مرتضی فربهی، یکی از رزمندگان دفاع مقدس درباره حال و هوای روزهای جنگ گفت: از همان روزهای اول شروع جنگ درحالی که سن کمی داشتم به جمع رزمندگان پیوستم؛ و عجیبتر اینکه هیچکسی به هم سن و سالهای من نمیگفت بچه! اواخر مهر ۵۹، هنوز خرمشهر قهرمان؛ مردانه در برابر ارتش صدام مقاومت میکرد که عازم خرمشهر شدیم. در مسجد جامع خرمشهر؛ رزمندههای بسیاری برای دفاع از این شهر مظلوم به میدان آمده بودند.
این رزمنده ادامه داد: روزی که شنیدیم خرمشهر، خونین شهر شده خیلی دلم گرفت. احساس میکردم اهواز که شهر خودم است سقوط کرده است. بعد از سقوط خرمشهر، مدت زیادی وسط محاصره آبادان بودیم؛ تا این شهر سقوط نکند. تا عملیات ثامن الائمه که به فرمان حضرت امام حصر آبادان شکسته شد و خیالمان راحت شد.
فربهی اظهار کرد: اوایل اردیبهشت ما را به منطقه نورد اهواز بردند؛ بدون اینکه بدانیم قرار است چه اتفاق بزرگی بیفتد. دهم اردیبهشت در منطقه دُب حردان، به عنوان گردان خط شکن وارد عمل شدیم. اسم کامل عملیات بیت المقدس؛ الی بیت المقدس بود! و بچههایی در سن و سال من نمیتوانستند از اسم عملیات، پی به اهداف بزرگ آن ببرند. به گفته فرماندهان جنگ؛ خط دُب حردان، سختترین بخش از جغرافیای این عملیات بود. علتش هم این بود که در جبهه مقابل ما، گروهی از نیروهای ارتش بعث حضور داشتند که به آنها جیش الشعب گفته میشد.
وی افزود: در همان مرحله اول عملیات بیت المقدس من مجروح شدم و نتوانستم روز سوم خرداد؛ افتخار ورود پیروزمندانه به خرمشهرِ آزاد شده را داشته باشم. وقتی خبر آزادسازی خرمشهر را شنیدم؛ ابتدا بی نهایت خوشحال شدم و سجده شکر به جا آوردم. اما وقتی نوای سوزناک " ممّد نبودی ببینی شهر آزاد گشته" را از تلویزیون شنیدم که همراه با تصاویر رزمندگان و شهدای آزادسازی خرمشهر پخش میشد؛ آن چنان دلم گرفت و شدیداً گریه کردم.