سه طلاقه کردن دنیا» و «وداع» با «مظاهر جلال و جبروت»، تنها از عهده انسانی ساخته است که از خود عبور کرده و «مَنیَّت» را پشت سر نهاده باشد. انسانی که او را، جز لقای پروردگار و واثق شدن به الطاف جاودانی حضرت دوست، خیال دیگری در سر نیست. بندهای که جایگاه خویش را در نظام خلقت میشناسد و بر مهربانی و لطف خداوندگارش آگاه است که: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا» (اسراء-۷۰) شهید چمران، با چنین شناختی، گام در مسیر پرفراز و نشیب مبارزه در راه حق گذاشت و شهادت را پذیرا شد.
از «انتصاریه» تا «برکلی»
شهید چمران، با فقر و حرمان بیگانه نبود. کودکی او در میان خانوادهای گرم و صمیمی گذشت که البته از مال دنیا بهرهای نداشت. تجربه محرومیت، برای مصطفی تجربهای تلخ و البته ذی قیمت بود. او از همان دوران کودکی، به همراه و یاور نیازمندان و محرومان تبدیل شد؛ یاوری دلسوز و مهربان که کمک به دیگران را وظیفه خود میدانست و کرامت انسانی را برای همه ابنای بشر، ارج مینهاد. شهید چمران، تحصیل را از دبستان «انتصاریه» آغاز کرد؛ مدرسهای قدیمی در محله «پامنار» تهران. دوره دبیرستان را در «دارالفنون» و «البرز» طی کرد. چمران در ریاضیات نابغه بود. او پس از دریافت دیپلم، بلافاصله، در کنکور شرکت کرد و در رشته «الکترومکانیک» دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در همین دوره بود که کار تدریس را هم آغاز کرد. چمران برای تأمین مخارج تحصیلش تدریس میکرد. با وجود این، او تنها یک دانشجوی نابغه نمونه نبود. دانستههای چمران جوان، گسترهای وسیع از معارف دینی و فلسفی را دربر میگرفت. چمران، از ۱۵ سالگی به مسجد هدایت میرفت.
کلاس تفسیر مرحوم آیت ا... طالقانی و بعد از آن، جلسات درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری، برای او فرصت آشنایی بیشتر با معارف اسلامی را فراهم کرد. شهید چمران، از فعالیتهای اجتماعی هم غافل نبود. دوران تحصیل او در دانشگاه، با کودتای ۲۸ مرداد همزمان شد. شهید چمران به نهضت مقاومت ملی پیوست و به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت. سال ۱۳۳۷ هـ. ش بود که چمران توانست با استفاده از بورسیه تحصیلی دانشجویان ممتاز، برای ادامه تحصیل، راهی آمریکا شود. او تحصیلات خود را در دانشگاههای کالیفرنیا و برکلی ادامه داد و موفق به دریافت درجه دکترا، در رشتههای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.
هجرت به لبنان
این موفقیتها برای چمران دستیابی به ثروت و رفاه را در پی داشت، اما این آسودگی و رفاه قادر نبود روح ناآرام او را اقناع کند، به همین دلیل، شهید چمران پس از آشنایی با امام موسی صدر و مبارزات او در لبنان، آسایش و رفاهی را که در پرتو نبوغ و تلاش خود به دست آورده بود، رها کرد و به لبنان رفت. او در لبنان، به همکاری با امام موسی صدر، حمایت از شیعیان مظلوم لبنان و نیز آوارگان فلسطینی پرداخت. دکتر چمران، در این برهه، به چریکی مبارز تبدیل شده بود که برای رهایی ستمدیدگان سر از پا نمیشناخت.
او گمشده خویش را در کوران مبارزه و سختی، در یاری زجرکشیدگانی که زیر سقف آسمان، فریادرسی جز خدا نداشتند و در همراهی رادمردانی که برای دفاع از حقوق محرومان جهاد میکردند، یافته بود. تجربه لبنان، شخصیت چمران را آبدیدهتر کرد. او در لحظه لحظه مبارزه و در معرکه نبرد، خود را به پروردگار نزدیکتر میدید. احساسی ورای توصیف، روح مبارزِ اندیشمندی، چون شهید چمران را صیقل میداد و به مقام بندگی باری تعالی نزدیکتر میکرد؛ همان احساسی که او درباره اش نوشته است: «خدایا! اکنون احساس میکنم که در دریایی از درد غوطه میخورم، در دنیایی از غم و حسرت غرق شده ام، به حدی که اگر آسمانها و زمین را و همه ثروت وجود را، به من ارزانی داری، به سهولت رد میکنم و اگر همه عالم را علیه من آتش کنی و آسمانی از عذاب بر سرم بریزی و زیر کوههای غم و درد مرا شکنجه کنی، حتی آخ نگویم، کوچکترین گلهای نکنم، کمترین ناراحتی به خود راه ندهم، فقط به شرط آن که ذکر خود را، یاد خود را و زیبایی خود را از من نگیری و مرا در همان حال به دست بلا بسپاری، به شرط آن که بدانم این بلا از محبوب به من رسیده است تا احساس لذت کنم.»
