اسفند سال ۹۹ مأموران هنگام گشت به یک خودروی پراید که در حاشیه جادهای در شهرستان بهارستان متوقف شده بود مشکوک و وقتی به خودرو نزدیک شدند دریافتند راننده که مردی حدوداً ۴۵ ساله بود از ناحیه گردن با چاقو به قتل رسیده است بلافاصله سرنشین دیگر خودرو دستگیر شد و در همان بازجوییهای اولیه به قتل راننده پراید با همدستی همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: مقتول در همسایگی ما زندگی میکرد و گاهی به عنوان راننده همسرم را بیرون میبرد تا اینکه متوجه شدم او با همسرم رابطه پنهانی دارد. به همین خاطر از همسرم خواستم او را به محل قرار بکشاند تا او را بکشم. وقتی هم قصد فرار داشتم مأموران دستگیرم کردند، اما همسرم لحظاتی قبل از رسیدن مأموران موفق شد فرار کند.
با اعترافهای متهم، همسرش نیز بازداشت شد. بعد از تکمیل تحقیقات برای دو متهم به اتهام مشارکت در قتل کیفرخواست صادر و پروندهشان برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه پسر مقتول به عنوان اولیای دم به جایگاه رفت و گفت: درخواست من و برادرم قصاص این زن و شوهر است. آنها پدرمان را با بیرحمی کشتهاند و باید مجازات شوند.
سپس متهم زن به جایگاه رفت و گفت: مقتول با ماشین کار میکرد چند باری برای انجام کارهایم با او بیرون رفتم و کرایهاش را هم پرداخت کردم. بعد از مدتی او مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و تهدیدم کرد که نباید موضوع را به کسی بگویم. من از او میترسیدم و به همین خاطر سکوت میکردم و این اتفاق چند بار دیگر هم تکرار شد. تا اینکه همسرم متوجه ماجرا شد. از من خواست با او قرار بگذارم. آن روز بعد از اینکه قرار گذاشتیم من به صندلی عقب رفتم و طنابی که داخل کیفم بود را آماده کردم وقتی همسرم به من اشاره کرد طناب را دور گردن مقتول انداختم و اوهم با چاقو دو ضربه به مقتول زد. وقتی خون را دیدم حالم بد شد و از ترس طناب را رها کردم و از ماشین پیاده شدم. من قصدم کشتن او نبود آقای قاضی من قاتل نیستم اگر بودم شوهرم را میکشتم که سالها با اعتیادش زندگیام را ویران کرد. من حتی همین حالا هم از همسرم میترسم. او بعد از دستگیری از من خواست که به مأموران بگویم من عامل قتل بودم و مقتول را خفه کردهام.
سپس وکیل این متهم به جایگاه رفت و گفت: طبق گزارش پلیس، موکلم بعد از دستگیری از ناحیه گردن دچار کبودی بوده که نشان میدهد همسرش قصد داشته او را به قتل برساند و بعد از مدتی تصمیم میگیرد که مرد راننده را بکشد. موکلم از ابتدا با تهدیدهای همسرش روبهرو بوده و از ترس او را همراهی کرده بود. طبق گزارش پزشکی قانونی علت مرگ خفگی بوده در حالی که به طور قطع موکل من با جثه ریز و ضعیفش نمیتوانسته مقتول را با طناب خفه کند. به همین خاطر درخواست میکنم کیفرخواست موکلم را از مباشرت به معاونت در قتل تغییر دهید.
متهم مرد به جایگاه رفت و گفت: صبح روز حادثه متوجه شدم همسرم در حال ارسال پیامک است از او پرسیدم به چه کسی پیام میدهی گفت به خواهرم. چون سواد نداشتم و نمیتوانستم پیامک را بخوانم چند ساعت بعد به خواهرش زنگ زدم و از او درباره پیامک پرسیدم که اظهار بیاطلاعی کرد و متوجه شدم همسرم با کسی ارتباط پنهانی دارد و بالاخره بعد از اصرارهای من اعتراف کرد که ۶ ماهی است با مرد راننده ارتباط دارد. با شنیدن حرفهای همسرم خیلی عصبانی شدم و میخواستم خودم را بکشم، اما او مانع کارم شد. بعد تصمیم گرفتیم باهم دست به خودکشی بزنیم که دلمان برای بچههایمان سوخت و در نهایت با پیشنهاد همسرم تصمیم گرفتیم مرد راننده را به قتل برسانیم.
وی افزود: آن روز همسرم طناب را دور گردن مقتول انداخت و من هم دو ضربه چاقو به گردنش زدم.
وقتی وکیل وی به جایگاه رفت، گفت: همسر موکلم در بازجوییهایش به صراحت اعتراف کرده که یک دقیقهای طناب را میکشیده که باعث خفگی مقتول شده پس عامل قتل این زن است.
با پایان دفاعیات متهمان و وکلایشان دو فرزند قربانی مقابل قاضی قرار گرفته و در حالی که درخواستشان را تغییر دادند، گفتند: با شنیدن اظهارات متهمان فهمیدیم که ماجرا چیست. این مرد بیگناه است و همسرش پدرمان را کشته و تنها خواستهمان قصاص این زن است.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
این جمله دارای تناقض می باشد