کتاب «من اعتراف میکنم» نوشته محمد رحمانی که چندی است توسط انتشارات مؤسسه مطبوعاتی ایران منتشر شده، درباره یکی از شخصیتهای عجیب و قابل مطالعه تاریخ مبارزات پیش از انقلاب اسلامی علیه رژیم پهلوی است؛ وحید افراخته؛ چریکیکه کسی تصور نمیکرد دستگیر شود و اگر هم دستگیر شود تن به همکاری با ساواک نمیدهد. اما افراخته نه در یکدرگیری که در نتیجه مشکوکشدن مأموران دستگیر شد و پس از دستگیری هم چنان همکاری عجیب و غریبی با ساواک کرد که نتیجهاش هزار صفحه اعتراف و دستگیری سلسلهوار مبارزان بود.
برای بررسی مطالب کتاب «من اعتراف میکنم» و زندگی و کارنامه افراخته، پروندهای تحت عنوان «پروندهای برای یهودای مجاهدین خلق» در مهر باز کردیم که قسمت اول آن هفته گذشته منتشر شد. افراخته ازجمله سران سازمان مجاهدین خلق است که در چرخش ایدئولوژیک سال ۱۳۵۳ به بعد مارکسیست شده و دست به تصفیه خونین سران مسلمان سازمان زدند. او پس از اینتصفیه دستگیر شد و تن به همکاری عجیب و غریبش با ساواک داد.
اولینقسمت اینپرونده در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:
«مورد عجیب افراخته؛ از تلاش برای سرنگونی شاه تا همکاری با ساواک»
در ادامه مشروح مطالب دومینقسمت از اینپرونده را میخوانیم
دشمنیهای مجاهدین خلق با مستشاران آمریکایی و ابراز ارادت افراخته در زندان به آنها
مجاهدین خلق طرحهای نظامی مختلفی برای ضربهزدن به دشمنان خود ازجمله رژیم پهلوی و همچنین مبارزان اسلامی ضدپهلوی داشتند. بهعنوان مثال یکی از مواردی که چندمرتبه در کتاب «من اعتراف میکنم» به آن اشاره شده، طرح تقی شهرام برای ترور آیتالله سیدمحمد بهشتی است که البته اینطرح پس از پیروزی انقلاب توسط همینسازمان اجرا شد. با اینحال تاکید شهرام بر ترور غیرمحسوس بهشتی یعنی زیرگرفتنش با خودرو بوده است. افراخته نیز در اعترافات خود برای ساواک گفت: شهرام در مورد بهشتی میگفت «باید از او ترسید. فردی است بسیار سیاس و باهوش و جاهطلب، در آرزوی جانشینی خمینی است. او به آسانی با رژیم علیه مجاهدین متحد خواهد شد. تنها راه چاره کشتن اوست. منتها طوری که ردی باقی نگذاریم. مثلاً با زیر ماشین گرفتن او!».
اما طرح ترور شهید بهشتی یکی از طرحهای مجاهدینِ پیش از انقلاب برای حذف مخالفین بوده است. طرح ترور سفیر اسرائیل، ترور مستشاران آمریکایی، انفجار دکلهای برق و … هم از دیگر طرحهای اینسازمان بودند. جالب است که یکی دیگر از طرحهای پیشنهادی تقی شهرام برای اجرا، شناسایی ایرج ثابت پاسال سرمایهدار صهیونیست بوده است. افراخته در نوشتههای خود در زندان، در افشاکردن افکار و انگیزههای رهبران سازمان نوشته است: «میگفتند باید آنعده از سرمایهداران که دارای روابط مشخصی با آمریکا، انگلیس دولت و… هستند برای ترور انتخاب شوند و از افرادی مثل القانیان، ثابت پاسال، مراد اریه، ضیایی… اسم برده میشد.»
بسیار جالب است که افراختهای که در اجرای طرحهای حذف مستشاران آمریکایی حضور جدی و مرکزی داشته، در چنگ ساواک چرخشی ۱۸۰ درجه از خود نشان داده و میگوید مساله مستشاران برایش حل شده است. چون به ایننتیجه رسیده که وجود مستشاران آمریکایی در ایران نمیتواند به ضرر مردم باشد، «زیرا ایران تحت رهبری خردمندانه شاهنشاه آریامهر دارای سیاستی است مستقل و ملی.» افراخته در نوشتههای زندانش، گویی مشغول فریب خود و مخاطبان نوشتههایش است. چون میگوید مستشاران آمریکایی برای آموزش ارتش لازماند و آمریکا از این نظر دوست ایران است؛ بیآنکه ایران بخواهد دنبالهروی اقتصاد یا فرهنگ آمریکا باشد!