بازگشت به ایران
با آغاز انقلاب اسلامی ایران، شهید چمران به حمایت از آن پرداخت. او درصدد بود با تعدادی از مبارزان لبنانی، برای کمک به انقلابیون، راهی ایران شود که انقلاب اسلامی پیروز شد. شهید چمران به ایران آمد. دوستان لبنانی اش اصرار داشتند به لبنان بازگردد، اما نیاز انقلاب اسلامی به امثال او و فرمان امام (ره) باعث شد در ایران بماند. او که پس از ۲۳ سال به میهن بازگشته بود، تمام تجربهها و تواناییهای خود را در اختیار انقلاب نوپای اسلامی قرار داد. او به دلیل آشنایی با فنون نظامی و جنگهای چریکی، از سوی امام (ره)، به عنوان وزیر دفاع منصوب شد و در وقایعی مانند حمله ضدانقلاب به پاوه، در کنار مبارزان و مجاهدان معدود شهر ایستاد و تا یک قدمی شهادت پیش رفت. شهید چمران، نماینده مردم تهران در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی بود؛ با این حال، با آغاز جنگ تحمیلی، عنوان و سِمَت را رها کرد و به جبهههای جنوب شتافت.
او ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تأسیس کرد. این ستاد موفق شد با آموزش نیروهای مردمی و استفاده از توان مهندسی و رزمی مبارزانی که توسط شهید چمران سازماندهی شده بودند، سد محکمی در برابر دشمن بعثی ایجاد کند. او در هر عملیاتی، پیشاپیش نیروها حرکت میکرد، دلاورانه میجنگید و به یاری رزمندگان محاصره شده میشتافت. این شجاعت و درایت، شهید چمران را به فرماندهای دوست داشتنی تبدیل کرد. او در نبرد معروف «سوسنگرد»، زمانی که برای نجات تعدادی از رزمندگان، به خیل عظیم نیروهای دشمن حمله برده بود، مجروح شد؛ اما این جراحت، از عزم او برای پایداری و مبارزه در راه حق نکاست.ای حیات با تو وداع میکنم.
سحرگاه ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، «رستمی» فرمانده منطقه «دهلاویه» به شهادت رسید. چمران که از شهادت «رستمی» به شدت اندوهگین بود، همراه با فرمانده جدید، راهی منطقه شد. او با همه خداحافظی کرده بود، با تک تک یارانش؛ حتی آنان را که خواب بودند هم بوسیده بود. شاید میدانست لحظهای که سالها در انتظارش بوده، نزدیک است.
خودروی حامل چمران، با سرعت به سمت دهلاویه پیش میرفت. در همین لحظات بود که او روی کاغذی که به همراه داشت، نوشت: «ای حیات با تو وداع میکنم؛ با همه زیبایی هایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها وآسمانها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع میکنم. با قلبی سوزان و غمآلود به سوی خدای خود میروم و از همه چیز، چشم میپوشم.ای پاهای من! میدانم شما چابکید، میدانم که در همه مسابقهها گوی سبقت از رقیبان ربودهاید، میدانم فداکارید، میدانم که به فرمان من، به سوی شهادت، صاعقه وار، به حرکت درمیآیید، اما من آرزویی بزرگتر دارم؛ من میخواهم که شما، به بلندی طبع بلندم به حرکت درآیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرح هایم سریع باشید، این پیکر کوچک، ولی سنگین آرزوها و نقشهها و امیدها و مسئولیتها را به سرعت به هر نقطه دلخواه برسانید. در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید. شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید؛ از شما میخواهم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ادا کنید.
ای پاهای من! سریع و توانا باشید.ای دستهای من! قوی و دقیق باشید.ای چشمان من! تیزبین وهوشیار باشید.ای قلب من! این لحظات آخرین را تحمل کن.ای نفس! مرا ضعیف و ذلیل مگذار؛ تا چند لحظه بیشتر، با قدرت و اراده، صبور و توانا باش. به شما قول میدهم که پس از چند لحظه، همه شما در استراحتی عمیق و ابدی، آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سنگین و سخت را دریافت کنید. من، چند لحظه بعد به شما آرامش میدهم.» چمران، با همان آرامش، به محل شهادت خود رسید و دقایقی بعد، خمپارهای به نزدیکی او اصابت کرد و وی را به آرزوی دیرینش رساند.
مثل چمران بمیرید
حضرت امام خمینی (ره) طی سخنانی، درباره شهید چمران فرمودند: تعلیم بگیرید از این حوادثى که در دنیا واقع مىشود. شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید.
منبع : روزنامه خراسان