مرتضی نجفی قدسی،فعال فرهنگی و قرآنی در یادداشتی چنین آورده است!نیمه شعبان از دیرباز برای مردم مسلمان و دوستدار اهل بیت (ع) در کشورمان ایران بسیار زیبا و شادی آفرین بوده است. از سالهای دور قبل از انقلاب به یاد دارم که در آستانه نیمه شعبان زادروز امام دوازدهم حضرت صاحبالزمان (عج) چه شور و غوغایی در هر کوی و محله برپا میشد، تمام کوچهها و خیابانها و معابر توسط مردم آذینبندی میشد و تمام مردم از کوچک و بزرگ در این چشن عمومی و همگانی همکاری و همیاری داشتند.
با شروع انقلاب اسلامی این احساسات و شور و شوقها به اوج خود رسید، در آن زمان تمامی مساجد مملو از جمعیت بود و در اکثر مساجد صفوف نماز به خیابانها کشیده میشد، اما به مرور از این رغبت عمومی نسبت به شعائر دین کاسته میشد و ما متأسفانه توجه نداشتیم که این واگرایی دلیلش چیست؟!
امروزه متأسفانه سرخوردگی مردم از مسائل دینی به اوج خود رسیده است، اکثر مساجد کشور خالی از جمعیت هستند، حتی مساجد بزرگی که زمانی نماز جماعتهای هزاران نفری در آن برگزار میشد، هم اکنون تعداد نمازگزاران از چند ده نفر پیرمرد و پیر زن تجاوز نمیکند!
در رژیم گذشته قاطبه مردم سعی میکردند تدین خود را حفظ کنند و علیرغم تلاش رژیم شاه برای گسترش فساد و فحشاء در کشور، اما اکثریت قریب به اتفاق مردم مواظبت میکردند و در رعایت دستورات دینی کوشا بودند.
یکی از عالمان بزرگ که در کودکی به او علاقمند بودم مرحوم آیتالله العظمی سیدعلی بهبهانی (متوفی ۱۳۵۴ شمسی) از مراجع بزرگ تقلید بود که شش ماه در اصفهان و شش ماه در اهواز سکونت داشت.
این عالم بزرگ در ماه مبارک رمضان در مسجد بزرگ میدان نقش جهان اصفهان که از یادگاریهای عهد صفوی است نماز جماعت میخواند، برای من که در آن زمان کودکی در مرحله دبستان بودم تماشای این همه جمعیت بسیار جذاب بود و هر روز ظهر به آنجا میرفتم و میدیدم تمام صحنها، شبستانها و راهروها و حیاط بسیار بزرگ آن مسجد که هزاران نفر را در خود جای میدهد، مملو از جمعیت است و حتی صفوف نماز جماعت به میدان نقش جهان کشیده میشد و گاهی امتداد این صفوف تا جلوی عمارت عالی قاپو در وسط میدان نقش جهان میرسید! یعنی شاید جمعیتی حدود یکصد هزار نفر! این جمعیت برای یک نماز جماعت آن هم در پنجاه سال پیش اصفهان که شاید کل جمعیت این شهر سیصدهزار نفر بود، خیلی زیاد است و این نشان از رغبت زاید الوصف مردم به شعائر دینی و علاقه و اعتقادشان به روحانیت داشت.
مرحوم آیتالله بهبهانی وقتی در سال ۱۳۵۴ شمسی در ۹۳ سالگی در اهواز از دنیا رفتند، تشییع جنازهای یکصد هزار نفری برای او در اهواز برگزار شد که شاید کل جمعیت اهواز در آن زمان دویست هزار نفر بیشتر نبود و این نشانگر پیوند عمیق مردم و روحانیت بود.
