«صبح به سختی چشمهایش را باز میکند. از آن روزهایی است که حوصله هیچ کاری را ندارد. به یاد هفته پیش میافتد که از درس و دانشگاه زد و به دیدن مادرش رفته بود. صبح باعطر خوش املت مامان پز از خواب بیدار شد و گفت: هیچ چیز بهتر از آغاز یک روز تعطیل با املتِ مادر نیست. البته که بلد است املت درست کند، اما املتهای مادر مزه بهشت میدهد. شادی آن روز اما، زیاد ماندگار نبود.
تنها با یک «بگو و مگوی» کوچک املت بهشتی مادر از دهان افتاد. اگر چه همیشه با هم سر مصرف روغن و نمک و آبکش کردن برنج و خوردن نان سبوس دار جر و بحث میکردند. اما این بار بحث کمی بالا گرفت. بر سر اینکه او دوست داشت به املتش نمک زیادی بزند. اما مادر میگفت نمکِ غذا اندازه است و اضافه آن ضرر دارد. دوتا او گفت و دوتا مادر و در نهایت باعث دلخوری شد. او علی رغم تلاشهای مادر، قید املت بهشتی را زد و بار و بندیل را بست و به خوابگاه برگشت!
اما امروز بدون دستپخت و «بُکن و نکن»های مادر انرژی لازم برای آغاز هفته جدید را ندارد. عجیب هوس کتلتهای مادر را کرده است. تصمیم میگیرد به شیوه مادر کتلت درست کند. وقتی اولین کتلت را درون روغن داغ میاندازد از شنیدن صدای «جِلز و وِلزش» شادی کودکانهای به سراغش میآید. یک لحظه به یاد دوران کودکیاش میافتد. وقتی هنوز قدش به اندازهای نبود که روی اجاق را ببیند و با بیتابی از مادرش میپرسید: کتلت کوچولو برای منم درست کردی؟!
لقمهای برای خودش میگیرد. اما مزه کتلتها راضیاش نمیکنند. چیزی کم دارد انگار. هم کلاسی هایش یکی یکی «بَه بَه و چَه چَه» کنان به سمت کتلتها یورش میآورند و از طعمش تعریف میکنند. اما او... طاقتش را از دست میدهد. با به یاد آوردن تعطیلی فردا و پس فردا تصمیمش را میگیرد. به مادرش پیام میدهد: «دارم میام به دیدنت!» شال و کلاه میکند. به سمت خانه به راه میافتد. میرود تا از دلش در بیاورد. میرود که انرژی بگیرد.
چند روزی که با مادرش حرف نزده را مرور میکند. چرا سر چیزی به این مسخرگی رابطه مادر و فرزندی را خدشه دارد کرد؟ واقعا کمی نمک بیشتر یا کمتر میارزید به وقت گذراندن با مادر؟ از خودش شرمنده است. سرِ راه یک شاخه گل برای مادر میگیرد. زنگ در را که میزند مادر به استقبالش میآید. در آغوش امنش جا میگیرد. میگوید: مادر ببخش. اما مادر انگار اصلا به دل نگرفته است... دیس پر از کتلت این را میگوید!
*تمام روزهای سال هم برای قدردانی از مادر کم است!
شاید درست نباشد که تنها روزی از سال را برای قدردانی و بزرگداشت از مادر اختصاص بدهیم. مقام این فرشته زمینی به قدری ارزشمند است که حتی اگر تمام روزهای سال را هم برای تشکر از فداکاریها و زحمات مادر اختصاص بدهند، باز هم کم است! اما روز مادر بهانهای برای گرامی داشت اُسوه عشقورزی و فداکاری است. ولادت با سعادت حضرت «فاطمه زهرا» (س) بانوی بزرگوار جهان اسلام فقط بهانهای است که بیشترین تبریکات خود را نثار مقام مادران کنیم وگرنه جایگاه مادران آنقدر در فرهنگ ایرانی اسلامی بالا است که هر روزمان روز مادر است.
شخصیت بزرگی که عشق بیدریغش را نثار فرزند و همسرش میکند. فداکاری بیحد و اندازهاش از وی الگویی ساخته است. الگویی ستودنی. کسی که خود را نمیبیند تا فرزندانش دیده شوند. کسی که از خود میگذرد تا اعتلای همسر و خانوادهاش شود. کسی که از خواستههایش چشم میپوشد تا اطرافیانش را غرق در عشق و محبت کند. مادر بودن یعنی همین. از خود گذشتن. در کنار این سیل محبت و زحمات مادر یکی از دغدغههای هر فرزندی این است که نمونه یک فرزند خوب برای پدر و مادر خود باشد تا گوشهای از زحمات آنها را جبران کند. اما چطور میتوان به این هدف رسید؟
*چطور فرزند خوبی باشیم؟
برای اینکه یک فرزند خوب برای والدین به ویژه مادرتان باشید، لازم نیست کادوهای گران و لباسهای مارک بخرید یا «کارِ شاقی» انجام دهید! مادرها کم توقعتر از این هستند که از ما چیز خاصی بخواهند، او تنها خودتان را میخواهد و بس. حتی اگر کار اشتباهی کنید. به جای این کارها کمی محبت و اخلاق خرج مادرتان کنید.
