به امید درآمدزایی بیشتر همسر و فرزندم را در روستا رها کردم و به مشهد آمدم تا به رویاهایم برسم، اما خیلی راحت در چنگ تبهکاران اینترنتی افتادم به گونهای که ژوزف و دار و دسته اش مرا گروگان گرفتند تا ...
اینها بخشی از اظهارات جوان ۲۳ سالهای است که در عملیات ضربتی پلیس مشهد از چنگ گروگان گیران شرکتهای هرمی نجات یافته است این جوان متاهل که فریب شگرد نخ نمای تبهکاران اینترنتی را خورده بود در حالی که بیان میکرد «چی فکر میکردم، چی شد!...»
درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: از همان دوران نوجوانی درس و مدرسه را رها کردم و به حرفه کناف کاری ساختمان روی آوردم. هنوز خدمت سربازی را به پایان نرسانده بودم که با یکی از دختران روستا ازدواج کردم و همین شغل را در روستاهای اطراف قم ادامه دادم به طوری که سقف بیشتر خانههای روستایی را من کناف کاری کرده بودم.
با آن که با همین درآمد روزگارم را میگذراندم، اما رویای پولدارشدن و درآمدزایی بیشتر رهایم نمیکرد زمانی که پسرم به دنیا آمد تلاشم را چندین برابر کردم تا پول بیشتری به دست بیاورم، اما کارهای ساختمانی در روستای محل زندگی ام به شدت کاهش یافته بود به طوری که کسی در زمینه ساخت و ساز فعالیتی نداشت در همین حال وقتی فهمیدم همسرم دوباره باردار شده است در جست وجوی یافتن شغل وارد سایت واسطه گری دیوار شدم و در آگهی شهرستانها کنکاش میکردم تا این که یک آگهی کناف کاری توجهم را جلب کرد جای خواب، غذا و ۱۲ میلیون تومان حقوق ماهانه مرا به وسوسه انداخت بلافاصله با شماره تلفن زیر آگهی تماس گرفتم. جوانی در آن سوی خط با سوالاتی مانند میزان تحصیلات، سن، محل زندگی و ... ادعا کرد پروژه بزرگی در دست ساخت دارند، اما در صورت تاخیر احتمال دارد فرد دیگری را استخدام کنند!
من که به رویاهایم نزدیک شده بودم بی درنگ سوار اتوبوس شدم و به مشهد آمدم. طبق قرار جوان موتورسواری در پایانه مسافربری منتظرم بود چرا که ادعا میکرد به نیروی کناف کاری نیاز شدیدی دارند و من باید هرچه سریعتر کارم را شروع کنم. موتورسوار از کوچه و خیابانهای تنگ و باریک میگذشت تا این که مرا به یک واحد آپارتمانی در نقطهای از شهر برد.
مدیر آن جا جوانی ۳۰ ساله معروف به ژوزف ایرانی بود در آن واحد آپارتمانی چند نفر دیگر از شهرستانهای مختلف حضور داشتند. ابتدا کتابچهای با عنوان «قانون کار» به من دادند که در آن نوشته بود به هیچ وجه حق تماس با خانواده یا افراد دیگر را ندارم و باید در همه کلاسهای آموزشی از ۸ صبح تا ۹ شب شرکت کنم و حق خروج از آفیس (واحد آپارتمانی) را هم ندارم در واقع به شدت توسط ژوزف و دستیارانش کنترل میشدم به طوری که حتی فرصت اندیشیدن به خانواده ام را نیز نداشتم در کلاسهای انگیزشی که من و ۱۲ نفر دیگر شرکت میکردیم فقط حرف از سرمایه گذاری به صورت هرمی بود به گونهای که طبق محاسبات آنها ره صد ساله را یک شبه میپیمودیم و به رویاهای خود دست مییافتیم.
قصر بزرگ، ویلا و خودروی گران قیمت در مقابل چشمانم رژه میرفتند و آرزوهایم رنگ واقعیت گرفته بود، اما برای شروع سرمایه گذاری بدون اطلاع دیگران باید مبالغی را هزینه میکردم با همسرم تماس گرفتم و از او خواستم برای سرمایه گذاری در یک شغل پرسود هر چه میتواند مبالغ میلیونی تامین کند. او هم با فروش انگشتر نامزدی و قرض از اطرافیان ۱۵ میلیون تومان فراهم کرد این درحالی بود که برخی از ساکنان آفیس بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون تومان به ژوزف ایرانی پرداخته بودند.
شیوه آنها این گونه بود که مانند دیگر شگردهای نخ نمای شرکتهای هرمی باید به همراه یک نفر مورد اعتماد ژوزف به بانک میرفتیم و پس از تبدیل پولها به دلار آنها را تحویل ژوزف میدادیم. بعد از آن بود که دیگر در چنگ تبهکاران هرمی گرفتار میشدیم من هم بعد از این ماجرا باید زیر شاخه هایم را گسترش میدادم. آموزشهای توجیهی از دوستان و آشنایان تا مخاطبان گوشی تلفن همراه که آنها را به سرمایه گذاری یا یافتن شغلی با درآمد بالا دعوت میکردم.
همه افرادی که به بهانه سرمایه گذاری پول هایشان را از دست داده بودند خودشان را قانع میکردند که باید برای به دست آوردن پولهای هنگفت زیر شاخه هایشان را افزایش دهند به همین دلیل حتی به نزدیکانشان هم رحم نمیکردند و با چرب زبانی و بیان ماجراهای دروغین مانند این که فلانی تا دیروز موتورسیکلت هم نداشت، امروز خودروهای گران قیمت خارجی سوار میشود! فریب میدادند تا به پولهای از دست رفته برسند و از این مخمصه نجات یابند، ولی این ماجراها پایانی نداشت و همه ما گروگان ژوزف بودیم.
خلاصه حدود یک ماه قبل بود که خواهر یکی از گروگانهای آفیس با زیرکی و تیزهوشی متوجه شد برادرش که از او برای سرمایه گذاری دعوت کرده در چنگ تبهکاران شرکتهای هرمی اسیر شده است. او با پلیس تماس گرفته بود به همین دلیل طولی نکشید که نیروهای کلانتری سجاد مشهد دفتر شرکت هرمی را به محاصره درآوردند و همه ما را به اتهام اخلال در نظام اقتصادی دستگیر کردند این جا بود که تازه فهمیدم ژوزف هم یکی از فریب خوردگان شرکتهای هرمی و زیر مجموعه فردی دیگر است که برای رهایی خودش جوانان زیادی را از شهرستانها به مشهد کشانده است و ...
این گزارش حاکی است اعضای شرکت هرمی کیونت در حالی روانه زندان شدند که تحقیقات گسترده نیروهای انتظامی با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ انوریان (رئیس کلانتری سجاد) برای شناسایی دیگر عوامل مرتبط ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان