سجاد بهرامی روانشناس در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان گفت: ما در جهانی زندگی میکنیم که به شدت بر موفقیت تأکید دارد و آموخته ایم که موفقیت به معنی داشتن یک تلفن همراه یا اتومبیل آخرین مدل، پیروزی تیم محبوب در یک مسابقه، حفظ ظاهر خوب و داشتن شهرت و ... است. مشکل اینجاست که با وجود تلاش فراوان، ما اغلب به تمام آنچه میخواهیم نمیرسیم.
بهرامی تصریح کرد: علاوه بر این، اکثر اوقات به نظر میرسد آنچه که انجام میدهیم رضایتبخش نیست. به عنوان مثال، خرید یک اتومبیل آخرین مدل اغلب شادی و احترام پایداری ایجاد نمیکند. با این وجود، مردم تمایل دارند زمان زیادی را صرف به دست آوردن مادیات غیر ضروری کنند.
وی با اشاره به ضرورت بازتعریف موفقیت افزود: به جای تمرکز بر نتایج، ما میتوانیم بر زندگی در راستای ارزش هایمان تمرکز کنیم. به عنوان مثال، ارزش مورد نظر یک دختر جوان فعال بودن و چالش داشتن است. اگر او برای مسابقهای سخت تلاش کند و در طول مسابقه انرژی و تمرکز لازم را بگذارد، حتی اگر برنده نشود، موفق شده است، یا اگر یک مرد جوان یک دوست خوب بودن را ارزش بداند و بر اساس آن ارزش عمل کند، او یک دوست خوب است حتی اگر دوست صمیمی اش به او خیانت کند. با تغییر تمرکز از نتایج به ارزش ها، ما موفقیت را در چنگ مردم قرار میدهیم.
این روانشناس ادامه داد: درک این موضوع به طور شگفت آوری ساده است، زیرا انسانها نوعی آگاهی شهودی نسبت به مورد دوم دارند. دو سناریو را در نظر بگیرید، یک سناریو شخصی را نشان میدهد که بهترین تلاشش را انجام میدهد و برنده میشود و سناریوی دیگر شخصی را نشان میدهد که سخت تلاش میکند و برنده نمیشود؛ انسانها تقریبا همیشه معتقدند هر دو موفق شدهاند. در واقع ما همیشه نمیتوانیم نتایج را کنترل کنیم، اما میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه خودمان را هدایت کنیم.
بهرامی ضمن بیان اینکه ما باید به سوالات عمیقی درباره بخشهای مختلف زندگی پاسخ دهیم اظهار داشت: برای مثال در پاسخ به این سوال که "چه چیزی باعث یک زندگی خوب میشود؟ " اگر پاسخهای سریع و بدون فکری مثل بودن با کسی که دوستش دارید یا داشتن پول و ثروت باشد اغلب از فضای ذهن شرطی شده آمده و منعکس کننده چیزی است که شما به واسطه رسانه و یا دیدن زندگی دیگران آموخته اید.
وی بیان کرد: متناوبا، شاید شما سعی کردید با این سوال بحث کنید یا افکار شبیه به این داشته باشید، "اما من نمیتوانم زندگی خوبی داشته باشم یا این احمقانه است. " این نوع پاسخها نیز احتمالا از راهنمای شما بوجود میآیند که نقش آن این است که شما را از خطرات مرتبط با عملکرد ارزشمدار محافظت نماید.
این روانشناس گفت: شاید مقداری احساس نارضایتی زمانی به وجود آمد که شما در مورد آنچه که زندگی خوب را میسازد فکر میکردید. آیا شما از افکار و احساساتتان آگاه شدید، یا اینکه میخواستید از پاسخ دادن به این سوال اجتناب کنید؟ یا شاید ماجراجویی کردید و پاسخهایی جسورانه یافتید.
بهرامی تصریح کرد: تصور کنید کسی که برای شما بسیار مهم است در مقابل شما ایستاده، کسی که برای شما عزیز است، شاید یک دوست یا عضوی از خانواده. حالا تصور کنید که این شخص از شما میپرسد "چه چیزی یک زندگی خوب را میسازد؟ همانطور که از اولین پاسخی که به ذهنتان میآید آگاه میشوید، فرض کنید که پاسخ شما پیامدهای مهمی برای زندگی این فرد خواهد داشت. مکث کنید و بگذارید ذهن شما در حالت کنجکاوی و سردرگمی باقی بماند. در حالی که سعی میکنید فقط کلمات مناسب را برای پاسخ به این شخص انتخاب کنید، سپس خودتان را در حال پاسخ دادن به این سوال تجسم کنید.
وی افزود: دانستن آنچه اهمیت دارد اولین گام مهم است، اما یک گام مهمتر نیز وجود دارد: عمل کردن به آنچه اهمیت دارد.
این روانشناس بیان کرد: ما در جهانی جبری و آزاد زندگی میکنیم. مجموعهای از امکانات و گزینههای نامحدود که قبل از ما وجود داشته و خلق شده و جهان خواستار برگزیدن آنها توسط ماست، آزادی عمیق و ارزشمند که نسبت به آن آگاهی شهودی داریم و به معنای کنار گذاشتن این امکانات نامحدود توسط ما و تمرکز بر تعداد اندکی از آنها است.
بهرامی ادامه داد: همه ما پشیمانی و تاسف در مورد زمانهایی را تجربه کردیم که آگاهی شفافی از روشی ارزشمند داشتیم که باید به آن عمل میکردیم و نکردیم، چرا که رفتار به شیوه ارزشمدار میتواند هزینه بر باشد و گاهی بهای آن ترس یا شکست احتمالی است و گاهی طرد و تنبیه و نادیده گرفته شدن. زندگی در مسیر ارزشها اغلب به معنای رودررو شدن با راهنماهای بیرونی، چون رسانهها و عقاید جمعی است و از آن سختتر رودرو شدن با ذهن منتقد و سرزنشگر درون ما است.