اردیبهشت سال گذشته گزارش یک درگیری مسلحانه در منطقه یافتآباد تهران به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران بلافاصله به محل درگیری اعزام شدند و در بررسیهای اولیه مشخص شد، پسر جوانی به نام سعید وقتی از آرایشگاه خارج شده فرد ناشناسی وی را هدف گلوله قرار داده است. شواهد اولیه نشان میداد که سعید در محل حادثه جان باخته است، از این رو جسد وی با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و شناسایی عامل قتل در دستور کار مأموران قرار گرفت.
نخستین سرنخ
تحقیقات میدانی گویای آن بود که سعید توسط سرنشین خودروی پژو ۴۰۵ به گلوله بسته شده است. با این سرنخ، مأموران علاوه بر اطلاعاتی که شاهدان در اختیارشان گذاشته بودند به رصد دوربینهای محل حادثه پرداختند و موفق شدند صاحب خودرو را که زنی میانسال به نام مهرنوش بود، شناسایی کنند. پس از آن پلیس سراغ مهرنوش رفت اما او مدعی شد اغلب مواقع ماشین در اختیار پسرش شهرام است.
بازداشت عامل جنایت
با توجه به اظهارات زن میانسال، مأموران پسر او را دستگیر کردند. وی در بازجوییها گفت: من به کسی شلیک نکردم. روز حادثه سوار ماشین مادرم بودم که دوستم شاهرخ را دیدم. او یک ماه قبل چاقو خورده و بهتازگی از بیمارستان مرخص شده بود. شاهرخ به من گفت که حال مساعدی ندارد و او را تا خانهاش برسانم اما وسط راه به یکباره سعید را دید و از داخل ساکش اسلحه کلاشنیکف درآورد و به او شلیک کرد. از ترس شوکه شده بودم، از محل فرار کردیم و چند دقیقه بعد هم جلوی خانهشان پیاده شد و رفت.
در ادامه رسیدگی به این پرونده، مأموران موفق شدند شاهرخ را شناسایی و بازداشت کنند و وی در همان بازجوییهای اولیه به قتل سعید اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: با سعید از سالها قبل رفیق بودیم اما چند ماه قبل سر موضوعی با هم به مشکل خوردیم و او با چاقو من را مجروح کرد و یک ماه در بیمارستان بستری بودم. پزشکان بیمارستان مدعی بودند که زنده ماندنم معجزه بوده است. به همین خاطر بهدنبال انتقام از سعید بودم به طوریکه وقتی پلیس برای تحقیقات از من خواست که ضارب را معرفی کنم، همکاری نکردم و گفتم نمیدانم چه کسی به من چاقو زده است. بعد از ترخیص از بیمارستان، اسلحه را به قیمت ۲۰ میلیون تومان خریدم و دنبال فرصت مناسبی بودم تا از سعید انتقام بگیرم که آن روز او را دیدم و به رگبار بستم. با اعتراف صریح متهم و تکمیل تحقیقات برای شاهرخ به اتهام قتل عمد و حمل سلاح غیرمجاز و برای شهرام به اتهام معاونت در قتل، کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه پس از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، مادر مقتول به جایگاه رفت و گفت: پسرم ناکام از دنیا رفت، او جوان بود و داغش کمرم را شکست. من از خون پسرم نمیگذرم و درخواست قصاص دارم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: وقتی سعید مرا با چاقو به قصد کشت زد، تنها فکر انتقام از او آرامم میکرد. با این حال قصدم کشتن او نبود و میخواستم با چند گلوله ادبش کنم. متهم در پاسخ به این سؤال قاضی که اگر قصدت کشتن نبود چرا ۴ گلوله شلیک کردی، گفت: من میخواستم یک گلوله بزنم اما گلولههای بعدی ناخواسته شلیک شد و به سینه او خورد.
بعد از اظهارات شاهرخ، متهم ردیف دوم به جایگاه رفت و گفت: روز حادثه من نه در جریان نقشه شاهرخ بودم و نه همکاری کردم. من فقط میخواستم شاهرخ را که حال خوبی نداشت به خانهاش برسانم. بنابراین اتهامم را قبول ندارم.
پس از اظهارات متهمان و وکلای آنها، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.