حسن روشان ، شاعر بجنوردی و برگزیده ششمین جشنواره بینالمللی شعر فجر برگزاری جشنواره بینالمللی شعر فجر را امری مطلوب و نیک خواند و گفت: افرادی که در حوزه شعر، حرفی برای گفتن دارند در این جشنواره شرکت میکنند و منتخبان، در همه ادوار، افراد شایستهای بودهاند. سیستم داوری و تنوع داورها نیز در این جشنواره مطلوب است.
سراینده مجموعه شعر «جنگل جدال قیچی اعداد بود و مه» در ادامه با بیان اینکه جشنواره شعر فجر دارای بیشترین میزان شرکتکنندگان در میان جشنوارههای شعر در کشور است گفت: این جشنواره توانسته است در رقابتی جدی، چهرههای مهم شعر معاصر را بشناسد و بشناساند و از این جهت نیز عملکرد مطلوبی داشته است.
وی همچنین با اشاره به لزوم ارتباط مطلوب جشنواره با شعرای برگزیده ادوار پیشین، ادامه داد: هدف جشنواره نباید صرفا در اعطای یک جایزه مادی و معنوی به یک شاعر، خلاصه شود؛ جشنواره باید برای انتقال تجربیات به شعرای جوان، از برگزیدگان در کارگاهها و نشستها دعوت شود و از کتابهای برگزیدگان نیز حمایت به عمل آید.
سراینده مجموعه «چیکسای» در ادامه با تأکید بر این که شعر، از جامعه جدا نیست گفت: ناآرامیها و هم و غمی که در نهاد جامعه هست به شعر معاصر منتقل میشود؛ شعر معاصر در حال تجربه مسیرهای خوبی است، اما حزن هستیشناسانه، حزن اجتماعی و حزن عاشقانه که عموما در شعر فارسی وجود دارد، در یکی دو دهه اخیر مشهودتر شده است؛ در مجموع، غمهای بزرگی که از گذشته در ادبیات فارسی وجود داشته، در شعر امروز هم وجود دارد؛ این غم، غمی مقدس و چاشنی و شیرینیِ شعر ماست.
برگزیده نخست بخش شعر کلاسیک در ششمین جشنواره شعر فجر در پاسخ به پرسشی در ارتباط با چرایی گسست میان اشعار فاخر و ترانههای موسیقیپذیر در عصر ما، اشاره کرد: گمان میکنم ذائقه نسل معاصر فرق کرده است؛ ارتباطات این نسل و حرکتش به سمت دهکده جهانی، شاهد این مدعاست؛ در راستای همین تغییرات، گروهی جدی از مخاطبان موسیقیهای جدید آنچه که ما پیشتر به عنوان شعر فاخر میشناختیم را قبول ندارند.
نمیتوان عینکِ جدید نسل جدید را انکار کرد
روشان با تأکید بر این که باید به ذائقههای جدید ولو این که باب میل ما نباشند، احترام بگذاریم گفت: عینکی که نسل معاصر از پسِ آن به موسیقی و شعر مینگرد، با عینک ما متفاوت و قابل احترام است؛ نمیتوان این عینک متفاوت را انکار کرد؛ بلکه باید بکوشیم تا بفهمیم و بسنجیم که چرا بدین سوی رفتهایم.
وی در ادامه به پرسشی درباره تجربه شعرخوانی در دیگر کشورها و الزامات خلق شعر برای مخاطبان فرامرزی چنین پاسخ داد: من چندسالی در شبه قاره هند زندگی کردهام؛ ما شاعران بزرگی در ایران، پاکستان و هند داریم؛ از تاگور تا احمد فیض. به اعتقاد من، سه «من» در شعر داریم: منِ شخصی، منِ اجتماعی و منِ فلسفی و هرچه نگاه ما به منِ فلسفی نزدیک شود، در یافتن مخاطبان برونمرزی برای شعر موفقتر خواهیم بود.
