در آستانه ولادت حضرت مهدی (عج) محفل شعر انتظار «آستان مهر» با حضور شاعران مطرح آیینی کشور در سالن مهر حوزه هنری برگزار شد.
سالن مهر میزبان اهالی شعر و شاعران آیینی کشور بود تا در آستانه ولادت حضرت مهدی موعود (عج) محفل شعر انتظار «آستان مهر» برگزار شود.
در این محفل انتظار، اساتید و شعرای بنامی همچون محمدکاظم نیکنام و استاد محمدعلی مجاهدی حضور داشتند. سیدمحمد شرافت که خود از اهالی شعر است اجرای محفل را برعهده داشت و با خواندن چند بیت شعر در رسای امام زمان (عج) مراسم را رسما آغاز کرد. سپس استادمحمدکاظم نیکنام محفل شعر انتظار «آستان مهر» را با چند بیت شعر عطرآگین کرد.
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
تقدیم به نرجس خاتون
عباس شاه زیدی نیز پس از حضور روی سن غزلی را به نرجس خاتون، مادر گرانقدر حضرت مهدی (عج) تقدیم کرد.
تا ببیند به چشم خود عمران، مریم دیگری از تبارش را
پشت دروازههای روح انداخت، عشق این بار کوله بارش را
گاهی اوقات پیش آمده عشق، بسته راه ارادهها را هنوز
آتش عشق گاه میگیرد، دامن شاهزادههایش را
از قضا جمعه
در ادامه نوبت به بانوان هنرمند حاضر در محفل رسید که اشعار خود را تقدیم کنند. مریم آریان وقتی پشت تریبون قرار گرفت اشعارش را اینطور آغاز کرد:
شروع میشود این شعر، بیتو با جمعه
و ایستاده زمان، بین این دو تا جمعه
چقدر بیتو جهان مثل جمعه بازار است
و گفتهاند که میآیی، از قضا جمعه
حضرت مهدی (عج) برای همه کائنات است
شاعر دیگری که در این محفل به شعرخوانی پرداخت، قادر طراوتپور بود. طراوتپور سخنان خود اینگونه آغاز کرد: خرسندم که خداوند توفیق داد که در آستان مهر باشم. نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که شاید خیلیها فکر میکردند فقط انسانها از وجود امام عصر (عج) بهره میبرند، اما همه کائنات از وجود رحمانی ایشان فیض برده و بهرهمند میشوند.
او با این نگاه غزلی را به شرح زیرخواند.
«ای نامده» … با نام تو پا… پا شدم از جا/ «ای آمده» … دنیا به امید تو به دنیا
من آن دف دف دف دف افتادهای از کف / من آن نی بیهم دم افتادهای از نا
من من من بیمن شده در من شده مجنون / من من من در تن به تن تن شده تنها
مسافری ازشهر قم
اعظم سعادتمند که از قم در این محفل حضور داشت، دیگر شاعری بود که به روی سن دعوت شد. او که خود معلم است و سال هاست در زمینه شعر و شاعری دستی برآتش دارد این اشعار را قرائت کرد:
رد میکنی شاید پس از زنگ دبستان / طفل کلاس اولی را از خیابان
شاید که دلداری دهی رانندهای را/ وقتی شکایت میکند از راهبندان
احمدبابایی نیز در این محفل شعرخوانی کرد:
در نماز از خم ابروی تو چشمم پرباد/ روزهام با نفس تشنه لبان دم خور باد
روزه آن است که لب تشنه دیدارشویم/ عید روزی است که با فکر تو بیدار شویم
شاعری با عشق اهل بیت (ع)
عباس کیقبادی شاعر بعدی بود که درجایگاه قرار گرفت و این شعر را خواند:
آمد خبر، که حضرت باران رسیدنی است/ گل را دهید مژده بهاران رسیدنی است
در بارش بهار چه اندازهتر شده اند/ باران گرفته و باغچهها تازهتر شدهاند
پای سخن استاد
سید حسین متولیان، حافظ ایمانی و احمدعلوی دیگر شاعرانی بود که به شعرخوانی در این محفل پرداختند و در ادامه استاد محمدعلی مجاهد به دعوت مجری برنامه پشت تریبون قرارگرفت. او اظهار داشت: شعر مهدوی به لحاظ محتوایی، یک چهارچوب مشخص و اصولی دارد و این اصول نیز دارای زیرشاخههایی برای خودش است. آن چیزی که باید برای شعر مهدوی اصولا مطرح شود سه نکته اساسی است.
وی در ادامه افزود: اول معرفی مهدی موعود به عنوان تنها مصلح جهان است. دوم به تصویر کشیدن ولایت تکوینی حضرت است و سوم تبین رسالتهای جهانی حضرت، ولی عصر است.
وی در ادامه این شعر را خواند:
خورشید من امشب پرتو نیافشانی/ کز من نمیآید آینه گردانی
امشب دلم ابری است دارم برای تو/ یک چشمه بارانی یک روح طوفانی
حس میکنم دیریست هم رنگ چشمانت/ ننوشته میخوانم، ناگفته میدانیای دل پذیرا شو، دردی که میگفتی/ ناخوانده میآید امشب به مهمانی
امشب که میترکد بغض قفس هامان / باید پری افشاندای روح زندانی
مردی تبر بردوش از کعبه میآید/ مردی که پیمودست یک راه طولانی
پایان نمیگیرد راهی که او دارد/ آغاز آیینه است پایان حیرانی است
وقتی که او آید آینه باید شد/ تا پرکند درما خورشید عرفانی
سپس حامد عسگری با خواندن این شعر محفل شعرخوانی را به پایان رساند تا مدیحه خوانی مهدی عزیزیان حسن ختام برنامه باشد.
صحبت اونیه که وقتی بیاد
مهربون و پاک و بیتکلفه
بدون میکروفونای رنگارنگ
همهی دنیا صداشو میشنفه
صحبت اونیه که وقتی بیاد یه صلابتی داره تو دلبریش
واسه پابرهنهها حرف داره توی جلسه نشست خبریش
واسه سرخپوستای مظلوم و غریب
واسهی بومیای استرالیا
واسه پیرمردای سارایه وو
واسهی جوونای کلمبیا
مثه جدشه توی حکومتش
همه رو یه شبه عاشق میکنه
اگه خلخالی بدزدن از زنی بسکه فکر مردمه دق میکنه
حواسش هست به درون آدما بت نشن؛ قبله و تندیس نشن
تو شبای بارونی رفتگرا، با عبور ماشینا خیس نشن
وقتی باشه دیگه هیچ مزرعه ای، لب به پاییز و ملخ نمیزنه
کنار برجای تلخ و زشت شهر، هیچ لبو فروشی یخ نمیزنه
اون دلش واسه همه شور میزنه
واسهی «ام علی» و «مارگریت»
یکی توی کوچهای توی دمشق
یکی تو شلوغی «وال استریت»
خلاصه به فکر انسانیته
خوبیای گم شده تو دست باد
ما باید دنیا رو آماده کنیم
ما باید دعا کنیم که زود بیاد