طاهره کیایی تنکابنی، استاد زبان و ادبیات فارسی و محقق گفت: لَبید بن ربیعه بن مالک أبو عقیل العامِری از شخصیتهای به نام دوران صدر اسلام و از مردان شجاع و دلیر قوم خود به نام قبيلـه مضر بود، مردی بخشنده، دلیر، جسور و مددکار ناتوانان بود و سفره اش برای پذیرایی مهمانان همواره گسترده بود، تا سال ۶۲۹ میلادی که به اسلام درآمد شعر میگفت و در سال ۶۶۱ میلادی در حالی که بیش از ۱۰۰ سال از عمرش گذشته بود از دنیا رفت.
کیایی تنکابنی ادامه داد: او صاحب دیوانی است که برای اولین بار در وین به چاپ رسیده و مشهورترین شعر دیوان او معلقهی او است که شامل ۹۸ بیت در بحر کامل میباشد، او شاعری بدوی و به دور از زندگی شهری و تاثیر آن بود.
وی افزود: هنر او در صمیمت، صداقت و سادگی آمیخته با خشونت است که او در وصف دقیق و از ذکر جمال گریزان بود، شعر لبید از سادگی و صلابت برخوردار است، مورخ «ابن قتیبة» نوشتهاست، نقل شده که حاکم کوفه روزی «لبید» به مجلس فراخواند و گفت؛ یا لبید، چند بیت از اشعارت برای ما بخوان، لبید برخاست و سوره را تاآخر خواند، و در پایان گفت خدا این را عوض شعرم به من دادهاست، بعد اینکه مسلمان شدم.
او میگوید: شعرها و روايات جهت يافتـه اي كه وجود دارد بر اسـاس آنها شاعـر پس از اسلام آوردن مدعي سربـاز زدن از شـعرپردازي شده است و در عصـر جاهلي كمتر شاعري مفهوم خدای واحد و اجراخروی را دربرداشته است، همان گونه در مقـدمـه شعر و شعراي ابن قتيبه مثـال هـايی از اصمعي آورده است كه میگويد: لبيد پس ازاسلام ديگري شعري نسرود.
این چند بیت از مطلعهٔ معلقهٔ مشهور «لبید بن أبی ربیعه العامِری» که به معلقهٔ (عَفَتِ الدِّیَارُ مَحَلُّهَا فَمُقَامُهَا) معروف است:
مطلع معلقه
عَفَتِ الدِّیَارُ مَحَلُّهَا فَمُقَامُهَا | بِمِنَیً تَأَبَّـدَ غَوْلُهَا فَرِجَامُهَـا | |
فَمَدَافِعُ الرَّیَّانِ عُرِّیَ رَسْمُهَـا | خَلَقَاً کَمَا ضَمِنَ الوُحِیَّ سِلامُهَا | |
دِمَنٌ تَجَرَّمَ بَعْدَ عَهْدِ أَنِیسِهَا | حِجَجٌ خَلَوْنَ حَلالُهَا وَحَرَامُهَا | |
رُزِقَتْ مَرَابِیْعَ النُّجُومِ وَصَابَهَا | وَدْقُ الرَّوَاعِدِ جَوْدُهَا فَرِهَامُهَا | |
مِنْ کُلِّ سَارِیَةٍ وَغَادٍ مُدْجِنٍ | وَعَشِیَّةٍ مُتَجَـاوِبٍ إِرْزَامُهَا | |
فَعَلا فُرُوعُ الأَیْهُقَانِ وأَطْفَلَتْ | بِالجَلْهَتَیْـنِ ظِبَاؤُهَا وَنَعَامُهَـا | |
وَالعِیْـنُ سَاکِنَةٌ عَلَی أَطْلائِهَا | عُوذَاً تَأَجَّلُ بِالفَضَـاءِ بِهَامُهَا | |
وَجَلا السُّیُولُ عَنْ الطُّلُولِ کَأَنَّهَا | زُبُرٌ تُجِدُّ مُتُونَهَا أَقْلامُـهَا | |
أَوْ رَجْعُ وَاشِمَةٍ أُسِفَّ نَؤُورُهَا | کِفَفَاً تَعَرَّضَ فَوْقَهُنَّ وِشَامُهَا | |
فَوَقَفْتُ أَسْأَلُهَا وَکَیْفَ سُؤَالُنَا | صُمَّاً خَوَالِدَ مَا یَبِیْنُ کَلامُهَا | |
عَرِیَتْ وَکَانَ بِهَا الجَمِیْعُ فَأَبْکَرُوا | مِنْهَا وَغُودِرَ نُؤْیُهَا وَثُمَامُهَا | |
شَاقَتْکَ ظُعْنُ الحَیِّ حِینَ تَحَمَّلُوا | فَتَکَنَّسُوا قُطُنَاً تَصِرُّ خِیَامُهَا | |
مِنْ کُلِّ مَحْفُوفٍ یُظِلُّ عِصِیَّهُ | زَوْجٌ عَلَیْـهِ کِلَّـةٌ وَقِرَامُـهَا | |
زُجَلاً کَأَنَّ نِعَاجَ تُوْضِحَ فَوْقَهَا | وَظِبَاءَ وَجْرَةَ عُطَّفَـاً أرْآمُهَا | |
حُفِزَتْ وَزَایَلَهَا السَّرَابُ کَأَنَّهَا | أَجْزَاعُ بِیشَةَ أَثْلُهَا وَرِضَامُهَا |