واژۀ ترور از ریشۀ لاتین تِرس (Ters) به معنای ترساندن و وحشت است. واژههای تروریسم (Terrorism) و تروریست نسبتا نوپا هستند. فرهنگستان علوم فرانسه تروریسم را چنین معنا کرده است: «نظام یا رژیم وحشت». تروریسم در زبان فارسی نیز وحشتافکنی و هراسافکنی و ارعابگری ترجمه شده است.
ترور را "قتل سیاسی" هم میدانند و در زبان فارسی غالبا به این معنا به کار میرود. بر این اساس، تروریسم به معنای "قتل سیاسی سیستماتیک" قلمداد میشود؛ اما واژۀ تروریسم به چیزی بیش از قتل سیاسی یا پیگیری اهداف سیاسی با قتل دلالت دارد و آن چیزی نیست جز ایجاد رعب و هراس و وحشت با هدف یا اهداف سیاسی.
وحشتآفرینی با هدف سیاسی یا مذهبی یا ایدئولوژیک، مستلزم خشونت یا تهدید به خشونت است. چنین خشونتی میتواند از طریق قتل محقق شود یا چیزی کمتر از قتل.
بنابر این تروریسم عبارت است از ایجاد هراس و وحشت برای دستیابی به اهداف سیاسی یا مذهبی یا ایدئولوژیک، با توسل به خشونت یا تهدید به خشونت.
در زبان فارسی گاهی از عبارت "ترور ناموفق" استفاده میشود، اما از آنجا که ترور معمولا ایجاد وحشت و ناامنی میکند، شاید باید گفت هر تروری موفق است ولو که به قتل فردی که هدف ترور بوده، منتهی نشده باشد.
پس از انقلاب فرانسه، ژاکوبنها در دورۀ کوتاهی که به رهبری روبسپیر مشغول قلع و قمع مخالفانشان بودند، "حکومت وحشت" (یا ترور) را رقم زدند. آنها خودشان را با افتخار تروریست میخواندند، ولی بعد از سپری شدن "حکومت وحشت"، واژۀ "تروریست" به صورت ناسزایی درآمد که حکایت از یک عمل بزدلانه داشت.
ادموند برک، فیلسوف سیاسی محافظهکار انگلیسی، در نقد "حکومت وحشت" انقلابیون تندروِ فرانسه، از «هزاران درندۀ دوزخی که خود را تروریست میخوانند و به جان مردم افتادهاند» یاد کرده است.
در مجمع ملی انقلابیون فرانسه ترور به عنوان یک قانون به تصویب رسید و در دورۀ تقریبا یکسالۀ "حکومت وحشت" حدود ۲۰ هزار نفر در سراسر فرانسه کشته شدند.
بر این اساس، تروریست کسی بود که میکوشید به کمک نظامی از هراسافکنیِ مبتنی بر قهر، دیدگاههای خود را پیش ببرد و بر فضای سیاسی و اجتماعی کشور حاکم سازد.
دانشنامۀ بریتانیکا نیز تروریسم را چنین تعریف کرده است: «کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیشبینیناپذیر بر ضد حکومتها، مردمان یا افراد برای دستیابی به یک هدف سیاسی.»
ارعاب سیاسی سیستماتیک را غالبا پدیدۀ نوظهوری میدانند که پس از انقلاب فرانسه پا به عرصۀ تاریخ نهاده است.
اگرچه در گذشتههای دور نیز قتل سیستماتیک وجود داشته، ولی "فلسفۀ بمب" یک آموزۀ سیاسی نوپا است. آنچه که فلسفۀ بمب خوانده میشود، در واقع پشتوانۀ تئوریک تروریسم است.
با همۀ این توضیحات، تعریف تروریسم دشوار است، زیرا تروریسم، چه با احتساب تاریخ قدیم چه با نظر به دو قرن اخیر، گونههای مختلفی پیدا کرده است، ولی اگر قرار باشد وجه مشترکی بین همۀ این گونهها مشخص شود، همان ارعاب سیستماتیک است.
مثلا پس از پیدایش جنبشهای چریکی در قرن بیستم، این بحث همواره مطرح بوده که آیا مقاومت چریکی، مصداق تروریسم است یا باید آن را ذیل مفهوم دیگری تعریف کرد.
همچنین مفهوم "ارعاب سیستماتیک" قابلیت بسط یافتن دارد و میتواند شامل خشونت کلامی هم بشود. مثلا اگر طرفداران یک عقیدۀ سیاسی یا مذهبی یا غیرمذهبی خاص، به هر فردی که منتقد آن عقیده است، با خشونت کلامی حمله کنند و هزینۀ نقد آن عقیده را چنان بالا ببرند که کسی جرأت نقدش را نداشته باشد، آیا به نوعی وارد وادی تروریسم شدهاند؟
در واقع در مواجهه با چنین موردی، سؤال این است که آیا آزادی بیان شامل خشونت کلامی هم میشود؟ و اگر بشود، آیا تفاوتی بین خشونت کلامی غیرسیستماتیک و سیستماتیک وجود دارد؟ یعنی اولی مجاز است و دومی به مثابه مصداقی از تروریسم، نامجاز؟
اما در نمودهای عریانتر و عیانتر، یعنی وقتی که پای قتل یا خشونت فیزیکی به میان میآید، برخی از صاحبنظران گفتهاند که ترور یعنی هدف قرار دادن یک فرد، اما تروریسم یعنی هدف گرفتن گروهی از افراد.
