کودتای امریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فضای سیاسی- امنیتی کشور را دگرگون کرد. به طوریکه تأسیس ساواک، ارائه تعریف جدیدی از «امنیت»، «اطلاعات» و «ضد اطلاعات» را در داخل کشور به همراه داشت. تشکیل این سازمان، آغاز اختناق، استبداد و سانسور یک ملت بود.
در سازمانی که هارولد ایرنبرگر آن را «دوست شکنجهگر غرب» لقب داد، عناصر بسیاری فعالیت میکردند که از هیچ جنایتی برای حفظ منافع اربابان خود فرو گذار نبودند و یکی از این افراد، پرویز ثابتی عضو شماره دو ساواک بود. او در کتاب خاطرات و گفت و شنودی طولانی که در سالیان اخیر داشته است، سعی کرده با اظهار مطالب خلاف واقع و کتمان حقایق، گذشته سیاه خود را تطهیر کند. در مقال پیآمده، گوشهای از نقش و عملکرد وی در ساواک را مورد بازخوانی و بررسی قرار دادهایم. امید آنکه علاقمندان را مفید و مقبولآید.
پرویز ثابتی، چند و، چون ورود به ساواک
پرویز ثابتی در سال ۱۳۱۵ ش، در سنگسر سمنان به دنیا آمد و پس از گذراندن دورۀ ابتدایی، برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در مدرسه فیروز بهرام مشغول تحصیل شد و در سال ۱۳۳۷ ش از دانشکده حقوق دانشگاه تهران، در رشته حقوق فارغالتحصیل گردید. (۱) وی با وجود آن که میتوانست به شغل وکالت و قضاوت بپردازد، اما به استخدام ساواک درآمد. به گفتۀ عباس میلانی: «او معتقد بود، این کار پلی به سوی آیندۀ سیاسیاش است...» (۲) او از جمله عناصر ساواک بود که به بهائیت شهرت داشت. وی در فرم استخدام خویش در ساواک در بهمن ماه ۱۳۳۷، به بهائی بودن پدر و مادر خویش اعتراف کرده است: «از بدو تولد در یک خانواده بهائی میزیستهام» (۳)، اما چون در آن دوره استخدام بهائیان قانوناً ممنوع بود، به همین علت استناد ثابتی به بهائیت پدر و مادرش است، نه خودش. عقد و ازدواج به شیوه بهائیها، جای حرف و حدیثی را در خصوص بهائی بودن ثابتی باقی نمیگذارد. وی در سیزدهم آذرماه سال ۱۳۳۵ با مهرانگیز مشتاقی ازدواج کرد که سند تسجیلی این ازدواج از جمله اسناد غیر قابل انکار میباشد. (۴)
اداره بخشی تحت عنوان «روحانیون افراطی»
اداره یکم، بخش عملیات و بررسی ساواک بود که از سال ۱۳۴۵ به ریاست پرویز ثابتی، هرگونه حرکت اسلامخواهانه را به شدت سرکوب میکرد. (۵) ثابتی در این اداره، بخشی را تحت عنوان «روحانیون افراطی» سازماندهی کرد، تا مبارزه با علما، مراجع تقلید و روحانیون در آن بخش، به صورت منسجم و تشکیلاتی پیگیری شود. نمونهای از این حرکت، عملکرد ثابتی در برخورد با آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی در جریان پیگیری فعالیتها، دستگیری، شکنجه و شهادت ایشان میباشد. (۶) آیتالله سعیدی برای آخرین بار در ۱۱ خرداد ۱۳۴۹، توسط مأموران ساواک دستگیر شد و پس از ۱۰ روز بر اثر شکنجههای وحشیانهای که ثابتی از آن به عنوان بازجویی تخصصی نام میبرد، به شهادت رسید. (۷)
ثابتی از سال ۱۳۴۹ ش، به اداره کل سوم منتقل شد و سه سال بعد، به سمت مدیر کل آن رسید. نقطه عطف ترقی پرویز ثابتی در ساواک، ترور تیمور بختیار ـ فرماندار نظامی تهران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نخستین رئیس ساواک ـ در ۲۱ مرداد ۱۳۴۹ در بغداد، به دست مأموران ساواک بود. با اجرای این ترور، پرویز ثابتی معاون اداره کل سوم - که از طراحان آن به شمار میرفت- مورد توجه محمدرضا پهلوی قرار گرفت. (۸) در اوایل دی ۱۳۴۹، ثابتی در چند مصاحبه تلویزیونی شرکت