سلبریتی پدیده جامعه امروز با ارتباطهای گسترده و پیچیدهای است که بر بستر شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین شکل مییابد و بر روندها و عرصههای مختلف بهگونهای بیسابقه اثرگذار است. سلبریتی از زمین فوتبال ممکن است به مرکز توجه عمومی برسد یا تشک کشتی؛ از صحنه سینما یا صفحه تلویزیون.
بیشتربخوانید
برخی به دلیل شخصیت هنری و فرهنگی و طیفی بهدلیل فعالیتهای سیاسی و اجتماعی یا بهرهمندی از ثروتی کمنظیر به وادی سلبریتیها پا گذاشتهاند. عدهای را هم رسانهها بیهیچ هنر خاصی سلبریتی کردهاند؛ چهرههایی که در یک ویژگی مشترکاند و آن مشهور بودن است.
مردم همیشه در ذهن خود به دنبال یک قهرمان با ویژگیهای معمولا دستنیافتنی هستند که خود در دنیای واقعی بهآن نمیرسنددر جریان ناآرامیهای اخیر، نقش سلبریتیها بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و نقدونظرهای متعددی درباره شیوه و پیامد ورودشان به سیر تحولات مطرح شد.
«فهیمه آقاخانی» دانشجوی دکتری علوم سیاسی طی یادداشتی درباره روند شکلگیری سلبریتیها در جهان و ایران، چارچوبهای فعالیت آنان و پشتپردههای مربوط به موضعگیری بسیاری از سلبریتیها پس از بروز ناآرامیهای اخیر نوشت:
با فراگیرشدن فضای مجازی و اقبال عمومی به شبکههای اجتماعی و ظهور و بروز میکروسلبریتیها و اینفلوئنسرها، سلبریتیها نیز که تا دیروز در بند مدیران رسانههای سنتی برای کسب هرچه بیشتر شهرت و محبوبیت بودند پا به عرصه شبکههای اجتماعی گذاشتند و این بار بیواسطه و صریحتر از گذشته با حداقل رعایت خطوط قرمز با هواداران خود ارتباط گرفتند و حتی به بیان صریحتر نظراتشان در حوزههای مختلف جامعه واکنش نشان دادند.
اکنون در سراسر جهان، مدیریت سلبریتیها و نوع برخورد حاکمیت و رسانههای رسمی با سلبریتیها از مسائل مهم حلشده و یا معضلی پابرجا در کشورها است و هر کدام از کشورها بسته به نوع سیستم امنیتی-قضایی خود با این پدیده برخورد میکنند.
در دنیای غرب و نظام سرمایهداری، سلبریتیها فقط در چارچوب مشخص شده حق اظهارنظر و ایفای نقش دارند و غیر از آن، با استفاده از قوانین نوشته و نانوشته بهسرعت محدود یا از اذهان عمومی حذف میشوندسلبریتیها چطور بر مخاطبانشان سیطره مییابند؟
سلبریتیها بهواسطه شهرت و محبوبیتی که از طریق رسانهها بهدست میآورند برای مردم همیشه جذاب و اولویتدار میشوند. ما همیشه علاقه جنونآمیزی به سرک کشیدن در زندگی دیگران داریم و زمان زیادی را برای پیگیری ستارهها صرف میکنیم.
مردم همیشه در ذهن خود بهدنبال یک قهرمان با ویژگیهای معمولا دستنیافتنی هستند که خود در دنیای واقعی بهآن نمیرسند، بنابراین در دنیای واقعی کسانی را از دریچه رسانه میبینند که به موفقیتهای مربوطه رسیدهاند و برای او احترام ویژه قائل میشوند.
مخاطبان سلبریتیها طیفی گسترده دارند؛ کسانی که چهرههای مشهور را بیشتر به عنوان شخصیتهای اجتماعی سرگرمکننده دنبال میکنند، افرادی که احساسات شدیدتر شخصی در مورد چهرههای مشهور از خودشان نشان میدهند و پرستندگان افراطی که با چهرههای مشهور بیشتر همذاتپنداری میکنند و در حد بیماری رفتار عاشقانه و افسونشدهای در مورد چهرههای مشهور دارند.