چنین تفکیکی به این دلیل صورت گرفته است که ترور یا قتل سیاسی میتواند با هدف "ستمگرکشی" صورت گیرد و برخی معتقدند که ستم گرکشی در شرایط خاص میتواند عملی مشروع باشد و مهمتر اینکه، وحشتآفرین نباشد.
اما به نظر میرسد چنین تفکیکی نادرست است؛ زیرا مثلا ترور الکساندر دوم، امپراتور روسیه، در سال ۱۸۸۱ و یا ترور جان اف کندی، رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۶۳، موجی از وحشت در روسیه و ایالات متحدۀ آمریکا ایجاد کرد. وحشت ناشی از ترور لزوما در گرو تکثر اقدامات خشونتبار نیست.
با این حال این تفکیک میخواهد بر این نکته تاکید کند که اقدامات خشونتبار با انگیزههای سیاسی، وقتی که "گروهی از افراد" را هدف میگیرد (مثل اعدامهای حکومت روبسپیر یا استالین)، قطعا جامعه را دچار وحشت میکند، ولی اقدام خشونتبار علیه یک فرد خاص، ممکن است وحشت اجتماعی ایجاد نکند.
مثلا بنیادگرایان اسلامی در جهان اهل سنت، گاهی یک فرد خاص را به عنوان حاکمی ستمگر یا فاسد یا خائن ترور میکردند و اقدامشان لزوما جامعه را دچار رعب و وحشت نمیکرد.
اما بنیادگرایانی مثل القاعده و داعش، "گروهی از افراد" را ترور میکردند چراکه هدفشان دقیقا ایجاد وحشت بود نه از بین بردن یک "ستمگر". هدف چنین وحشتی، فیالمثل تغییر سیاستهای جهان غرب در قبال منطقۀ خاورمیانه بود نه لزوما از بین بردن یک فرد خاص؛ بنابراین بمبگذاری در یک رستوران در لندن و یا کشتن سه هزار نفر در نیویورک در حادثۀ یازده سپتامبر، ناشی از مشکل سیاسی تروریستها با افراد ترور شده نبود؛ ولی قتل انور سادات در مصر با شلیک گلوله، دقیقا ناشی از مشکل سیاسی با شخص سادات بود.
برخی از صاحبنظران، اما تروریسم فلهای القاعده و داعش را صرفا نوعی "تحول در تروریسم" میدانند که به جای "فرد" متوجه "گروهی از افراد" شده است.
تروریسم به عنوان شیوهای در حکمرانی، معمولا در رژیمهای توتالیتر کاربرد دارد. وحشتآفرینیِ این روش سیاسی، مایۀ سرکوب جامعۀ مدنی است. مثلا در رژیمهای توتالیتر هیتلر و استالین، فعالان سیاسی و مدنی و حتی شهروندان عادی بارها ترور شدند و وحشت ناشی از این شیوۀ حکمرانی، استیلایی چشمگیر برای دستگاه حکومت این دو دیکتاتور بزرگ پدید آورد و آنها توانستند اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خودشان و احزاب تحت رهبریشان را برای مدتی، کوتاه یا بلند، در آلمان و شوروی محقق سازند.
تروریسم انواع گوناگونی دارد. مثلا برخی تروریسم دولتی و غیردولتی را از یکدیگر تفکیک کردهاند و تروریسم دولتی را به معنای ترور نمایندۀ یک دولت از سوی دولتی دیگر دانستهاند. اما برخی از صاحبنظران نیز تروریسم دولتی را صرفا به معنای اقدام تروریستییی دولت دانستهاند؛ فارغ از اینکه فرد ترور شده، نمایندۀ یک دولت دیگر باشد یا شهروند همان دولتی که مرتکب ترور شده است و یا شهروند یک دولت دیگر.
بیوتروریسم نیز نوع دیگری از تروریسم است که پدیدهای متاخر است اگرچه میتوان گفت ریشهها یا زمینۀ شکلگیریاش به جنگ جهانی اول بازمیگردد.
بیوتروریسم یا زیستتروریسم (Bioterrorism)، شامل انتشار عمدی عوامل بیولوژیک است. این عوامل باکتریها، ویروسها یا سموماند که ممکن است به شکل طبیعیشان یا به فرم دستکاری شده توسط انسان باشند. این روش بیشتر در جنگها استفاده میشود. غالبا در جنگ با دشمن خارجی.
بیوتروریسم در واقع آزادی عمدی ویروسها، باکتریها، سموم یا سایر عوامل مضر برای ایجاد بیماری یا مرگ در افراد، حیوانات و گیاهان است. سابقۀ این نوع تروریسم به جنگ جهانی اول میرسد و پس از واقعۀ یازده سپتامبر نیز موارد متعددی از این نحوۀ ترور، با استفاده از سیاهزخم، در آمریکا مشاهده شد.
بیوتروریسم با استفاده از عوامل گوناگونی انجام میشود. برخی از این عوامل مرگزا نیستند، ولی ایجاد وحشت گسترده و عمیق، یکی از ویژگیهای بیوتروریسم است.
منبع: عصر ایران