چهارشنبه عاشقی شد و دلهایمان بیقرارتر از همیشه به سوی پنجره فولادت پر میکشد. نامت را که بر زبان جاری میکنم دلم روانه حریمت میشود این روزها خیلی از تو دورم و خیلی به تو نزدیک ...
مسافت شهر، روستا و کشور مرا از تو دور کرده است خیلی دور، اما مگر عاشقی بعد مسافت میشناسد؟ در دایره عاشقی مسافت جایگاهی ندارد، اما نزدیکم به تو بیشتر از همیشه چرا که دلم هر چهارشنبه به چهارشنبه گره میخورد به پنجره فولادت، به گنبد طلایی که هرگاه دری به رویم بسته میشود هرگاه دلم میشکند، هرگاه تنها میشوم او را بغل میگیرم.
یا امام رضا (ع) میدانم که میدانی چه دلهایی این روزها گره خورده اند یه حریم قدسی رضوی، میدانم که میدانی چه دستها که برای دعا به سویت بلند شدهاند، میدانم که میدانی چه نگاههایی به پنجره فولادت گره خورده است آنجاکه هیچ طبیبی جز تو درمان و دوای دلهای شکسته خانوادهها و درمان درد بیماران نیست ...
به تو از دور سلام ...
السلام علیک یا امام رضا (ع)