کرد و در آن به عنوان «مقام امنیتی» کشور از کشف یک توطئه بزرگ خبرداد. وی در این مصاحبهها، بسیار قاطع و با اعتماد به نفس سخن میگفت و همین مصاحبهها و عنوان «مقام امنیتی»، برایش اعتبار بسیاری نزد حکومتگران پهلوی به همراه آورد. (۹) اداره کل سوم ساواک - که ثابتی حدود پنج سال ریاست آن را به عهده داشت- جزو بدنامترین بخشهای این سازمان بود. (۱۰) چنانکه جیمز بیل، نویسنده کتاب «عقاب و شیر» در معرفی آن مینویسد: «ادارۀ سوم موجب بدنامی ساواک شد، زیرا این بخش فعالیتهای خود را روی کنترل و نظارت سیاسی داخلی متمرکز کرده بود...» (۱۱)
گزارشهایی که افکار سرکوبگرانه شاه را شکل میداد
پرویز ثابتی از گردانندگان اصلی ساواک و از عناصر مرتبط این سازمان با موساد بود و اغلب گزارشهایی که از سوی ساواک به دست محمدرضا پهلوی میرسید، توسط او تهیه میشد. محمود طلوعی در اینباره، اطلاعات درخور توجهی را بیان میکند: «ثابتی در تمام عملیات پر سر و صدای ساواک در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶، نقش اصلی را به عهده داشت و شبکۀ ساواک در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و حتی بخش خصوصی، زیر نظر مستقیم او عمل میکردند. گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده میشد، عمدتاً از طرف ثابتی و دار و دستۀ او تنظیم میگردید...» (۱۲) حسین فردوست، ثابتی را مردی بسیار مقام پرست و متظاهر معرفی میکند که دروغ و راست را مخلوط میکرد، تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو، سه برابر واقع جلوه دهد! (۱۳)
حساسیت غریب بر فعالیتهای جریانات اسلامی
اقدامات ثابتی در مبارزه با جریانهای اسلامی و روحانیت، بسیار شدید بود. وی در کنار تعطیل کردن بسیاری از مجامع مذهبی، اقدام به دستگیری، شکنجه، تبعید یا حتی کشتار مبارزین میکرد. ثابتی شخصاً بر تبعید روحانیون نظارت داشت و در پیشنهادها، نظریهها و دستوراتی که انجام میداد، مناطق بد آب و هوا و سنینشین را پیشنهاد میکرد. به طوری بسیاری از علما و روحانیون را خانهنشین یا تحت فشار روانی قرار داد. او از عناصر زیردست خود میخواست که با احضار علما و روحانیون و از طریق تهدید، عواقب فعالیتشان را به آنها گوشزد کنند. برای نمونه در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۲، در مورد شهید آیتالله شیخ محمد صدوقی دستور میدهد: «خواهشمند است دستور فرمائید برای آخرین بار نامبرده احضار و به وی تفهیم گردد، ادامه رویه کنونی او به صلاح مشارالیه نمیباشد و در صورت تکرار مطالب خلاف، تصمیمات شدیدی در مورد وی اتخاذ خواهد شد...» (۱۴)
دستگیری، تبعید و ممنوعالمنبر شدن علما و روحانیون در سالهای ۱۳۵۳- ۱۳۵۷، از شدت بیشتری برخوردار شد. اسناد ساواک مملو از دستورالعملهایی است که از طرف ثابتی برای تبعید علما و روحانیون صادر شده است. نامبرده در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۷، بازداشت و تبعید تعداد زیادی از روحانیون طرفدار امام خمینی را به کلیه معاونتهای اطلاعات و امنیت - به استثنای اردوگاه شمال- اطلاع داد: «شایعاتی در مورد تبعید آیات ثلاث قم وجود دارد که صحت ندارد، ولی سیدصادق روحانی، سیدمرتضی پسندیده برادر [امام]خمینی، سیدهادی خسروشاهی، شیخ عباس ضیغمی و سیداحمد کلانتری که در تظاهرات اخیر قم عاملیت داشتهاند، به انارک استان یزد تبعید خواهند شد...» (۱۵) ثابتی در ۱۰ خرداد ۱۳۵۷ به سازمان اطلاعات و امنیت خراسان دستور