یک سخنران مذهبی، در مورد اهمیت نقش والدین در زندگی افراد به عنوان بالاترین مرتبه بندگی آن‌ها توضیحاتی داد.

حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی، سخنران مذهبی، در مورد اهمیت محبت به والدین بیان کرد: در آیه ۸۳ سوره مبارکه بقره، خداوند متعال می‌فرمایند: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ» «و (یاد آرید) هنگامی که از بنی اسرائیل عهد گرفتیم که جز خدای را نپرستید و نیکی کنید درباره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران، و به زبان خوش با مردم تکلّم کنید و نماز به پای دارید و زکات (مال خود) بدهید، پس شما عهد شکسته و روی گردانیدید جز چند نفری، و شمایید که از حکم خدا برگشتید.»

حجت الاسلام عالی تصریح کرد: مرحوم شیخ طوسی فرموده این که خداوند فرموده اند که بعد از دستور به پرستش و بندگی، به پدر و مادر خود احترام بگذارید یعنی بالاترین چیز در بندگی، احسان به والدین است. البته احترام و احسان به والدین و اطاعت از آن‌ها تا جایی است که امر به معصیت نکنند چراکه ممکن است یک زمانی والدین از انسان بخواهند معصیتی انجام دهد و در این زمان، باید از خداوند مهربان اطاعت کرد. زیرا پدر و مادر نمی‌توانند دستور به حرام و معصیت دهند. البته باید این را فراموش نکرد که متأسفانه، گاهی اوقات، جوان امروزی براحتی جلوی پدر و مادرش می‌ایستد و چه بسا براحتی جسارت کند و از الفاظ نامناسبی که مثلاً «تو نمی‌فهمی» استفاده کند.

به گفته این سخنران مذهبی، غفلت از پدر و مادر، یکی از سوغاتی‌های جاهلیت مدرن ماست. بنابراین، مجبور می‌شویم در سال، یک روز را به نام روز مادر و یک روز را به نام روز پدر، قرار دهیم. این در حالی است که طبق دین اسلام، هر روز، روز مادر و پدر است و این که فقط یک روز را در تقویم به والدین اختصاص می‌دهیم محصول غفلت زمانه است و به خاطر غفلت ما از وجود پدر و مادر، این روز‌ها را به نام والدین نامگذاری کرده اند و برای این منظور تبلیغات می‌شود. وگرنه چرا یک روز به نام اسکناس نداریم؟ چون هیچ کسی از آن غفلت نمی‌کند. نباید از وجود پدر و مادر غفلت کرد و در فرهنگ دینی ما، نقش پدر و مادر پررنگ است و بالاترین مرتبه در بندگی، احسان به والدین است.

حجت الاسلام عالی، درمورد عاقبت خدمت به والدین ادامه داد: در شهر کربلا عالِم بزرگ و نازنینی بود که شب جمعه خواب دید همین الان، در صحن امام حسین (ع)، جوانی وارد صحن شد و جلوی ضریح ایستاد و اباعبدالله الحسین (ع) هم از داخل ضریح بیرون آمدند و این جوان، سلام کرد و امام حسین (ع) با لبخند پاسخ او را دادند که جوان هم تبسم کرد.

این عالِم از خواب بیدار شد و فهمید رویای صادقه است. بنابراین، آن لحظه در صحن خبری است و به سرعت، وارد صحن امام حسین (ع) شد و گوشه‌ای نشست و منتظر بود که ببیند چه اتفاقی می‌افتد؟ تا این که پس از چند دقیقه دید جوانی از یکی از درب‌ها آمد و دقت کرد و دید همان جوانی است که در خواب دید و جوان در صحن، روبروی ضریح ایستاد و، اما در بیداری امام حسین (ع) را ندید که به استقبال جوان آمدند و فقط در حال دیدن جوان بود که او سلام داد و تبسم کرد. 

این سخنران مذهبی تصریح کرد: عالِم متوجه شد خوابی که دیده بود کاملاً درست است و رفت جلو و به جوان گفت چه کاری انجام دادی که امام حسین (ع) به استقبالت آمدند و به تو لبخند زدند. 