افراخته در نوشتههای خود در زندان، در افشاکردن افکار و انگیزههای رهبران سازمان نوشته است: «میگفتند باید آنعده از سرمایهداران که دارای روابط مشخصی با آمریکا، انگلیس دولت و … هستند برای ترور انتخاب شوند و از افرادی مثل القانیان، ثابت پاسال، مراد اریه، ضیایی… اسم برده میشد.» چندسال پیشتر در اطلاعیه نظامی شماره ۳ مجاهدین خلق درباره انفجار سر راه خودروی ۲ مستشار آمریکایی و ترورشان، اداره اطلاعات آمریکا «لانه جاسوسی و توطئه» خطاب شده بود. در اطلاعیه شماره ۱۶ هم که ۱۵ خرداد ۵۲ به احترام سالگرد قیام ۱۵ خرداد ۴۲ منتشر شد، شاه «جرثومه کثافت و پلیدی»ای خوانده شد که به فرمان اربابان آمریکاییاش خون فرزندان خلق را روی زمین میریزد. در همین اطلاعیه اعلام شد مجاهدین خلق تا جایی که توان داشته باشند پاسخ خونهای ریخته شده سازمان را با خون مستشاران آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی خواهند داد.
در اطلاعیه شماره ۲۲ سازمان درباره ترور مستشاران آمریکایی سرهنگ شفر و سرهنگ دوم ترنر که چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۵۴ انجام شد، برای اولین بار اطلاعیه بدون آیه قرآن در آرم سازمان منتشر شد.
روز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ مستشاران آمریکایی سرهنگ شفر و سرهنگ دوم ترنر توسط افراخته و گروه زیرنظرش ترور شدند و کیفی از آنها به دست مجاهدین خلق افتاد که از نظر اسناد و مدارک بسیار مهم بود و افراخته در اعترافاتش در اینباره گفته اعضای کادر رهبری گروه تصمیم گرفتند ایناطلاعات از طریق اعضای گروه در خارج از کشور، در اختیار سفرای کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کشورهای فرانسه یا انگلستان قرار گیرد. طبق اعترافات افراخته، اسناد مورد اشاره به سفارت شوروی در فرانسه تحویل داده شدند.
مدارک درون کیف مستشاران نظامی آمریکا که ترور شدن از اینقرار بودند: «اطلاعات ذی قیمتی در مورد تأسیسات مستشاری «آرمیش مگ» در ایران، نحوه خرید هواپیماهای فانتوم از آمریکا، نحوه پرداخت پول و سررسید آن، پایگاههایی که هواپیماهای فانتوم در آن مستقر میباشند، تعداد هواپیماهای تحویلی به ایران در هر نوبت، توضیحاتی راجع به پایگاههای نظامی مستشاران در ایران، مطالبی درباره مشخصات باند فرودگاهها و قابلیت استفاده از آنها، اطلاعاتی در مورد خطوط ارتباطی تله کمونیکاسیون و محل پایگاههای جاسوسی، تعدادی نقشه با علائم رمز روی آن مشخص شده، مشخصات تعدادی از مقامات ایرانی که با آمریکاییها در تماس هستند، گزارشهایی درمورد مسافرت معاون شلزینگر به تهران و شهرستانها، قبوض خرید اسلحه از آمریکا، کروکی منزل یکی از مستشاران نظامی آمریکا در تهران و تعدادی عکسهای خانوادگی و مدارک شخصی.» (صفحه ۲۸۰)
دستگیری و شروع همکاری عجیب و غریب با ساواک
مرکزیت مارکسیستشده سازمان ابتدا بخش مسلمانشده یعنی شریفواقفی و مرتضی صمدیه لباف را پاکسازی و سپس اقدام به ترور مستشاران آمریکایی کرد. دستگیری افراخته چندی پس از اجرای موفقیتآمیز طرح ترور آمریکاییها رخ داد. البته زمانی که هنوز اعضای مسلمان سازمان تصفیه نشده بودند، ترور تیمسار رضا زندیپور رئیس زندان کمیته مشترک شهربانی و ساواک در ۲۶ اسفند ۱۳۵۳ با همکاری آنها انجام شد.
طبق روایات مندرج در کتاب «من اعتراف میکنم»، افراخته پیش از دستگیری، برای افزایش مقاومتش در مقابل شکنجه احتمالی، بهشدت خود را مورد آزار جسمی قرار میداد. البته او کسی بود که زنده دستگیر کردنش را محال میدانستند. پس از انتقال به مقر ساواک، افراخته توانست چندساعت مقاومت و قرارهای ۲۴ ساعت اول خود را بسوزاند، اما با شدید شدن شکنجهها و همچنین با شکنجه دایی، دو برادر و خواهرش که از ۶ ماه پیش دستگیر شده بودند، پیش چشمانش، مقاومتش شکست و زبان باز کرد که گفته میشود مجموعه اعترافاتش به ۱۰۰۰ صفحه رسید.