میدهد که سه تن از وعاظ نامدار این شهر، به نامهای سیدعبدالکریم هاشمینژاد، شیخ عباس واعظ طبسی و محمدرضا محامی که با بازماندگان کشته شدگان وقایع قم و تبریز اظهار همدردی کردند را دستگیر و پرونده آنها را به دادگاه احاله کنند. (۱۶) دلانوآ (مورخ فرانسوی) در کتاب ساواک، گوشهای از سیاست ثابتی در تقابل با روحانیت را اینگونه روایت کرده است: «مقدم در آبان ۱۳۵۷ در ساواک خانه تکانی میکند و سیوچهار نفر از مقامات ارشد آن را که همگی طرفدار روش خشونتآمیز بودند، از جمله پرویز ثابتی را کنار میگذارد. ثابتی کوشیده بود که مقدم را به ضرورت سرکوب متقاعد کند. در تبریکاتش به او گفته بود که هر چه سریعتر باید چهارصد نفر از روحانیون سردسته را دستگیر و جنبش را در نطفه خفه کرد...» (۱۷)
جنایات رئیس اداره سوم
پرویز ثابتی در حالی مسئولیت امنیت داخلی کشور را برعهده داشت که در زمان ریاست وی، کشور به صحنه دلخراش قتل و کشتار مردم بیدفاع تبدیل شده بود. هرچند سیاست رژیم بر مبنای سرکوب مردم بود و ثابتی نیز در مدار این سیاست قرار داشت، اما نمیتوان کارنامه وی را در تحقق خواستههای سبُعانه رژیم نادیده گرفت. به خصوص اینکه او در سیستم امنیتی کار میکرد که ماهیت آن «استبدادی» و «استعماری» بود و اجرای برنامههای غرب و حفظ منافع رژیم شاهنشاهی را دنبال میکرد. او در خاطراتش، سعی در تبرئه خود دارد: «من همانطور که گفتم، با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنجا که در توان داشتم از آن جلوگیری میکردم. خودم هیچگاه ندیدهام که فردی مورد شکنجه قرار گیرد، ولی البته در این باره بسیار شنیدهام...» (۱۸) او در حالی تلاش میکند که نقش خود را به عنوان رئیس شکنجهگران ساواک کتمان کند که هنوز زمان زیادی از آن مقطع تاریخی نگذشته و شاهدان عینی فراوانی علیه ادعاهایش حیات دارند. فرجالله سیفی کمانگر معروف به کمالی از شکنجهگران کمیته مشترک ضد خرابکاری، در اعترافات خود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سخنانی در مورد ثابتی به زبان میآورد که کاملاً با گفتههای مخدوم در تناقض است: «هر وقت ثابتی به کمیته میآمد، عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد، بازجوها مگر مردهاند که صدایشان در نمیآید؟ داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار میداشت، هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته میآید، شما متهم را بیاورید به داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود...» (۱۹) عباس میلانی نیز به این مسئله اذعان میکند: «در آن سالها ساواک به ویژه اداره سوم آن به رهبری پرویز ثابتی، کار مبارزه با چریکهای شهر (چون فدائیان خلق و مجاهدین) را به عهده داشت و به خاطر استفاده از شکنجه در این کار، در سطح بینالمللی مورد حمله و نقد فراوان بود...» (۲۰) او در ادامه به تأسیس کمیته مشترک ضد خرابکاری در ۴ بهمن ۱۳۵۰، در راستای ادامه سیاست سرکوب مخالفان رژیم پهلوی اشاره میکند: «این کمیته همیشه رئیسی ظاهری از میان ردههای نظامی داشت، اما رئیس اصلی آن ثابتی بود. بازپرسها بر سر همنشینی و هم اتاق بودن با ثابتی، در رقابت بودند. این کمیته به مرکز شکنجه معروف شد و در انظار عمومی، نام ثابتی با این کمیته و بدنامی آن شناخته شده بود...» (۲۱)