از این نمونهها در آن زمان فراوان داشتیم، هنگامی که در همان سال ۱۳۵۴ شمسی مرحوم آیتالله سیدابوالحسن شمس آبادی به دست گروهک منحرف مهدی هاشمی معدوم مظلومانه به شهادت رسید، به طوری که سحرگاهان هنگام عزیمت به مسجد جهت اقامه نماز صبح وی را ربوده و سپس او را به بیرون شهر برده و خفه کردند و جسدش را در حاشیه خیابان درچه پیاز اصفهان رها کردند، از همان صبح که جنازه ایشان کشف شد و خبرش سینه به سینه نقل میگردید تا عصر نشد که تمام شهر اصفهان یکپارچه تعطیل و عزادار شد و پرچمهای سیاه بر سردر مغازهها و بازار و خیابانها نصب شد و چند روز بعد تشییع جنازه باشکوهی با حضور بسیاری از مردم اصفهان و شهرهای مختلف برگزار شدکه شاید قریب دویست هزار نفر بودند و تنها از شهر اهواز شنیدم که شصت اتوبوس آدم آمده است.
مردم ایران همیشه دیندار بودند و در مراسمهای مذهبی مانند اعیاد و عزاداریها سنگ تمام میگذاشتند که توصیف آنها از حوصله این نوشتار خارج است.
امام زمان (عج) خود شاهد است که از سر دلسوزی برای این انقلاب و کشور که خونهای زیادی به پای آن ریخته شده است میگویم ما هیچ وقت منهای مردم قدرتی نداریم هر چند قدرتمندترین باشیم! امروزه جمهوری اسلامی در ابعاد نظامی پیشرفتهای زیادی به دست آورده است و لیکن هیچگاه این پیشرفتها ما را از پشتوانه مردمی نظام بینیاز نمیکند، ما از خلوتی مساجد باید بترسیم، باید به فکر چاره باشیم، باید به فکر آشتی نسل جوان با مبانی دینی و مسجد باشیم.
مطمئناً شرایط اقتصادی کشور و نابرابریها و ناکارآمدی و سوء عملکرد بعضی دستگاهها بیتأثیر در واگرایی فعلی نیست.
در چنین شرایطی شما هر چقدر تبلیغات دینی داشته باشید اگر نتیجه عکس ندهد فایدهای هم ندارد! ابتدا باید به فکر نان مردم باشیم، باید به فکر اجرای عدالت باشیم، مردم باید اخلاص را در مسئولان ما مشاهده کنند و سطح زندگیشان باید پایینتر از مردم باشد تا مردم همچنان وفادار بمانند و ایستادگی کنند.
خاطرهای از دوران وزارت مرحوم استاد سیدعلی اکبر پرورش
در زمان وزارت مرحوم استاد سیدعلی اکبر پرورش در دهه ۶۰ روزی صبحانهای در منزل ایشان بودم که سینی نان و چای آوردن و گفتند ببخشید پنیر نداریم و کوپن پنیرمان تمام شده است! او وزیر آموزش و پرورش بود ولی در خانهاش پنیر یافت نمیشد! او گاهی مخفیانه و به دور از چشم محافظین با شهید رجایی سوار بر موتور میشدند و در شهر میچرخیدند و از نزدیک با مردم در تماس و ارتباط بودند و حتی خود من را چند بار با موتور به مقصد رساند در حالی که وزیر مملکت بود!
یک بار او را دیدم که کپسول گاز را خودش به دست گرفته و به منزل میبرد و دو محافظش در طرفین او راه میروند، من با دیدن این منظره به محافظان گفتم شما جوان هستید، کپسول گاز را از حاج آقا بگیرید و کمک ایشان کنید که در اینجا استاد پرورش گفتند خیر! هرکسی باید بار خودش را خودش بر دوش بکشد و ما نباید بار خود را بر دوش دیگران بگذاریم!
او یک منتظر واقعی و عاشق دلباخته امام زمان (عج) بود و مردم قول و فعل او را با هم مطابق میدیدند و ایمان میآوردند.
سلوک روحانیت و پیوستگی آنها با مردم همیشه طوری بود که مردم نه تنها شیفته آنها بودند، حتی جانشان را فدای آنها میکردند، آیا امروز هم اینطور است؟!