محبوبیت سلبریتیها البته همیشه پایدار نیست و آنها برای همیشه در اوجماندن و همیشه معروف و محبوبماندن در دل هواداران خود، معمولا مواضع و عملکردهایی خارج از اعتقاد شخصی و باورهای خود میگیرند. آنها حتی با حضور در خیریهها و فعالیتهای بشردوستانه نیز بهدنبال جلب توجه افکار عمومی و در واقعیت به دنبال سفیدشویی منافع نظام سرمایهداری هستند زیرا با نمایش فعالیتهای انساندوستانه، اصل نابرابری و چرایی فاصله طبقاتی ساختهشده به دستِ نظام سرمایهداری را پنهان میکنند و دقت و گفتوگوی همگانی پیرامون نابرابری اجتماعی را با سیاستزدایی نادیده میگیرند.
سلبریتیها همچنین بدون داشتن سواد و آگاهی لازم در امور مهمی همچون انتخابات و حمایت از یک نامزد یا گروه خاص سیاسی بدون آنکه برای آنها مهم باشد سیاست در راستای منافع مردم است یا نه، دست به حمایتهایی همهجانبه میزنند تا از محبوبیت خود حداکثر استفاده را ببرند. بنابراین برخی از اندیشمندان این انتقاد را مطرح میسازند که «ما مخاطبان، بخشی جداییناپذیر از این فرایند و همدست آنها هستیم؛ ما از راه هواداری کردن، لذت بردن از تماشای سلبریتیها و مصرف محصولات دهشگرانه، با آنها همدستیم. ما با باورها و انفعال سیاسیمان کمک میکنیم سلبریتیها به چهرههای قدرتمند سیاسی بدل شوند و در نهایت ناخواسته به نولیبرالیسم جهانی کمک میکنیم.»
سلبریتیهای ایرانی تا اواخر دهه هشتاد بیشتر در رسانههای سنتی و مطبوعات یا در برنامه موسسهها، خیریهها و جشنوارههای مختلف حضور مییافتند و ظهور و بروز اجتماعی و مردمی با حداقل هنجارشکنی داشتند.
با توجه به فراگیرشدن رسانه و اقبال گسترده مردم به رسانههای جدید، ضرورت آموزش سواد رسانه به عنوان یکی از دروس مهم آموزشی در مدارس و دانشگاههای کشورهای اروپایی و آمریکایی از اواخر دهه هفتاد میلادی در دستور کار نهادهای آموزشی قرار گرفت، زیرا در عین حال که رسانه وسیلهای برای تفریح و سرگرمی در اوقات فراغت مردم بود، ظهور سلبریتیها نیز نیازمند آمادگی و آگاهی مردم در مواجه با آنها بود.
جدا از تدارکات و چارهجوییهای فرهنگی و آموزشی، تقریبا همه حکومتها به شکلهای مختلف سیاستهای کنترلی در برخورد با سلبریتیها دارند؛ از وضع قوانین مربوط به حوزه سلبریتیها تا برخورد قضایی در موارد خاص. به طور مثال «جرمی کلارکسون» مجری محبوب برنامه «تختگاز» بهدلیل برخورد فیزیکی با یکی از عوامل برنامه از سوی شبکه اخراج شد. جرمی با وجود اعتراض شدید هواداران پرشمارش و حتی عذرخواهی شفاهی و رسمی از عوامل برنامه باز هم به دلیل رعایت نکردن خطوط قرمز اخراج شد.
دستگیری سلبریتیها هنگام رانندگی تحت تاثیر مواد مخدر و الکل در آمریکا میتواند به تعلیق فعالیتهای آنان یا تعلیق مجوز هنری آنها منجر شود و سلبریتیهای مرتکب این جرایم به زندان محکوم میشوند و باید در کلاسهای آموزشی شرکت کنند.
فرار مالیاتی سلبریتیها نیز مستوجب جرایم سنگین از سوی سیستم قضایی بدون در نظر گرفتن ملاحظات جایگاه هنری آنها خواهد شد. «نیکلاس کیج» بهدلیل فرار مالیاتی و پرداخت جریمه سنگین به دولت مجبور شد جمجمه دایناسورش را به فروش بگذارد تا مالیاتش را پرداخت کند.
پدیده سلبریتی به معنای امروزی از دهه چهل خورشیدی در کشور ما شکل گرفت. سلبریتیهایی همچون «محمدعلی فردین» از جامعه هنری و «غلامرضا تختی» از جامعه ورزشی بودند که در اوج محبوبیت و اثرگذاری در بین هواداران خود قرار داشتند و همه هنرمندان تحت مدیریت بنیاد فرح پهلوی به فعالیت مشغول بودند.
