چرا این را خریدم؟ چی شد که پول بیزبان را خرج این بُنجل کردم؟ حیف پولی که برای این رفت! اصلاً از من بعید بود چنین خریدی و... اینها، جملات آشنایی هستند که وقتی بیبرنامه خرید میکنیم به خودمان میگوییم. ما چطور میتوانیم خرید موفق عید داشته باشیم بدون اینکه پشیمانی این جملات سراغمان بیاید؟
این روزها در گوشه گوشه شهر و کشورمان، خوشبختانه بازار خرید شب عید برپا و حسابی گرم است. در معابر مختلفی هم بازارچههای سنتی و غرفههای فروش کالاهای مختلف قد علم کردهاند. در کل، بساط خرید عیدانه حال و هوای شهرها و محلهها را دیدنیتر کرده است. شوق و نشاط این بازار و تنوع اقلام خیلیها را به وجد میآورد و دستبهجیبشان میکند تا بهاندازه وسع و توان مالی خودشان هم که شده، خرید کنند.
خرید در این ایام و نونوار شدن، عالی است، اما یک شرط مهم هم دارد. اینکه به نحوی باشد که چند روز بعد، از خریدی که معمولاً ناگهانی و در شلوغیهای بازار شب عید انجام دادهایم پشیمان نشویم. خدایناکرده حس نکنیم مال و حالمان را یکجا باختهایم و کاش اصلاً خرید نمیکردیم یا دستکم آنهمه عجله. چیزی که برای پیشگیری از این حس بد لازم داریم؛ «مهارت خرید» است. اینجا چند نکته ساده، کوتاه، اما کاملاً کاربردی را در همین زمینه باهم مرور میکنیم.
پیشقدم؛ خرید میکنم به این شرط!
همه ما دوست داریم، حال و هوای عید را در کنار بقیه مردم حس و تجربه کنیم. شوقوذوق مردم برای سال جدید را ببینیم و کجا بهتر از بازار شب عید؟ اولین مهارت خرید را باید همینجا در خودمان پرورش دهیم، قبل از اینکه دیر شود. ما قرار است برویم به راستهای که اصناف مختلف حراج و بساط کردهاند و اقلام عیدانه برای فروش گذاشتهاند پس کاملاً قابل پیشبینی است که شگردهای مختلف فروشندهها برای جذب مشتری، تنوع وسوسهبرانگیز اقلام و جَو و حال خوش مردم برای خرید نوروزی در کمین نشسته تا ما را وسوسه کند و حسابی به خرج بیندازد؛ بنابراین قبل از هر پا از پاشنه در خانه بیرون گذاشتنی باید با خودمان اتمامحجت کنیم که اگر دیگران زیاد خرید میکنند، دلیل نمیشود که من هم وسوسه شوم.
من چیزهایی را میخرم که لازم دارم که باید! از طرفی باید یک دورنمای کلی از اقلامی که در خانه یا برای روزهای آینده نیاز داریم، در ذهن داشته باشیم تا اگر باقیمت و کیفیت مناسب و در این بازارچهها دیدیم، تهیه کنیم. این کمک میکند، کار را جلو بیندازیم. از طرفی بازارچهها معمولاً در بخش اقلام خوراکی و... کیفیت خوبی ارائه میدهند اگر در قسمت پوشاک یا خریدهای دیگر، کالایی موردپسند و مطلوبمان هم نبود، خرید این اقلام کمک میکند از بازی ذهنی «دستخالی برنگرد!» یا تسلیم شدن برای خرید کالای کم کیفیت یا رودربایستی با فروشنده، نجات پیدا کنیم.
قدم اول؛ دستهبندی برای خریدها.
