دولت و وزارت خارجه فرانسه، بار دیگر از اقدام وقیحانه نشریه هتاک شارلی ابدو در توهین به مقدسات انقلاب اسلامی و نظام جمهوریاسلامی حمایت کرده و آن را مصداق آزادی بیان دانستهاست!
این وقاحت در حالی صورت میگیرد که قبلا افرادی مانند روژه گارودی نظریهپرداز و سیاستمدار مشهور فرانسوی بابت انتقاد از برخی الگووارههای رفتاری و بنیادین در غرب، بارها محاکمه و به زندان افکنده شدهاند!
درخصوص مقوله آزادی بیان و تناقضات گفتاری و رفتاری غرب در این حوزه، با ریچارد فالک، استاد آمریکایی حقوق بینالملل دانشگاه پرینستون و گزارشگر ویژه سابق حقوق بشر سازمان ملل متحد گفتوگویی داشتهایم:
نشریات فرانسوی مانند شارلی ابدو هتاکی نسبت به مقدسات مسلمانان و اکنون انقلاب اسلامی ایران را ادامه میدهند. مقامات فرانسوی نیز از این اقدام حمایت کرده و آن را نماد آزادی بیان در غرب قلمداد میکنند. چنین ادعایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بدون شک توهین به ادیان و مذاهب و ارزشهای دیگران در فرانسه، محصول رفتارهای غیرمسئولانه و وقیحانه جاری در این کشور و از سوی دیگر، ترویج جو اسلامهراسی توسط برخی مقامات فرانسوی و غربی است. توهین به ارزشها، به سادگی و به خودی خود در جوامع غربی صورت نمیگیرد و باید ریشه این رفتارها و حمایتهایی که از آنها صورت میگیرد، به صورت جدی و دقیق بررسی و تحلیل شود. آنها (هتاکان) به نمادهای اسلامی و ارزشی دیگران اهانت میکنند سپس مدعی میشوند چنین اقداماتی مستقیما اسلام را هدف قرار نمیدهد. این تناقضی است که در رفتار و ادعاهای صورت گرفته از سوی کشورهایی مانند فرانسه وجود دارد. در جریان برگزاری دادگاه نشریه شارلی ابدو که متعاقب شکایت مسلمانان این کشور صورت گرفت، دادگاه فرانسه دقیقا ادعا کرد در جریان اقدام هتاکانه شارلیابدو، اهانت مستقیمی به خود دین اسلام صورت نگرفتهاست!
همانگونه که اشاره کردید، دوگانگی در بیان صورت مسألهها، مفاهیم و مصادیق حقوقی و خلاقی در غرب از جمله آمریکا و اروپا به کرات مشاهده میشود. نظر شما در این خصوص چیست؟
واقعیت امر این است که در پدیدههایی مانند قتل جورج فلوید در آمریکا یا اقداماتی که افراطگرایان سیاسی در فرانسه صورت میدهند، ما مشاهده میکنیم خشونت سیستماتیک و اسلامهراسی نظاممند چگونه صورت میگیرد و از سوی (نهادهای حاکم) این کشورها تقویت میشود. در چنین شرایطی متوجه ارزش اقداماتی مانند نامهنگاری رهبر انقلاب اسلامی ایران به جوانان اروپایی هستیم. در چنین اقداماتی، تصویر وارونه و تحریف شدهای که از اسلام و ایران ساخته شده، در هم شکسته و جوانان غربی مستقیما به درک حقایق و واقعیات دعوت میشوند.
در غرب، جنبشهای اجتماعی زیادی با هدف رسواسازی دستگاههای دولتی، سیاسی، امنیتی و رسانهای بابت طرح ادعاهای دروغین و چندگانه در قبال آزادی بیان و ... بهوجود آمدهاند که جملگی از سوی شبکههای پنهان و آشکار قدرت در غرب سانسور میشوند. به نظر شما این تغییر بنیادین باید چگونه صورت گیرد؟
شکلگیری این تحرکات و جنبشها، نشاندهنده نیاز مبرمی است که نسبت به تغییر در غرب وجود دارد. این یک نیاز واقعی محسوب میشود. در یک ظاهرسازی، کشورهای غربی خود را نسبت به تاریخ پر از شکنجهگری و استعمارگیری خود شرمنده و نادم نشان میدهند. برخی کشورهای غربی حتی نسبت به گذشته خود عذرخواهی میکنند تا نشان دهند میان زمان حال و گذشته، تفکیک قائل شدهاند. با این حال سیاستها و روشهای حکمرانی و نوع تبیین ارزشهای اجتماعی و مذهبی در غرب نشان میدهد نژادپرستی و سوءاستفاده از رنگینپوستان و مواردی که مصداق نقض حقوقبشر و آزادی بیان است به کرات در آمریکا و اروپا وجود دارد بنابراین تصویرسازی کاذبی که در خصوص ندامت از گذشته صورت میگیرد، در اینجا از بین میرود.
آیا با توجه به زیرساختها و مناسبات قدرتی که در غرب تعریف شدهاست، میتوان نسبت به اصلاح رویکرد مقامات غربی در قبال مسائلی مانند آزادی بیان و اسلامهراسی امیدوار بود؟
در غرب اکنون جنبشهای زیادی شکل گرفتهاست. واکنشهایی که نسبت به جهانیسازی نئولیبرالیسم صورت میگیرد یا تلاشهایی که درخصوص دستیابی به عدالت در جهان و تغییر رویکرد سازمانهای بینالمللی در رسیدگی به مسائل مانند رنج ملت فلسطین و... رخ داده، جملگی نشاندهنده نیاز به این تغییر است. جوانان غربی بیشتر از دیگر افراد جامعه، نسبت به این موارد دغدغه دارند. آنها از سیاستهای متعارف قدرت از کشورهای خود سرخورده هستند و به خوبی میدانند با استمرار روشهای فعلی در غرب، راه حلی برای مواجهه با موضوعاتی مانند نژادپرستی و اسلامهراسی وجود ندارد. آنها نسبت به درد و رنجی که کشورهایشان در گذشته و حال بر جوامع دیگر تحمیل کرده و کماکان تحمیل میکنند، آگاه بوده و مشتاقانه خواستار تغییر این روند هستند.
منبع: روزنامه جام جم