بخشی از حاکمیت خواهان آن است که با توجه به آنکه سلبریتیها رهبری افکار عمومی را بهدست گرفتهاند با آنها همراهی کنند تا در کنار محبوبیتشان، بتوانند سیاستهای خود را از مسیر آنها تبلیغ و ترویج کننددر ایران بعد از انقلاب از در دهه شصت ظهور سلبریتیهای محبوب در جامعه در حال شکلگیری بود و هر دهه شاهد ظهور یک یا چند سلبریتی مشهور و محبوب بودیم. سلبریتیها تا اواخر دهه هشتاد بیشتر در رسانههای سنتی و مطبوعات یا در برنامه موسسهها، خیریهها و جشنوارههای مختلف حضور پیدا میکردند و ظهور و بروز اجتماعی و مردمی با حداقل هنجارشکنی داشتند.
در انتخابات سال ۸۸ شاهد بروز جلوهای دیگر از سلبریتیها در جامعه بودیم و آنها با صراحت بیشتر در انتخابات فعالیت کردند و ادبیات سیاسی آنها در حوادث سال ۸۸ اثرگذار و مشهود بود. با این وجود سختگیری و جدیت قطعی در برخورد قهری با سلبریتیها اتفاق نیفتاد و آنها با نیز با گسترش فضای مجازی و ایجاد صفحات مختلف اجتماعی در کنار ارتباط صمیمانهتر و نزدیکتر با هواداران خود، در موضوعهای مختلف سیاسی و اجتماعی بدون محدودیت موجود در رسانههای سنتی به بیان عقاید و نظرات خود میپرداختند.
با رخنمایی پدیده سلبریتی و افزایش تاثیرگذاری آنان، سیاستگذاری حاکمیت در برخورد با سلبریتیها در ایران دستکم با سه رویکرد متفاوت همراه بوده است:
رویکرد خوشبینانه
در این نگاه، سیاستگذاران و فعالان فرهنگی نگاه همدلانهای به سلبریتیها داشته و آنان را بسیار دوست دارند و معتقدند سلبریتیها نیز بخش مهمی از رسانهها هستند و نباید آنها را نادیده گرفت و وضع موجود را بسیار میپسندند.
رویکرد کارکردگرایانه
فعالان آن معتقدند از سلبریتیها باید برای منافع، سیاستها و اهداف خودمان بیشترین استفاده را ببریم و آنها را ذیل گفتمانمان تعریف کنیم. این نگاه فقط به منافع خود مینگرد و سلبریتیها را به سطح ابزاری تقلیل میدهد.
رویکرد انتقادگرایانه و بدبین
در این نگاه سلبریتیسم یک پدیده جهانی است و فقط مختص ایران نیست و در مطالعات دانشگاهی میتوان ذات و هویت سلبریتیها را مطالعه و نقادی کرد. در این نگاه لزوما نمیتوان با سلبریتیها همدل بود. در این رویکرد نگاه سودجویانه و ابزاری به سلبریتیها معنا ندارد.
در مقابل نیز، سلبریتیها از یک سو با بعضی نهادها و سازمانها بر سر مسائل مختلف به مشکل برمیخوردند و از سوی دیگر سرمایههای فرهنگی نمادین شناخته میشوند. با این وجود در دنیای غرب و نظام سرمایهداری، سلبریتیها فقط در چارچوب مشخص شده حق اظهارنظر و ایفای نقش دارند و در غیر این صورت با استفاده از قوانین نوشته و نانوشته به سرعت محدود یا از اذهان عمومی حذف میشوند.
در پرتال اداره مهاجرت آمریکا شرایط دهگانهای برای اخذ روادید رده مخصوص به «شخصیتهای مشهور بدون کارفرما» اعلام شده که هر فرد لااقل باید سه مورد آن را احراز کندسیاستگذاری عمومی در ایران در ارتباط با سلبریتیها متوجه رویکرد دوم است. بخشی از حاکمیت خواهان آن است که با توجه به آنکه سلبریتیها رهبری افکار عمومی را بهدست گرفتهاند با آنها همراهی به عمل آید تا در کنار محبوبیت آنها بتوانند سیاستهای خود را از طریق آنان تبلیغ و ترویج کنند.