اما اولین قدم در مهارت خرید شب عید، این است که برآورد مالی داشته باشیم. برای هر بخش از خریدهای موردنیاز خانواده، پولمان را تقسیم کنیم. برای مثال بودجهمان برای خرید پوشاک مشخص باشد. هزینه خرید آن را از همان مبلغ بپردازیم نه بقیه پولمان. این، راه خریدهای سنگین ناگهانی را که معمولاً تجربه هم ثابت کرده خریدهای ناموفقی از آب درمیآیند، سد میکند.
بنابراین، پول هر بخش از مصارف جداست و نباید صرف بخش دیگر شود. بعضیها به هوای اینکه: «بعداً دیگه کجا میتوانم چنین جنسی را با این قیمت و کیفیت پیدا کنم؟!» یا «از کجا معلوم سال بعد قیمتش سه برابر نشود؟» و... لباس و کالاهای مختلفی میخرند در حالیکه هنوز در خانه نمونههایی دارند که استفادهنشده است. این افراد معمولاً ناچار میشوند بودجه کم آمده را از محل بودجه خرید مواد غذایی، مبالغ هدیه و عیدی، سفر یا... بردارند. نتیجه چه میشود؟ تنگنا و فشار مالی در بخشهای دیگر که حسابی هم کلافه و آزردهشان میکند. حتی حس فقر کاذب هم سراغشان میآید. درآمد خود را ناکافی و خود را درمانده میبینند. ممکن است در برخی موارد، مقروض هم شوند که عزتنفسشان را نشانه میرود. پس، مهارت خرید صرفاً نیازی اقتصادی نیست که لازمه یک سبک زندگی سالم هم است.
قدم دوم؛ هیچ ارزانی بیحکمت نیست!
قدم دوم این است که بدانیم بیشتر اصناف در این ایام، کالاهای مرغوب و باکیفیت را حراج نمیکنند مگر بهندرت. کالای باکیفیت و مد پایدار همیشه مخاطبان خودش را دارد و اتفاقاً مغازهدار با نگاه «سرمایه محور» آن را برای سال بعد انبار میکند. حراج کالا معمولاً مربوط به اقلام از طیف مد ناپایدار که ریسک از مد افتادنشان بالاست، کارهایی که ایرادی کوچک دارند که به چشم نمیآید، کالاهای دسته متوسط و پایین است و البته کالاهای فصلی و مناسبتی میشود. این کمک میکند، حواسمان جمع باشد که در برابر ترفندهای بازار شب عید مانند وسوسه با کلماتی مانند مثل «حراج واقعی!»، «حاجیارزانی» و «به نرخ تولیدی» و... هوشمندانه عمل کنیم.
قدر پول که نه! قدر عمرت را بدان
یک نکته بسیار مهم؛ پول و درآمدمان بهسختی به دست میآید به بهای یک سال دویدن و کار کردن به بهای عمر! قرار نیست بنده آن شویم، اما باید طوری مدیریت کنیم که بهینه و بجا خرج شود. کالایی را بخریم که اولاً نیاز داریم و دوماً کیفیتی مطلوب دارد. این هر دو، لازمه هم هستند. خرید بدون نیاز، بدترین نحوه خرید است که هیچوقت حال خوشی هم نصیب فرد نمیکند. لطفاً در برابر این جمله گارد دفاعی نداشته باشیم. به اقلامی فکر کنیم که خریدهایم، مدتهاست در خانه ما هستند و مدتهاست بدون استفاده ماندهاند. خیلی دقت کنیم که حتی کالایی که گفته میشود حراج است و فروشنده بهقولمعروف؛ «آتش زده به مالش» یا به تشخیص خودمان واقعاً باکیفیت و ارزان است هم باید موردنیاز ما باشد تا آن را بخریم.
بدترین توجیههای خریدهای ناموفق!
نکتهای دیگر؛ بدترین توجیه خریدهای ناموفق این است: «مردم برای خریدنش صفکشیده بودند» / «اصلاً پولی که دادم، پول پارچه و جنسش هم نیست...» / «جنسش عالی است، یک ایراد کوچولو داشت، میدهم تعمیر درست میشود» / «خودم هم استفاده نکنم هدیه میدهم به کسی» و... موقع خرید اجازه ندهیم حال خوشخرید دیگران یا شگردهای غافلگیر کننده بازارگرمی فروشندگان وسوسهمان کند.
قدم سوم؛ اول میگردم بعد خرید میکنم
قدم سوم، قانون اول دور میزنم بعد خرید میکنم است. در خرید از بازارچهها و راستههای نوروزی، این شیوه ما را از شر خریدهای ناگهانی، بدون فایده، پشیمانی آور و از دست دادن پول و سرمایه نجات میدهد. قرار نیست بهمحض دیدن چیزی آن را بخریم. این، وسوسهها را در ما قوی میکند. ما حقداریم یک دور کامل در بازارچه بزنیم. اقلام مختلف را ببینیم بعد درصورتیکه هنوز مایل به خریدش بودیم، برگردیم و دوباره برای خرید بررسی و تصمیمگیری کنیم.
فایده این کار چیست؟ با این شیوه برای خودمان «زمان»، منطق» و «سود» میخریم. چطور؟ وقتی کل بازار را رصد میکنیم احتمال اینکه در میانه راه یادمان بیفتد چیزی شبیه همان کالا را در خانهداریم یا نمونه مشابه آن را خودمان یا اقوام داشتهایم، اما به فلان دلایل مطلوب نبوده یا قابلیت چندانی ندارد و... در ذهنمان مرور میشود؛ بنابراین یک خرید زائد از سبدمان حذف و پولمان ذخیره میشود که خودش به نحوی سود بهحساب میآید. نکته بعدی اینکه ممکن است همان کالا را در بساط مغازه یا غرفه دیگری باکیفیت بالاتر یا قیمت کمتر ببینیم. فروشندهها معمولاً شگردی دارند که میگویند: «عمراً آگه این را با این قیمت جای دیگری پیدا کنی!» این جمله معمولاً کار دستمان میدهد، هول میکنیم برای خرید. تجربه ثابت کرده است که این، چندان هم درست نیست.
قدم چهارم؛ حال خوب با خرید؟!
قدم چهارمی هم البته وجود دارد که بیشتر مربوط به مواقعی است که کارت اعتباری یا مبلغ پول قابلتوجهی، همراه داریم و ناگهان از مسیری عبور میکنیم که بهصورت موقت تبدیل به بازارچه نوروزی و بازار شب عید شده است. تجربه خریدهای ناموفق ثابت کرده، در شرایط یکنواختی یا ناراحتی حال روحی، سعی میکنیم با خرید، حال خودمان را بهتر کنیم. اصلاً معروف است که برخی با بازار گردی حال خودشان را خوب میکنند. این شاید مزایایی داشته باشد، اما معایب قابلتوجهی هم دارد؛ توضیح میدهیم.
حال خوب، کیفیت است نه کمیت!
حال خوب، یک مفهوم کیفی است و گره زدن آن به کمّیات اشتباهی بزرگ است. روزی را فرض کنیم که بیکاریم و درآمد مناسب نداریم، تغییر شغل دادهایم و برای مدتی نیاز به صرفهجویی مالی داریم، وام برداشتهایم و اقساط مختلفی داریم که باید مقتصدانهتر از قبل زندگی کنیم، تورم بالا رفته و قدرت خرید کاهش پیداکرده است رو به افسردگی نمیرویم؟
قدم چهارم میگوید بیشترین خرید کنندهها از راستهبازارهای موقت، اتفاقاً آنهایی هستند که برنامه خاصی برای خرید نداشتهاند و تحت تأثیر جَو بازار و رنگ و لعاب عیدانه تشویق شدهاند برای خرید. اینجا یک نکته مهم است؛ اشتباه نکنیم! قرار نیست نان کاسبی را آجر کنیم آنهم شب عید. اتفاقاً خرید شب عید عالی هم است، اما فوتوفنهایی دارد. طبق قدم چهارم در چنین مواقعی یا باید خرید را به بعد موکول کنیم یعنی روز اول فقط فال و تماشا باشد یا برای خریدمان سقف و قوانین تعیین کنیم. حال خوبمان را هم به خرید گره نزنیم. خرید خواهناخواه ما را بانشاط میکند، اما نباید به حال خوب بهدستآمده از آن، ضریب داد.