وقتی جوان متوجه شد که این عالِم هم، از این موضوع مطلع شدند به ایشان گفت: حاج آقا ما در روستا‌ها و قبیله‌های اطراف کربلا زندگی می‌کنیم و من با پدر و مادر پیرم قرار گذاشتم که هر هفته، یکی از آن‌ها را به زیارت بیاورم. یک هفته نوبت پدرم و هفته دیگر، نوبت مادرم است.

مرکبی داریم که این مرکب ضعیف است و نمی‌توانم هر دو آن‌ها را سوار کنم و به همین دلیل، نوبتی، آن‌ها را می‌آورم تا این که یک شب جمعه، نوبت پدرم بود و وقتی ایشان را سوار کردم و خواستیم راه بیفتیم مادرم یک گوشه‌ای نشست و نگاه می‌کرد و داشت گریه می‌کرد و دلش هوای زیارت آقا امام حسین (ع) را کرده بود و من داشتم پدرم را آماده می‌کردم که دیدم مادرم گوشه‌ای نشسته و در حال گریه کردن بود.

رفتم جلو و گفتم مادر برای چه گریه می‌کنی؟ مادرم گفت: دلم هوای زیارت کرده است و گفتم: مادر جان، این هفته نوبت باباست و نوبت شما هفته بعد است.

او افزود: مادرم گفت: می‌دانم، ولی شاید تا هفته بعد زنده نباشم و گفتم با سرم، شما را می‌برم و مادرم را روی دوشم گذاشتم و راه افتادیم و یک مقدار که گذشت دیدم نفسم بند آمد و نشستیم و تا وقتی رسیدیم به صحن مطهر امام حسین (ع)، از خستگی تلوتلو می‌خوردم و همین طور که مادرم روی دوشم و سرم خم بود. داخل رفتم و روبروی ضریح ایستادم و دیدم امام حسین (ع) به استقبالم آمدند و مادرم روی دوشم بود و به حضرت (ع) سلام کردم و اباعبدالله الحسین (ع) با لبخندی پاسخ من را دادند.

جوان به عالِم گفت: دو سه ماه است که پدر و مادرم، هردویشان از دنیا رفته اند، ولی هر هفته که می‌آیم هنوز امام حسین (ع) به استقبالم می‌آیند و جواب سلام من را با همین لبخندی که شما در خواب دیده اید، می‌دهند.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۴:۰۲ ۱۳ خرداد ۱۴۰۲
متأسفانه خیلی از پدرومادرها به وظایف خود در برابر فرزند عمل نکرده و نمی کنند و همه جوره از فرزند سوء استفاده می کنند غافل از اینکه این فرزندان را به دنیا آورده و در قبالشان مسئولیت دارند ولی فرزندان والدین را به دنیا نمی آورند و مسئولیتی هم درقبال آن ها ندارند
Iran (Islamic Republic of)
علی
۲۱:۱۸ ۱۲ خرداد ۱۴۰۲
مطمئن باشدکسانیکه اینگونه سخنرانی میکنند تا کنون از والدینی که زمین گیر هستند پرستاری نکرده اند تا متوجه سختی کار شوند فقط حرف میزنند
Iran (Islamic Republic of)
مرتضی
۲۰:۲۴ ۱۲ خرداد ۱۴۰۲
انسان هر چی بکاره همون درو می‌کنه
خیلی از والدین خودشون با لقمه حرام باعث بدخلقی فرزند شدن

والدین با حفظ شخصیت و کرامت فرزند و تربیت فرزند سالم باید ضمینه. داشتن فرزندان مهربان و سالم ایجاد کنن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۱ ۱۲ خرداد ۱۴۰۲
پس حق فرزند بر والدین چی،چه بسا بعضی والدین جهنمی هستند که فرزند خودشان را به سراشیبی می‌اندازند و اذیتش میکنندخداوند چنین پدرانی را لعنت کند
Iran (Islamic Republic of)
Amir
۱۳:۵۶ ۱۲ خرداد ۱۴۰۲
خوش به سعادتت جوان
باسه این حقیر هم دعا کن
خدا به حق ارباب گره از کارم بگشاید.