با توجه به نداشتن سیاست مشخص و تعریفشده از سوی حاکمیت در مدیریت و برخورد با سلبریتیها در سالهای اخیر، شاهد مواضع خاص و جنجالی و در مواردی بحرانآفرین بودهایم؛ مواضعی که در بسیاری از موارد در نقطه مقابل منافع حاکمیت و تائید مواضع خصمانه غرب در مقابل ملت ایران بوده است.
سکوت در مقابل تحریمهای دارویی، تروریستخواندنِ بخشی از نیروهای نظامی ایران، ترور دانشمندان و مدافعان امنیت کشور توسط غرب و حامیان آنها، سنگاندازی در راه پیشرفت کشور و... از جمله موارد بسیار متعدد بوده که سلبریتیها نه تنها با حضور در جشنوارههای خارجی به آن اشارهای نداشتهاند، بلکه حتی در صفحههای شخصی خود نیز بیتفاوت از کنارشان عبور کردهاند.
این سکوت و بیتفاوتی معنادار سلبریتیها در کنار محکومیت سریع حوادث تروریستی در کشورهای غربی و سکوت در مقابل جنایتهای واقعشده در جامعه بینالملل در نسلکشی ملت یمن، عراق، افغانستان و... نشان از تناقضی عامدانه در نوع موضعگیری آنها دارد که میشود آن را در چارچوب آیندهنگریشان برای تامین زندگی بهتر در دنیای غرب و گرفتن ویزا و شهروندی در دنیای غرب مورد توجه قرار داد.
وزارت خارجه دولت «باراک اوباما» حدود هشت سال پیش، شرایط جدید و ویژهای را برای اخذ گرینکارت این کشور توسط هنرمندان، ورزشکاران و افراد ثروتمند ایرانی ایجاد کرد و موجی از مهاجرت عوامل سینمای ایران به آمریکا از همان تاریخ آغاز شد. این اتفاق باعث شد در کنار حلقه هنرمندان ایرانی در لسآنجلس که از دوران پیش انقلاب شکل گرفته بود و سپس بر تعداد آن بهشدت افزوده شد، حلقه جدیدی از چهرههای هنری ایران، اینبار در ایالت واشنگتن شکل بگیرد.
برای تائید برخی اطلاعات مربوط به ویزا، هنرمند ایرانی آن زمان احتیاج داشت با دولت جمهوری اسلامی همکاری و هماهنگیهایی داشته باشد و گاهی غیر از همکاری با نهادهای فرهنگی داخل، لازم بود که یک شخص با لابیها و مافیاهای اقتصادی دخیل در امور سینما نیز بده بستانهایی برقرار کند.
فرمان اجرایی شماره ۱۳۷۶۹ ترامپ که زمستان سال ۱۳۹۵ ورود اتباع هفت کشور را به آمریکا ممنوع اعلام کرد، گره کوری در کار سلبریتیهای ایرانی متقاضی سکونت و رفتوآمد به آمریکا انداختپس از چندی، دولت دموکرات آمریکا اعلام کرد قانونی که برای مهاجرت هنرمندان به کشورش وضع شده، موج پولشویی و مفاسد اقتصادی مرتبط با موضوعهای فرهنگی را به راه انداخته است.
در پرتال اداره مهاجرت آمریکا شرایط دهگانهای برای اخذ ویزای «EB۱a» یا به عبارتی روادید رده مخصوص به «شخصیتهای مشهور بدون کارفرما» اعلام شده که هر فرد لااقل باید سه مورد آن را احراز کند؛ کسب جایزه از جشنوارههای هنری یکی از این موارد است که فستیوال فیلم فجر و جشن خانه سینما از این جهت، اهمیت بسیاری پیدا میکنند. فیلمهایی که بهعنوان نمایندگان رسمی ایران به فستیوالهای هنری ارسال میشوند نیز از این نظر ممکن است واجد امتیازهایی شوند، البته کسب جایزه هم مهم است.
دو مورد دیگر از این جدول دهگانه به مدارکی برای فروش بالای فیلمهایی که فرد در آنها بازی کرده یا دستمزدهای بالایی که از پروژهها گرفته است، اشاره دارد. پروژههای پولشویی در سینما و شبکه نمایش خانگی از این جهت به کار بعضی از عوامل سینمای ایران آمدند، چون چنین پروژههایی برای پوششهای جعلی مالیشان ناچار بودند آمارسازیهای کلان انجام دهند و دستمزدهای نجومی بازیگران و حتی دستمزدهایی که برای بالاتر بردن نرخ هنرپیشهها، از آنچه بود بیشتر اعلام میشد، برای پر کردن فرم گرینکارت کارایی داشتند.