یکی از عالمان بزرگ که در جوانی توفیق دیدارش را داشتهام مرحوم آیتالله محمدتقی شیخ شوشتری یا تستری است که در شهر شوشتر اقامت داشت و مردم خوزستان و شوشتر او را خیلی قبول داشتند به طوری که بدون اجازه او کاری نمیکردند!
در ابتدای جنگ که مردم مناطق مرزی شهرها را تخلیه میکردند و میرفتند، مردم شوشتر گرد خانه آیتالله شوشتری تجمع کرده و از او کسب تکلیف کردند، گفتند جنگ شروع شده و زندگیمان در خطر است، ما چکار کنیم؟ بمانیم یا برویم؟!
مرحوم آیتالله شوشتری به آنها گفت فردا جواب میدهم! فردا مجدداً مردم شوشتر گردخانه جاج شیخ تجمع کرده و منتظر فرمان او بودند که بمانند یا بروند که حاج شیخ به آنها گفت: بمانید! این دستور حاج شیخ به ماندن مردم در شهر آنچنان دلها را گرم و خاطر جمع کرد که تقریباً همگی مردم شوشتر در زمان جنگ در شهر ماندند و زندگی عادیشان را داشتند و البته از عجایب روزگار این شهر در طول جنگ هیچگاه بمباران نشد و گلوله و توپی هم به آن اصابت نکرد با اینکه فاصله مرزیاش ایجاب میکرد مورد حمله موشکها و توپخانه و بمبارانها باشد ولی معجزه آسا هیچ اثری از جنگ در این شهر نبود و همین امنیت موجب شد بعضی از تیپها و لشکرها عقبه خود را برای استراحت در اطراف این شهر مستقر کنند که البته مراکز آنها گاهی مورد حمله دشمن قرار میگرفت ولی شهر شوشتر هیچگاه مورد حمله قرار نگرفت و آسیبی ندید و این را مردم از برکت وجود حاج شیخ میدانستند و بیحد و اندازه به او اعتقاد و ایمان داشتند به طوری که بعضی از ماشینهای شوشتریها را میدیدم که بر بالای ماشین مینوشتند: یا شیخ شوشتر! این نمونهای از باور و ایمان مردم به قداست علماست که تا پای جان گوش به فرمان آنها بودند و هم اکنون نیز مقبره این عالم ربانی زیارتگاه مردم عزیز شوشتر است.
بنده اگر بخواهم از وجوه دینداری مردم در گذشته بنویسم کتابها میشود ولیکن اینها را به عنوان شاهد مثال آوردم تا بدانیم هم اکنون به کدام نقطه رسیدهایم!
مسلماً کاهش ارزش پول ملی و گرانیها وجوه دینداری مردم را تضعیف کرده است و در روایات هم تأکید شده است که فقر و ناداری کفر و بیایمانی میآورد، پس بنابراین ما اگر میخواهیم مردم متدین باشند و یا لااقل از دین برنگردند، لازمه آن ایجاد رفاه و قسط و عدل در جامعه است و سرمایههای اصلی را هم خدا به کشور ما داده است به طوری که یک درصد جمعیت جهان را داریم و در عوض حدود ۱۰ درصد منابع انرژی جهان را هم در اختیار داریم و بحمدالله این کشور پهناور پر است از ظرفیتهای بالقوهای که باید بالفعل شود و به بهرهوری برسد و البته لازمه آن مدیران پاک و شایسته به معنی واقعی و غیرشعاری است.
اگر دلسوز کشور هستیم باید جلوی رانتها و ویژه خواریها و بیعدالتیها را بگیریم تا اعتماد مردم دوباره حاصل شود و همچنان به آرمانهای انقلاب و امام و شهداء وفادار بمانند.
ما اگر بتوانیم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را در همه ابعاد به موازات هم محقق کنیم، به آموزش و پرورش بها دهیم و نسل جوان را دریابیم امید است که انشاءالله از خطراتی که در کمین ما هستند عبور کرده و مدینه فاضله جمهوری اسلامی را محقق کنیم. بعونالله تعالی