گوشِ شنوای مادر باشید
وقتی با مادرتان صحبت میکنید با دقت به آنها گوش بسپارید، سکوت کنید و به پاسخی که میخواهید به او بدهید فکر نکنید. به صحبتهای او توجه کنید. گاهی او فقط گوش شنوایی میخواهد تا دلخوری اش را برای او بگوید. اگر نظر مخالفی دارید آن را با احترام و مودبانه مطرح کنید. به یاد داشته باشید که بزرگ ترها تجربیات بیشتری در زندگی دارند و اگر در مسئلهای به ما ایده و یا راهنمایی میدهند به این دلیل است که نمیخواهند ما با شرایط سخت و دشواری رو به رو شویم.
مسئولیتهایتان را گردن بگیرید
برای یک فرزند خوب بودن کمی به فکر مادرتان باشید و کمک حال او در انجام کارهای خانه باشید. اگر با والدین تان زندگی میکنید حواستان باشد که اگر یک نفر همه کارهای خانه را انجام دهد به حتم از پا درمیآید پس در امور خانه به والدین خود کمک کنید. اگر این کار را هم نکردید حداقل همیشه اتاقتان را تمیز و مرتب نگه دارید و کارهای شخصی تان را خودتان گردن بگیرید. اگر هم جدا از خانواده زندگی میکنید و مادرتان توان بدنی برای انجام امور روزمره را ندارد، کمک حال مادرتان باشید.
احترام به مادر از نان شب واجب تر!
در هیچ شرایطی احترام به والدین به ویژه مادر که در این گزارش مد نظر ماست را فراموش نکنید، حتی اگر در مسائلی مخالف او هستید. به نظراتشان احترام بگذارید و در همهی شرایط رفتار مودبانهای داشته باشید. هنگامی که از والدینتان عصبانی هستید با خودتان در تنهایی خلوت کنید تا زمانی که به آرامش برسید. احترام به مادر و پدر از نان شب هم باید واجبتر است.
والدینی که حاضرند برای شما جان بدهند!
پدر و مادر، بعد از خداوند، بیشترین محبت، رحمت و دلسوزی را به فرزندان خود دارند. روزها و شبهایی را به یاد بیاورید که مادرتان تا صبح بر سر بالین شما بیدار میماند. با ناخوشی شما ناخوش میشد و با خوشی شما خوش. والدین برای سعادت و خوشبختی فرزندان و آسایش آنان حاضرند حتی خود را فدا کنند؛ بنابراین سزاوار است که فرزندان نیز بعد از اطاعت خداوند به والدین خود توجه داشته باشند، به آنان محبت کنند، احترام بگذارند و به خصوص در زمان پیری از آنان دستگیری و دلجویی کنند.
*باغبانهای دلسوزی که در روزهای سرد و گرم جاخالی نمیدهند!
خداوند در سورهی «اسراء» میفرماید: «جز او هیچ کسی را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. چنانچه هر دو یا یکی از آنان پیر و سالخورده شد، کلمهای که آنان را رنجیده خاطر کند، نگویید و به آنان آزار نرسانید وبا ایشان با احترام، سخن بگویید». یادتان نرود، پدر و مادر، باغبانهای دلسوز و مهربانی هستند که در شبهای سرد زمستان و روزهای گرم تابستان، لحظهای از مراقبت فرزندان جا خالی نمیدهند.
منبع: فارس
2. اگر تو این گرانی دست تان به دهنت تان می رسد کمک حالشان باشید. (خدا رحم کند که چند نفر دیگر باید به خاطر سیر کردن خودشان تو زباله ها تغذیه پیدا کنند)
یاحق.
ولی متاسفانه خودم نمیتونم برم شهرستان خونه مادرم چون بدرفتاری میکنه و واضح میگه تا تابستان سال بعد هیچ کس نیاد خونم
یه چیز خنده دارو عجیب مادرم وقتی بش بگیم مریضیم نازمونا میکشه ولی اگه بفهمه رفتیم مسافرت یا خوشمون بود قهر میکنه و باید بریم التماسش کنیم بامون صلح کنه
ارزو میکنم همیشه سالم باشه
کلمه مردم را به کار نبر ......لطفا