در ادامه، فرمان اجرایی شماره ۱۳۷۶۹ «دونالد ترامپ» که زمستان سال ۱۳۹۵ ورود اتباع هفت کشور را به آمریکا ممنوع اعلام کرد، گره کوری در کار سلبریتیهای ایرانی متقاضی سکونت و رفتوآمد به آمریکا انداخت. این مورد جدید درباره افراد مشهور که آنها را ناچار میکرد در فضاهای عمومی و شبکههای اجتماعی، اظهارنظرهایی همسو با سیاستهای دولت آمریکا داشته باشند با آن بخش از فعالیت سلبریتیها که نیازمند تائید جمهوری اسلامی ایران بود، ترکیب شد و معجون عجیبی به وجود آورد. به عبارتی چنین فردی لازم بود به طور حتم در مراسمهای دولتی حضور پیدا کند و در همانجا بهگونهای موضع بگیرد که به نظر برسد به نظام جمهوری اسلامی اعتقادی ندارد.
دانستن این مساله راز بسیاری از موضعهای عجیب و متناقض برخی از سلبریتی ها را روشن میکند؛ سخنانی از سلبریتیها که دقیقا زمانی که در جشنوارههای دولتی و رسمی مورد تقدیر قرار میگیرند مدعی میشوند مورد بیلطفی قرار گرفتهاند. به طور مثال «فاطمه معتمدآریا» در یکی از جشنوارههای فجر و زمانی که برای تقدیر روی سن حاضر شده بود گفت: هرجا که رفتم، در این ۴۰ سال، توقف برایم ایجاد کردند؛ در این مدت، از طرف اهالی سینما حمایت شدم، نه کسانی که بر مسندی بودند.
مواضع برخی سلبریتیهای ایرانی معجون عجیبی است که برای تامین پیششرطهای آمریکایی هم باید سیاستهای واشنگتن را لحاظ کنند و هم نیازمند تائید نهادهای رسمی جمهوری اسلامی هستند
حوادث شهریور سال ۱۴۰۱ و شروع بحران در کشور، نقشآفرینی رسانهها و سلبریتیها را در برخورد و مقابله با حاکمیت وارد مرحله جدیدتری کرد. همراهی سلبریتیها و رسانههای وابسته در دامنزدن به فضای بحرانی کشور و ترویج شایعهها و اخبار دروغین سبب شد برخورد حاکمیت با سلبریتیها شکل جدیتری به خود بگیرد.
با این وضعیت، چه باید کرد؟
با وجود آنکه در این زمان شاهد برخورد صریحتر نظام با مواضع تضعیفکننده سلبریتیها بودیم اما به نظر میرسد سیاستگذاری حاکمیت در مواجهه با سلبریتیها نیازمند وحدت میان تصمیمگیران باشد. در این فضا، راهکارهای زیر برای پیشگیری از جولان سلبریتیها در مواقع بحرانی کشور پیشنهاد میشود:
_ لغو قانون معافیت مالیاتی هنرمندان
_ برخورد صریح با سلبریتیهایِ بهنام در مواقعی که به صراحت علیه اصل نظام موضع میگیرند از طریق لغو یا تعلیق فعالیتهای هنری آنها
_ اطلاعرسانی شفاف و بهموقع از دستمزد و مواضع دوپهلوی سلبریتیها برای عموم مردم
_ آموزش سواد رسانهای بهروزشده برای دانشآموزان و دانشجویان
_ مدیریت رسانهها در نپرداختن بیش از اندازه به سلبریتیهای فاقد هرگونه سواد و اطلاعات در زمینههای مختلف اجتماعی و سیاسی
طیفی از سلبریتیها در رفتاری جالب توجه در زمان تقدیر شدن در جشنوارههای دولتی و رسمی، مدعی میشوند مورد بیلطفی قرار گرفتهانددر پایان باید به این مهم اشاره کرد که بهنظر میرسد هر اندازه حضور نخبگان در فضای سیاستگذاری و رسانهای ما کمرنگتر شود، ظهور و بروز سلبریتیها و لُمپنها در جهتدهی افکار عمومی بیشتر میشود؛ آن هم در حالی که نظرهای آنها نباید فقط به دلیل محبوبیت و شهرت بر جامعه اثرگذار باشد.
منبع: ایرنا