از مدتی قبل خبر افزایش سرقت خانهها به پلیس اعلام شد و بررسی و کشف این سرقتها به صورت ویژه در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت تا اینکه سرانجام ۱۶ نفر که اعضای سه باند بودند، دستگیر شدند. متهمان به ۳۰ فقره سرقت از منازل اعتراف کردهاند که ارزش ریالی اموال مسروقه ۲۰۰ میلیارد ریال برآورد شده است.
سرهنگ گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: سارقان با زاغزنی و سپس به روش توپیزنی وارد منازل شده و نقشهشان را اجرا میکردهاند. ما در فرماندهی انتظامی پلیس تمام توان خود را به کار گرفتهایم تا اموال این مالباختگان را کشف کنیم و به آنها برگردانیم و تاکنون چند مالخر در این رابطه شناسایی و دستگیر شدهاند.
فوتبالیستی که سارق شد
شگردتان برای سرقت چه بود؟
صبر میکردیم هوا که تاریک میشد سراغ خانههایی میرفتیم که چراغهایشان خاموش است. زنگ در خانهها را میزدیم و اگر کسی در را باز نمیکرد با تخریب قفل به شیوه توپیزنی وارد خانهها میشدیم. فقط اموال باارزش و کموزن مثل طلا، سکه و دلار را سرقت میکردیم و بعد هم از همان راهی که آمده بودیم برمیگشتیم، در این مدت حدود ۱۵۰ میلیون تومان گیرم آمد.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
عشق به فوتبال باعث شد که سرقت کنم. از بچگی عاشق فوتبال بودم، الان هم بازیام خیلی خوب است و هر کسی مرا دیده گفته فوتبالیست خوبی خواهم شد. در پست مهاجم توپ میزنم، اما برای پیشرفت، علاقه و استعداد کافی نیست برای معروف شدن باید پول خرج کنی. اما نه من این پول را داشتم نه دوستم. هممحلیهایمان با دزدی کلی پول به جیب زدند و وضعشان از این رو به آن رو شد. وقتی آنها را دیدم، با دوستم تصمیم گرفتیم ما هم سرقت کنیم و به رؤیاهایمان برسیم. اینطوری شد که سراغ بچهمحلهایمان رفتیم و وارد باند آنها شدیم.
۱۵۰ میلیون تومان ارزش داشت که از فوتبالیست به سارق تبدیل شوی؟
نه. اما اگر قبل از دستگیری به ما میگفتند این کار را نکنید، قبول نمیکردیم. ما دلمان میخواست به رؤیاهایمان برسیم، اما به زندان رسیدیم.
پولهای سرقتی را چه کار کردی؟
با خودم گفتم من که میخواهم فوتبالیست معروفی شوم باید به ظاهرم هم برسم، بنابراین دندانهایم را لمینت کردم.
از عشق به دوبلوری تا سرقت
در میان سارقان دستگیر شده پسری هم هست که عاشق دوبلوری است و میتواند صدای خیلی از هنرمندان را تقلید کند.
نقش تو در سرقتها چه بود؟
اعضای باند ما ۸ نفر هستند، نقش من در این سرقتها تخریب در ورودی خانهها بود. فکر نکنید که کسی به من آموزش داده است. یک روز داخل قهوهخانه بودم و یکی از سارقان برای دیگری تعریف میکرد و من با شنیدن یاد گرفتم. بعد از آن مدام به قهوهخانه میرفتم و شگردها و چندوچونهای سرقت را با شنیدن آموزش میدیدم.
چه شد که سارق شدی؟
انگیزههای من برای سرقت خیلی زیاد بود، اول دوست داشتم یک ماشین مدل بالا داشته باشم. آخر سر موفق شدم با پول دزدی یک پراید سرقتی صفر بخرم. اما دلیل دومم شاید از دلیل اول مهمتر بود، دلم میخواست دوبلور معروفی شوم. من خیلی استعداد دارم، میخواستم پولدار شوم و به این هنر ادامه بدهم، اما نشد.