قدم پنجم؛ شناخت نشانی درست احوال خودمان
قدم پنجم؛ یکقدم راهبردی است. ما نیاز داریم بخشی از درآمدمان را خرج نیازهایمان کنیم. دوست نداریم وقتی همه حس و حال خرید دارند، دستخالی باشیم و چیزی نخریم. از طرفی نمیخواهیم به خودمان هم جفا کنیم و درآمد سخت بهدستآمده را خرج موارد غیرضروری، کم کیفیت یا... پس چاره چیست؟
کاری کوچک، اما تأثیری بزرگ!
این جملات سطر بعدی را باید ملکه ذهنمان کنیم. اول کل بازار را میگردم بعد خرید میکنم. دوم، اگر کالاهایی که اینجا هست موردنیازم نیست، نمیخرم. سوم، هر چیزی قشنگ باشد دلیل نمیشود که بخرم باید به کاربردش هم باید فکر کنم. چهارم، همین حال خوش دیگران در خرید شب عید را تماشا کردن، خودش بهترین حال خوش است. از طرفی، میتوانم در غرفههای فروش بستنی، غذا، نوشیدنی یا... بنشینم. سفارش کوچکی برای تجدیدقوا و روحیه خودم میدهم و این را برای خودم یک تور بازار گردی و گردشی حساب میکنم. هم از دیدن حال خوش دیگران خوشحال شدهام. هم اگر خریدی ضروری بوده با دقت انتخاب کرده و انجام دادهام و اگر چیزی نظرم را جلب نکرده، از خودم پذیرایی کوچکی کردهام و از حال و هوای عیدانه شهر، لذت بردهام. حس اینکه عید امسال هم آمدورفت و من نتوانستم حال و هوای قشنگش را ببینم، هم دیگر آزارم نمیدهد.
کمی هم رفیق خودمان باشیم
یک نکته طلایی و پایانی؛ ما بسیاری مواقع نشانی را اشتباه میرویم؛ اصل حال خودمان را درست متوجه نمیشویم و تفکیک نمیکنیم. کمی بیشتر با خودمان رفیق باشیم. اگر دنبال حال عیدانه شهریم، پیادهروی در بوستان با یک مسیر پر دارودرخت، تماشای شکوفهها، لمس برگهای با طراوت، سبز و نوی درختان و شنیدن نوای آواز پرندگان را لازم داریم. پیادهروی در مسیری خلوت در ابتداییترین ساعات روز در یک بوستان میتواند روز ما را بسازد بیآنکه ریالی خرج کرده باشیم. اما اگر دلمان جنبوجوش شهر و دیدن تبوتاب مردم در شب عید را میخواهد راستهبازارها انتخاب درستی هستند. ما با دیدن حال خوش بقیه، کیفور میشویم و سردماغ میآییم؛ لذت از این زیباتر؟ حواسمان باشد دلمان بیشتر عطش تماشای کدام را دارد؟ شهر در استقبال عید یا مردم در استقبال سال نو؟
منبع: فارس
پیش همه شان بنشینی زار میزنند از کسادی و گرانی ولی سالهاست به آن شغل ادامه میدهند و صاحب همه چیز هستند ولی کارگر و کارمند حقوق بگیر مجبور به کار است در اولین فرصت قصد فرار از این وضعیت را دارد.
بازارای واقعا اسم برازنده ای برایشان است همیشه با زار همراه هستند.