از جمله جنایات هولناک ساواک در طول دهه ۱۳۵۰، به گلوله بستن نه نفر از زندانیان سیاسی زندان اوین (گروه جزنی)، در تپههای مشرف به این زندان بود. در پی افشاگریها و اعترافات برخی از عوامل ساواک پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله بهمن نادریپور معروف به تهرانی، آشکار شد که این جنایت با تأیید و اصرار شخص شاه و هدایت نعمتالله نصیری رئیس وقت ساواک و کارگردانی پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک صورت گرفته است. (۲۲) در یک مورد نیز محافظ همسر پرویز ثابتی، فردی را که برای خرید عروسی خود به این مغازه آمده بود، به ضرب گلوله از پا درآورد! (۲۲) همزمان با گسترش مخالفتها و انتقادات سیاسی در کشور و ناتوانی حاکمیت برای برخورد با آن، ساواک همچنان و به شیوه گذشته، به سرکوب مردم ادامه میداد. مسئولان بلند پایه ساواک نظیر پرویز ثابتی، معتقد بودند که سرکوب آخرین راه کنترل اوضاع کشور است. به گفته عباس میلانی، ثابتی در اوایل بهار ۱۳۵۷ ش پیشنهاد کشتار مردم را از طریق هویدا به شاه داد و سیاههای از ۱۵۰۰ تن از مخالفان عمدۀ رژیم فراهم آورد که شاه با دستگیری ۳۰۰ نفر از آنها موافقت کرد. (۲۳)
کلام آخر
با اوجگیری انقلاب اسلامی، بسیاری از عناصر مرتبط با دستگاه ساواک نظیر پرویز ثابتی، عطارپور و...، برای آرام کردن اوضاع و به ظاهر از کار برکنار
شدند. (۲۴) طبق اسناد ساواک، ثابتی شش روز قبل از درج خبر برکناریاش، در اول آبان ۱۳۵۷ ایران را به مقصد رم، ژنو، لندن و با نام مستعار «عالیخانی» ترک کرده است. (۲۵)، اما ارتشبد سابق حسین فردوست، خروج ثابتی از ایران را حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب میداند: «حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب، ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که میخواهد به امریکا برود و همتای امریکایی او در سفارت برایش مسجّل کرده که در سیا، شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی به نظر میرسید...» (۲۶) در لیستی که کارکنان بانک مرکزی ایران در مورد خروج سرمایهها از ایران در ۲۵ آذر ۱۳۵۷ ارائه کردند، مقدار سرمایهای که ثابتی از ایران خارج کرده بود را ۱۳۵ میلیون تومان عنوان نمودهاند. (۲۷)
احمدعلی انصاری، مشاور سابق رضا پهلوی، اطلاعات در خور توجهی را از فعالیتهای ثابتی در سالهای پس از پیروزی انقلاب ارائه میدهد: «همزمان با تصویب این بودجه، [ماهیانه ۱۵۰ هزار دلاری که سیا به رضا پهلوی میداد]سرو کلۀ یار دیرین سازمان سیا که گفته میشود برای سازمان امنیتی اسرائیل موساد کار میکند، یعنی معاون معروف ساواک، پرویز ثابتی پیدا شد. البته وقتی میگوییم سر و کله او پیدا شد، یعنی سایه او در جمع دیده شده والا او آفتابی نمیشد و عیارانه میآمد و میرفت. شنیدم که از این بودجه، ماهیانه ۵۰ هزار دلار سهم ثابتی شد، تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد. که البته با موقعیت پیشین که به او امکان شناسایی افراد قدیم ساواکی یا همکاری ساواک در ایران را میداد و همچنین با همکاری که با موساد میکرد، مناسبترین فرد در این مورد بود. به ویژه که هنوز درون گود بود و مثل بسیاری از رجال قدیم با خروج از ایران، از گردش زمان بیرون نرفته بود...» (۲۸)
پرویز ثابتی مهرهای است که همچنان در خدمت غرب، در راستای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران است. با این تفاوت که با گمان گذشت زمان و فراموشی جنایات او، در قامت مدافع حقوق زنان قد بر افراشته است و به تازگی در تجمعات ضد انقلاب در خارج از کشور نیز، آفتابی شده است!
