد درست بود پس چرا آنان مخالفت کردند؟ استاد به ایشان لبخند میزنند و میگویند اگر آنها در مساله فدک با آن شواهد و استدلالی که حضرت زهرا آورده بود کوتاه میآمدند مجبور بودند خلافت را نیز تحویل دهند، چون فاطمه همان شاهدها را میآورد بنابراین آنها فدک را ندادند که خلافت را ندهند؛ بر این اساس حضرت زهرا (س) مساله فدک را مطرح کردند نه به خاطر منافع مالی بلکه میخواستند از این راه منطقی و عقلانی خلافت غصب شده احیا شود.