محسن نصرالهی کارشناس کسب و کار گفت: ذهنیت مهمتر از حساب بانکی است، زیرا تفاوت یک فرد فقیر و ثروتمند در نحوه نگرش اوست، افراد ثروتمندی که ذهنیت فقیر دارند ثروت خود را از دست میدهند و افرادی که هوش مالی خود را پرورش میدهند به دنبال راههای جدید کار آفرینی پله پله در آینده هستند.
وی گفت: دانش گذشته نیرویی است برای خلق آینده و ما نباید خودمان و دیگران را به خاطر شکستهای گذشته سرزنش کنیم، چرا که سرزنش و نق زدن ما را در گذشته نگه میدارد، برای جلوگیری از این موضوع باید به صورت مداوم برای آینده گام برداریم.
نصرالهی ادامه داد: بهترین تحصیل برای یک کارآفرین تجربه است، سیستم آموزشی سنتی به دانش آموزان میآموزد که کارمند باشند نه یک کارآفرین، در این سیستمها دانش آموزان نگاه محدودی به ثروت و موقعیتهای مالی دارند و در طول سالیان تحصیلی یاد می گیرند که بی چون و چرا از قواعد و مقررات تحصیلی اطاعت کنند.
این کارشناس گفت: در زندگی کارآفرینی، افراد از خود میپرسند از زندگی خود چه میخواهند و بعد چگونه میتوانند در این راه گام بردارند، اما در سیستم آموزشی سنتی نحوه چگونه گام برداشتن برای رسیدن به اهداف آموزش داده نمیشود، به عنوان مثال وقتی معلم از شاگردان خود می پرسد که قرار است مشغول به چه کاری شوند عموما با پاسخ، پلیس، پزشک، معلم، آتش نشان، فضا نورد و ... مواجه میشوند که این پاسخها رابطه مستقیمی با کارمند شدن دارند.
نصرالهی تصریح کرد: انگار این برای دانش آموزان جا افتاده است که شغل خوب به معنای کارمند خوب است اگرچه همین دانش آموزان وقتی دوره دبیرستان را به اتمام میرسانند، نمیدانند قرار است برای آینده شغلی خود چه تصمیمی بگیرند و انگار صرفا دانشگاه رفتن میتوانند به اشتغال آنان کمک کند.
وی افزود: کار بخش مهمی از زندگی است، افراد شاغل نیاز به کار با معنا دارند در غیر این صورت زندگی آنان نیز از معنا تهی خواهد بود. بیشتر افراد علاقهای ندارند که کسی به آنها بگوید چه کار کنند یا نکنند، اما ناخودآگاه در محیط شغلی خود تبدیل به یک بله قربان گو شده اند چرا که در طول سالیان مختلف با دستورات پی در پی ذهن آنها شرطی شده است.
این کارشناس ادامه داد: یکی از راهکارهایی که میتواند به خروج از این شرایط منجر شود، افزایش مطالعه در زمینههای مورد علاقه است، مطالعه زندگی افرادی که در زمینه علاقه مندی ها الهام بخش هستند، ذهنیت ما را بازسازی میکند و جلوی شرطی شدنهای مجدد را میگیرد. در بین مطالعات باید حواسمان به تفریح هم باشد، برخی تفریحات اگرچه جالب و سرگرم کننده هستند، اما مانع از ورود به زندگی واقعی میشوند، یعنی اگر به دنبال فیلم دیدن هستیم به دنبال فیلمی باشیم که بر اساس زندگی واقعی باشد و به ما انگیزه اقدام کردن بدهد.
نصرالهی گفت: آشنایی با توانمندیها و نواقص شخصیت از جمله کارهایی است که به رشد ما کمک میکند، میشود با انجام چند تست روان شناسی به تیپ روان شناسی خودمان پی ببریم، اگر ما نقاط قوت و ضعف خودمان را شناسایی نکنیم همواره به دنبال این خواهیم بود که شخصی دیگر زندگیمان را مدیریت کند. اگرچه در گام اول شناخت خودمان و در گامهای بعدی شناخت تیپ شخصیتی اطرافیان باعث میشود نقاط قوت و ضعف آنها را شناسایی کرده و خودمان هم تبدیل به یک مدیر موفق شویم.
وی ادامه داد : یکی از مهارتهای کارآفرینان بزرگ، توانایی ایجاد شبکه سازی و نفوذ در دیگران است، چرا که با این عوامل میشود نقش رهبری یک کسب و کار را بر عهده گرفت، کار آفرینان ناموفق، افرادی هستند که هنوز رهبری کردن را نیاموخته اند. الهام بخش بودن برای دیگران، نتیجه باور مثبتی است که ما به خودمان و شغلی که ایجاد کرده ایم داریم، یکی از رموز الهام بخش بودن این است که خودمان را با انگیزه، الهام گرفته و خلاق نشان بدهیم.
وی گفت: الهام بخش بودن کمک میکند تا روی کار خود تمرکز کنیم، همچنین در کنار الهام بخش بودن نباید تشویق را فراموش کرد، زیرا الهام بخش بودن کمک میکند کار را شروع کنیم، اما برای ادامه کار نیاز به تشویق داریم، الهام بخش بودن یک امر درونی و تشویق یک عمل بیرونی است. تشویق میتواند نگرش فرد را عوض کند، تغییر نگرش باعث تغییر کنش فرد میشود و تغییر کنش به تغییر نتیجه میانجامد.
وی ادامه داد: یٱس دشمن موفقیت است، در ابتدا خود را تشویق کرده و سپس دیگران را تشویق کنید، کار آفرینان کار کشته استاد تشویق دیگران هستند، چون بارها و بارها آن را روی خود تمرین کرده اند. کارآفرینان بیش از تفریح کردن، یاد میگیرند و کارمندان بیش از یادگرفتن تفریح میکنند.
نصرالهی در پایان گفت: کارآفرینان شکست را عاملی توانمند کننده و کارمندان شکست را عاملی بد میدانند، شکست یک بازخورد به اقدامات ما در طول زندگی است. ما از راه شکست میآموزیم و رشد میکنیم، ما از شکست متوجه میشویم کجای کار نیاز به تصحیح دارد، اما برای بیشتر مردم، شکست به معنای مردودی در انجام آن کار است.
بهتره وقت را بیشتر از اینکه صرف این دانشگاه و آن دانشگاه کنید عملیاتی توی کار باشید و از مغز بقیه هم کمک بگیرید.
و بدانید در بهترین حالت هم ۷۰ درصد کسب و کارها ی نوپا با شکست روبه رو میشن
لازمه جگر شکست را داشته باشید. و در نهایت حتی کسب و کاری که با شکست روبه رو میشه طبق تحقیقات شاید برای خود فرد ضرره اما برای جامعه نفع دارد.. برای همین در دنیا اسم کارآفرین ها را میگذارند ایثارگران خوش بین. چون ابتدا خوش بینی بابت شروع یک کار داشتند و پذیرفتن ممکنه شکست را تجربه کنند.
وقتی خود دولت مردم رو به سمت گداپروری و کارمندی و بخورنمیری سوق میده
وقتی ۱۵ میلیون کارمند و حقوق بگیر و نظامی و سرباز و بازنشسته و مستمری بگیر وجود داره معلومه کارآفرینی جواب نمیده