این شاعر بجنوردی با اشاره به نگاه فلسفی خیام در شعر گفت: خیام به مراتب از شاعری همچون فردوسی شناختهشدهتر است چرا که منِ شعر فردوسی در بسیاری از مواضع، منِ اجتماعی و منِ ملی است و به منِ فراملی نرسیده، اما خیام به یک منِ فلسفی اعتقاد دارد؛ یعنی مسألههایی همچون مرگ، آخرت، بهشت و هستی انسان که خیام بدان میاندیشد، مسائلی هستند که انسان در آمازون، هند و چین هم به آن میاندیشد.
شعرِ امروز چگونه مخاطب جهانی پیدا میکند؟
روشان با اشاره به این نکته که خیام فراتر از جنسیت، ملیت، رنگ، مذهب و قومیت بر دغدغههای نوع بشر انگشت مینهد، ادامه داد: هرچه شعر امروز بتواند به این نگاه نزدیکتر شود، هرچه شعرِ منِ شاعر، انسانگرایانهتر باشد و نگاه انسانی داشته باشد، به منِ فلسفی نزدیک شود و فارغ از مسائلی که میتواند انسانها را از هم تمییز دهد، به مسائلی بپردازد که نوع انسانها با آن درگیر هستند، میتواند مخاطبان جهانیِ بیشتری پیدا کند و از جمله دلایلی که بسیاری از شاعران ما نتوانستهاند مرزها را بشکنند و مخاطب جهانی بیابند، عدم توجه به این مقوله بوده است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به این پرسش که کدام مولفه از شخصیتِ سعدیِ شاعر در عصر ما غایب است؟ چنین پاسخ داد: مشکلی که شخصا در کارگاههای شعر با آن مواجه شدهام، آن است که ارتباط نسل جوان با ادبیات کلاسیک و گذشته ما و ادبیات کلاسیک جهان، ارتباطِ نسبتا ضعیفی است؛ وقتی این افراد به متن وارد میشوند یا در پویشی مثل پویش سعدیخوانی شرکت میکنند، درمییابند که شخصیتی همچون سعدی دغدغههای بهروزی دارد.
این شاعر بجنوردی گفت: برای من بسیار پیش آمده که وقتی در کارگاهها از دغدغههای عاشقانه حافظ و سعدی سخن گفتهام، جوانان با آن همذاتپنداری کردهاند؛ یا وقتی حرفهای ناصرخسرو در زادالمسافرین را برای جوانان خواندهام بسیار شنیدهام که این همان حرفی است که فلان نظریهپرداز غربی بیان کرده است.
روشان همچنین با بیان این نکته که میان نسلهای جوانتر شعرا و شعرای بزرگ گسستی ایجاد شده است، گفت: تصور برخی از شعرای جوانتر آن است که در گذشته چیزی برای آموختن وجود ندارد؛ در حالی که گذشته، پی و ستون فکری ما را تشکیل میدهد؛ حافظ اگر حافظ میشود بر شانه سنایی و رودکی و سعدی و فردوسی ایستاده تا افق دیدش وسیعتر شود.
ارتباط کمرنگ بخشی از شعرای جوان با شعرای بزرگِ گذشته
شاعر مجموعه «میقات ما» ادامه داد: بیدل هم اگر بیدل میشود بر شانه تجربیات حافظ میایستد تا افق دیدش گستردهتر شود؛ میتوان گفت که هر چه این پلهها و پایهها بیشتر باشند، افق دید ما گستردهتر میشود؛ با این وجود بخشی از شعرای جوان ارتباط کمتری با شعرای بزرگ دارند و شاید دلیلش آن است که ما نتوانستهایم این شعرا و دغدغههای آنان را به این جوانان بشناسانیم.
وی با اشاره به این مطلب که ما نتوانستهایم نثر کلاسیکمان را به نسل جوان بشناسانیم گفت: هر چه شعرای جوان در دنیای شاعری پیش میروند بیشتر درمییابند که تشنگیهایشان را باید با مراجعه به سرچشمهها رفع کنند و بخشی از این سرچشمهها در ادبیات کلاسیک ما جای گرفته است؛ البته نباید نگران باشیم، جوانانِ شاعر در مسیر خود به این نکته میرسند.