رابرت مالی نماینده ویژه امریکا اعلام کرد: «دیپلماسی هرگز به پایان نمیرسد... مذاکرات غیرمستقیمی را با ایران داشتیم و علناً اعلام کردیم که آمادهایم مذاکرات غیرمستقیم را ادامه دهیم.» مالی همچنین گفت: «ما به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم و فکر میکنم به اندازه کافی تجربه غمانگیز در زمینه مهندسی کردن تغییر رژیم بویژه در خاورمیانه داشتهایم.» این صحبتها، اما واکنشهای زیادی در پی داشت و باعث شد رابرت مالی دیروز در توئیتی در اینباره بنویسد: «همانطور که گفتم، تمام ارکان دولت بایدن فوراً و قدرتمندانه برای بسیج جامعه جهانی و مقابله با نقض حقوق بشر حکومت ایران تلاش کردهاند.» وی همچنین گفت: «امروز ما به شکلی بیسابقه با شرکای خود در اروپا و کشورهای دیگر، در تمام جنبههای سیاست خود در مقابل ایران متحد هستیم.»
این توئیت که احتمالاً برای پوشاندن برخی انتقادات به عریان مطرح کردن سیاستهای شکست خورده امریکا توسط رابرت مالی در گفتگو با بیبیسی مطرح شده درحالی است که نمیتوان به سادگی از کنار صریح گویی نماینده ویژه امریکا در امور ایران گذشت. کالبدشکافی سخنان رابرت مالی نشان میدهد که حداقل چهار عبرت تاریخی برای براندازان و مفسران سیاست خارجی امریکا در قبال ایران و منطقه وجود دارد که باید به آنها به طور جدی پرداخته شود.
دروغگویی در ارتباط با مذاکرات
رابرت مالی از مذاکرات غیرمستقیم با ایران سخن گفته و از آمادگی برای ادامه دادن این مذاکرات که در راستای رفع تحریمها و تحقق شروط ایران بوده سخن گفته است. این درحالی است که وزیر خارجه امریکا و سایر مقامات کاخ سفید در ماههای اخیر و در زمان اوج آشوبها بارها از عدم اولویت مذاکرات رفع تحریم برای امریکا در شرایط اغتشاشات در ایران سخن گفته بودند. ایران، اما در طول مذاکرات بارها از پیامرسانیهای مقامات امریکایی به ایران و تفاوت سیاست اعلامی و اعمالی امریکاییها سخن گفته بود و فاش داشت که امریکا با ریاکاری آشکار همچنان مذاکرات را پیگیری میکند. اما زمان به مرور به همگان نشان داد که مذاکرات همچنان در اولویت این کشور است. پیش از تصریح رابرت مالی، دیدار مکرون رئیس جمهور فرانسه و همچنین مورا و جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با حسین امیرعبداللهیان در نشست بغداد در اردن و اعلام از سرگیری مذاکرات در آن نشست، تا انتقال پیام امریکاییها از طریق وزیر خارجه قطر به تهران همه این مسائل را به خوبی نشان داده بود.
رؤیای تغییر نظام
اغتشاشگران و جریان آشوب با کمک رسانههای فارسی زبان بیگانه در تهران تلاش داشتند اینگونه وانمود کنند که جمهوری اسلامی ایران در لبه پرتگاه سقوط قرار دارد. آنها به پشتوانه حمایتهای کشورهای غربی بخصوص امریکا، انگلیس و فرانسه کارزار گسترده تبلیغاتی را به راه انداخته بودند. این نمایش با عناوین ساختگی «اعتراضات گسترده» در حالی پشتیبانی میشد که هیچ جنبش جدی و با پشتوانه مردمی در میدان وجود نداشت و تنها برساختی رسانهای از آن پروپاگاندا میشد. اما امریکاییها و غربیها تنها برای استفاده ابزاری از جریان آشوب برای باجگیری از ایران به این مسأله توجه داشتند. به همین دلیل است که نماینده امریکا صراحتاً اعلام کرده است: «ما به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم» هر چند گزاره دقیقتر و واقعیتر آن است که «امریکاییها توان تغییر نظام در ایران را ندارند»، اما این اعتراف دیرهنگام و خنجر از پشت به اپوزیسیون ضدانقلاب نشان میدهد آنها تا چه میزان نزدیکترین افراد به خود را مورد بیاحترامی و عدم صداقت خود قرار میدهند.
