بیمعرفتی است اگر در مورد فتح خرمشهر سخن بگوییم و یادی از شهید «محمد جهانآرا» نکنیم. او خودش اهل همان خطه بود و همین علقهاش را به این شهر، نسبت به بقیه دو چندان میکرد. مدتی پیش از آغاز دفاع مقدس او درگیر جنگ با عراق بود و آخر هم روز فتح بزرگ خرمشهر نبود که پیروزی را کنار رفیقانش جشن بگیرد. صغری اکبرنژاد همسر شهید میگوید:
پسرم «حمزه» دهم مهرماه سال ۵۹ به دنیا آمد. آن روزها جنگ شروع شده بود. در همین روزها بود که محمد به بیمارستان تلفن کرد تا از احوال من و فرزندمان خبر بگیرد. میدانست در چنین روزی فرزندمان به دنیا خواهد آمد. وقتی خبر تولد بچه را شنید، خیلی خوشحال شد. از او پرسیدم: «اوضاع جنگ چطور است؟» محمد با خنده گفت: «عراقیها تا راه آهن رسیدهاند» و بعد خداحافظی کرد.
بعدها از بچههای سپاه خرمشهر شنیدم که وقتی محمد گوشی را میگذارد به آنان میگوید: «من پدر شدم!» و بچههای سپاه در آن شرایط سخت و تلخ به خاطر پدر شدن محمد شادی میکنند. محمد در آن بحبوحه جنگ تا ۳۵ روز به دیدن ما نیامد. در کوران جنگ بود و شب و روز نداشت. خرمشهر بدجوری تهدید شده بود. بالاخره یک روز آمد. محمد نسبت به خانوادهاش خیلی احساس مسئولیت میکرد، ولی همه اینها در برابر کارش کوچک بود.
منبع: فارس
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شماها رفتید و کیا موندیم
اگر کسی بداند...!
شماها فرشته هایی بودید که از طرف خداوند، مأمور، مبارزه با شیاطین بودید.
زمین، لیاقت شماها را نداشت.
لیاقت شما عزیزان، فقط عرش کبریایی ست.
التماس دعا داریم از شهدا...
دست ما را هم بگیرید.
مردانگی، فقط مختص زمین نیست.
ما را هم آسمانی کنید.
ای وجیهه الله ها..........