منابع:
۱- پرویز ثابتی، در دامگه حادثه، ص ۳۰؛ جشن تاجگذاری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۵، ص ۲۰۴.
۲-Abbas Milani, the men and women who made modern Iran, Syracuse university press- November۲۰۰۸, ۲۸۶.
۳-بدون شرح به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، ۱۳۸۷، ص ۱۲- ۱۱.
۴-یاران امام خمینی به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سید اسدالله مدنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۸، ص ۳۳.
۵-مظفر شاهدی، سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۶، ص ۱۱۵.
۶-ابراهیم ذوالفقاری، پرویز ثابتی، بهائیت و سرکوب، قسمت اول، وبلاگ عبور از تاریخ.
۷-یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۶، ص ۴۸۰- ۴۷۹.
۸-دانشنامه زندان سیاسی، ج ۱، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، ۱۴۰۱، ص ۲۹۱.
۹- محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، ج ۲، تهران، چاپخانه تک، ۱۳۷۲، ص ۹۹۸.
۱۰-مظفر شاهدی، همان، ص ۱۱۳.
۱۱-جیمز بیل، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، ج ۱، ص ۱۶۶- ۱۶۵.
۱۲-محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، ج ۲، تهران، چاپخانه تک، ۱۳۷۲، ص ۹۹۹- ۹۹۸.
۱۳-حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۱، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۶، ص ۴۷۴.
۱۴-یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۷، ص ۳۷.
۱۵-انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب پنجم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸، ص ۳۷۸.
۱۶- همان، ص ۴۴۸.
۱۷-کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص ۲۴۹- ۲۴۸.
۱۸-پرویز ثابتی، پیشین، ص ۳۰۷.
۱۹-قاسم حسنپور، شکنجه گران میگویند، تهران، موزه عبرت، ۱۳۸۶، ص ۲۷۰.
۲۰-عباس میلانی، نگاهی به شاه، تورنتو، نشر پرشین سیرکل، ۱۳۹۲، ص ۳- ۲.
۲۱- abbas Milani, The Men and Women Who Made Modern Iran, ۱۹۴۱- ۱۹۷۹, Syracuse University Press - November ۲۰۰۸, ۲۰۹،
۲۲- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷، ص ۲۶۳.
۲۳-عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر اختران، چاپ ۱۸، ۱۳۸۶، ص ۳۹۰،
۲۴-کیهان، ش ۱۰۵۹۸، ص ۱؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سال ۱۳۸۳، ص ۳۶۰.
۲۵- همان، ص ۴۸۶.
۲۶-حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۱، ص ۴۷۶.
۲۷-اسناد لانه جاسوسی امریکا، همان، ص ۳۷۹.
۲۸-احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، ص ۲۷۳- ۲۷۲.
منبع: روزنامه جوان