کتاب عروس نجف روایت زندگی مادر هنرمند شهید مصطفی انجم افروز در ۱۶۶ صفحه و توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.
کتاب «عروس نجف» داستان یک مادر است؛ مادری که فرزندانش تمام شیرینی زندگیاش هستند، فرزندانی که یک به یک میآیند و شور و حرارت خانهاش را بیشتر میکنند. داستان یک مادر که سیدِ شهدایِ هنرمندِ دشتی در دامن او پا میگیرد و بزرگ میشود. مادری که لحظات شیرین و قابل لمس زندگیاش نه فقط در ایران، که در عراق هم رقم میخورد و در گذران عمرش، روزهایی پر فراز و نشیب را تجربه میکند.
یک خانواده پرجمعیت بوشهری به یک باره تصمیم میگیرند همه چیزشان را بگذارند و برای ادامه زندگی به نجف بروند. زندگی در نجف با همه غربتش به خاطر همجواری با امیرالمؤمنین، شیرین و پرخاطره میگذرد تا اینکه برای عِلّیه، دختر بزرگ خانواده خواستگار میآید. خواستگار پسرعمه علیه است؛ شیخمحمد که سالها پیش برای تحصیل علوم حوزوی به نجف آمده.
مصطفی اولین ثمره این ازدواج است و سال ۱۳۴۵ به دنیا میآید. سال ۱۳۵۰، علیه و شیخمحمد مثل خیلی از خانوادههای دیگر، علیرغم میل باطنی و به اجبار رژیم بعث، از زندگی کنار امیرالمؤمنین خداحافظی میکنند و به ایران بازمیگردند. این بار قم را برای ادامه زندگی انتخاب میکنند. سالهای در قم بودن با اجارهنشینی و سختی میگذرد. سالهای انقلاب میرسد و خانه شصت متریشان در محله باغسلطانو، با جلسات بحثی که شیخمحمد به راه انداخته، جایگاه روشنگری فامیل و اهالی محل میشود؛ روشنگریهایی که مصطفی را با یازده سال سن وارد فعالیتهای انقلابی میکند.
مصطفی هوای رفتن به جبهه را میکند و در نهایت سال ۱۳۶۱ برای اولین بار اعزام میشود.
مصطفی که خطاط و نقاش ماهری است، در سالهای جنگ تبدیل به عارف بزرگی میشود؛ عارفی که عرفانش در نقاشیها و دلنوشتههایش به وضوح دیده میشود و همین مادر را دل نگران میکند.
سال ۱۳۶۴و بعد از عملیات عاشورای ۲ خبری را به مادر میدهند که همیشه از شنیدنش ترس داشته است؛ مصطفی مفقود شده و هیچ خبری از او نیست؛ نه زنده بودنش معلوم است، نه شهید بودن و نه اسیر بودنش.
مادر ۱۵ سال به انتظار مینشیند؛ ۱۵ سال سختی که با امید رسیدن خبری از مصطفایش میگذرد و شهریور ۱۳۷۹ با بازگشت پیکر فرزندش به انتها میرسد.