ده روز از جلوی این دیوار رد شدم، هر بار رفتم و آمدم، تعداد برگههایی که به آن چسبیده بود، بیشتر میشد. یک عده البته این دیوار را محض شوخی و خنده گرفته بودند و روی آن یادگاری مینوشتند، اما عدهای هم پیشنهادات خوبی داشتند. حتما توجهتان جلب شده که از کدام دیوار صحبت میکنم. این دیوار نه دیوار مهربانی است، نه دیوار خاطرات، نه دیوار آزادی که این روزها سوژه رسانهها شده است.
اگر این روزها سری به نمایشگاه کتاب تهران زده باشید، حتما در طبقه دوم شبستان یک دیوار مظلوم و کوچکی به اسم دیوار پیشنهاد کتاب را دیده اید. شاید هم بی توجه و با سرعت از جلویش رد شده باشید، اما یک عده جلوی برخی دیوارها توقف میکنند، تفکر میکنند تا ببینند آن دیوار چه میگوید یا اصلا چه میخواهد. اما این دیوار کتاب میخواهد.
روی این دیوار از سری کتابهای فاضل نظری، سلام بر ابراهیم از نشر ابراهیم هادی و شهید گمنام از همین نشر پیشنهاد داده اند تا پرسش و پاسخهای مهدوی، انسان خردمند، شازده کوچولو و ... حتی آثاری که بیشتر کتابهای ترجمه خارجی بود.
*به یکدیگر پیشنهاد کتاب بدهیم
«سارا رحمتی» از بازدیدکنندگان پیشنهادش را مینویسد تا آن را روی دیوار نصب کند میگوید: سعی میکنم هر سال چند کتاب معروفی که همه جا مطرح میشود را بخوانم. این خیلی خوب است که به همدیگر پیشنهاد کتاب خوب بدهیم، چون همه ما فرصت نمیکنیم تمام آثار در حوزههای مختلف را بخوانیم.
*فضای مجازی قاتل کتابخوانی است
سماواتی دیگر خانم جوانی که منتظر است پیشنهاد ش را بنویسد میگوید: الان فضای مجازی پر شده از پیشنهادهای مختلف برای خرید لباس، دکوراسیون منزل و وسایل مورد نیاز یا غیر ضروری زندگی، اما اثری از کتاب در آن نمیبینیم. مگر اینکه صفحه شخصی برای پژوهشگران و اساتید را داشته باشیم و آنها گاهی به ما پیشنهاد کتاب بدهند. تازه خود فضای مجازی هم اجازه نمیدهد که فرصت پیدا کنیم تا کتابی بخوانیم تا بخواهیم دست به کتاب ببریم، گوشی تلفن همراه جلوی ما قد علم میکند که صفحات مختلف مجازی را چک کنیم و بعد که سر بر میآوریم، میبینیم چندین ساعت گذشته و ما هیچ مطالعهای نداشتیم و هیچ چیزی هم به علممان اضافه نشده است.
*دیوار کتابخوانی نیاز مناطق مختلف شهری است
یادم میآید آن زمانی که دیوار مهربانی مد شده بود، مردم خیلی استقبال کردند و گاهی لوازمی که مورد نیازشان نبود را بر این دیوار قرار میدادند تا نیازمندان استفاده کنند. چه خوب است که از این دست دیوارها در عرصه کتابخوانی هم در سطح شهرهایمان داشته باشیم تا گاهی که عابری خسته از آنجا رد میشود، برخی کتابهای خوانده شده را ببیند و آنها را تهیه کند.
یک تیم نوجوان سراغ دیوار میآیند، هر کدامشان تصمیم دارند، چیزی بنویسند، چشم تیز میکنم ببینم این دختران نوجوان چه چیزهایی نوشته اند، یکی از آنها اسم ابراهیم هادی را مینویسد و ظاهرش را بقیه میبینند متحیر نگاهش میکنند شاید هم فکر میکردند که این نوجوانها کمتر شهدا را بشناسند.
دختر نوجوان میگوید؛ از طریق یکی از دوستانش با زندگی نامه شهدا آشنا شده و الان هم به زندگی و شخصیت ابراهیم هادی علاقهمند شده و فکر میکند که باید آن را به دیگران هم معرفی کند.
میگوید: نوجوانهای ما باید الگوهای درست داشته باشند اگر راهنمایی باشد که آنها را درست هدایت کند قطعا کتابی را انتخاب میکنند که به دردشان میخورد.
چند عکس از نوشتههای مردم میگیرم، اما همین حین که مشغول عکس انداختن هستم، توجه چند جوان جلب میشود و خودکار بدست جلو میآیند تا آنها هم پیشنهاداتشان را بدهند. لبخند میزنم و کنار میروم، درحالیکه فکرم در پی نوجوانهایی است که به دنبال الگوهای مناسب برای زندگی خود میگردند و چقدر خوب است که بتوانیم به آنها پیشنهاد خوب برای مطالعه بدهیم تا با تفکر بیشتری زندگی کنند.
منبع: فارس