آب سردی روی سر اپوزیسیون
این صحبتها که اکنون در مواضع شفاف امریکاییها مطرح شده به مثابه آب سردی روی سر جریان برانداز بوده که در هفتههای اخیر به صورت خصوصی به عوامل خود اطلاع دادهاند. در همین خصوص بوده است که معصومه علینژاد از فعالان ضدایرانی نیز به آن اقرار کرده و گفته است: «بسیاری از چهرههای فعال ما دیدارهای متعدد با کاخ سفید و نمایندگان تصمیمساز در دولتها و رهبران کشورهای غربی دارند. آنها به ما میگویند این انقلاب تمام شده و الان کسی در خیابانها نیست. پس چرا فکر میکنید ما نباید به میز مذاکره برگردیم. این ته دل مرا خالی میکند. این حرف را کاخ سفید و دفتر مکرون و بسیاری از فعالان به من گفتهاند و این نگرانکننده است.» این مسأله به خوبی نشان میدهد امریکاییها که به دروغ به عوامل ایرانی خود گفته بودند اولویت برای کاخ سفید مسأله اغتشاشات در ایران است و همزمان برای به نتیجه رسیدن مذاکرات به تهران پیغام میدادند حتی برای متحدان ضدایرانی خود نیز قابل اعتماد نبوده و تنها به عنوان ابزاری کوتاهمدت از آنها استفاده کردند.
شکست در مقیاس منطقه و جهان
اما رابرت مالی تنها به این مسأله که امریکا قادر به تغییر رژیم در ایران نیست اعتراف نکرده و حتی گفته است که طرح کلان تغییر رژیم در خاورمیانه تجربه غمانگیزی داشته و همواره به شکست انجامیده است. این موضوع البته مسأله جدیدی نیست و مقامات کاخ سفید و تصمیمگیران امریکایی به کرات به آن اذعان داشتهاند. فیلیپ گوردون هماهنگکننده کاخ سفید در خاورمیانه در زمان دولت باراک اوباما در کتابی با عنوان «شکست در بازی طولانی» بهطور مفصل به سیاست شکستخورده دخالت در امور کشورهای منطقه غرب آسیا به منظور تغییر نظامهای سیاسی آن پرداخته است.
او که در دولت دموکراتها مسئولیت داشته با بیان این مسأله که ایالات متحده امریکا پس از جنگ جهانی دوم بهطور میانگین در هر دهه یک حکومت را در منطقه غرب آسیا سرنگون کرده است به بررسی تفصیلی سرنوشت پروژههای رژیم چنج (تغییر نظام) در ایران، عراق، افغانستان، مصر، لیبی و سوریه پرداخته و با ذکر دلایل متعدد تشریح کرده که این راهبرد چگونه علیرغم هزینههای بالا به نتایج دلخواه خود در بلندمدت دست پیدا نکرده است.
فیلیپ گوردون در نهایت همان نتیجهای را میگیرد که امروز رابرت مالی از آن برای توازنبخشی در برابر قدرت ایران استفاده و هر بار با کلیدواژه غیرواقعی اتحاد امریکا و متحدان در برابر ایران از آن یاد میکند. او میگوید: «وقتی هزینهها و نتایج تغییر رژیم را در نظر بگیریم معلوم میشود که آنچه جورج کنان، حدود ۷۵ سال پیش با عنوان سیاست «سد نفوذ بلندمدت و صبورانه، اما قاطع و هوشیار» خواند، رویکرد بهتری است.» او بیان میکند که امریکا از دریچه قدرت سخت و تغییر نظام سیاسی به صورت سفارشی یا با دخالت مستقیم به نتیجه نخواهد رسید. اکنون نیز آنچه امریکاییها در این خصوص اعلام کردهاند خروجی بررسی سیاستهای شکست خورده امریکا در ۷۰ سال گذشته در برابر کشورهای مختلف بوده است و این راهبرد کلان نمیتواند برای خوشامد اپوزیسیون بدنام ایرانی به کنار گذاشته شود.
منبع : ایران