۸ مرداد ۵۴ چندروز پس از دستگیری افراخته روزنامه کیهان تیتر زد سومین عامل قتل سرتیپ زندی پور دستگیر شد. آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در خاطرات خود گفته «مجاهدین خلق ما را بهعنوان حامی خودشان لو دادند. مرحوم شیخ حسن لاهوتی، من، آقای مهدوی کنی، مرحوم طالقانی و عدهای دیگر به زندان افتادیم. آیتالله خامنهای هم در مشهد بودند که در همین ارتباط از آنجا تبعید شدند.»
اوایل دستگیری افراخته، حدود ۵۰ نفر توسط او معرفی شدند که بهوسیله اکیپهای گشت ساواک دستگیر شدند. بهخاطر ایندستگیریها به سرگرد اسدالله بختیاری (عامل اصلی دستگیری افراخته) یکسال ارشدیت و به تمام کارمندان ساواک و کمیته بهخاطر دستگیر کردن قاتل زندی پور پاداش داده شد.
طبق روایت سعید شاهسوندی، افراخته را تحویل منوچهر وظیفهخواه (منوچهری) دادند که بهعنوان یکی از بازجویان وحشی ساواک شناخته میشود. شاهسوندی در روایتش گفته صدای نعرههای افراخته را از اتاق منوچهری میشنیده است؛ و او در پایان سهساعت شکنجه و دقیقاً سه ساعت، بهسرعت شکست و فرو ریخت. طبق روایت شاهسوندی اولین مطلبی که افراخته لو داد، شرکت مرتضی صمدیه لباف در ترور زندیپور بود. ساواکیها هم با شنیدن اینمطلب بهشدت خشمگین شدند. چون صمدیه هفتاد روز آنها را فریب داده و سر دوانده بود. به همین خاطر بخشی از شکنجههای صمدیه لباف نه برای کسب اطلاعات که برای انتقام ساواکیها بود.
یکی از مطالب جالبی که اسفندیاری نقل کرده، پیشنهاد افراخته برای پیشمرگکردن والدین زندانیان بوده است؛ اینگونه که پدرومادر هر فرد زندانی، در بازرسیهای منزل فرد و افشای مکانهای جاسازی، بستهها را باز کنند تا مبادا تلهای انفجاری در کار باشد! محسن سیدخاموشی نیز که همراه افراخته دستگیر شد، تلاش کرد مثل او با اعترافات پرحجم و متعدد رضایت ساواک را جلب کند.
اسدالله تجریشی یکی از مبارزانی که لحظات بازجوشدن افراخته و همکاریاش با ساواک را دیده، در خاطراتش گفته پس از آنکه با افراخته روبهرو شده، او را دیده که مچ سوخته دستش را نشان تجریشی داده است. اینمچ توسط بازجویان ساواک سوخته بود. افراخته با اشاره به مچ دستش به تجریشی میگوید «من با آنقدرت آنچنانی که داشتم ۲۴ ساعت بیشتر نتوانستم دوام بیاورم.» تجریشی گفته افراخته در حالیکه نشسته و با بازجوها شام میخورد، به او گفته «تو هم میتوانی چلوکباب و کانادای خنک بخوری!»
عبدالله اسفندیاری، دیگر مبارزی است که به چنگ ساواک افتاد و در گفتههای خود از افراخته از همکاری عجیب و غریبش با ساواک گفته است. اسفندیاری میگوید «افراخته از بچهها بازجویی میکرد. از من هم بازجویی کرد.» طبق روایت اسفندیاری، همکاریهای افراخته و بازجوییهایش از مبارزان باعث شد ۱۰۰۰ نفر لو بروند. یکی از مطالب جالبی که اسفندیاری نقل کرده، پیشنهاد افراخته برای پیشمرگکردن والدین زندانیان بوده است؛ اینگونه که پدرومادر هر فرد زندانی، در بازرسیهای منزل فرد و افشای مکانهای جاسازی، بستهها را باز کنند تا مبادا تلهای انفجاری در کار باشد!
سرتیپ جلال سجدهای رئیس ساواک زنجان که بهمدت سهسال ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری را به عهده گرفت، گفته است «افراخته یک روز چریکی افراطی بود و حالا برای ما یک بازجوی افراطی شده بود.»
وحید افراخته بهجز نوشتههای مفصل زندان، یکمتن اعترافنامه نوشت که خوانشاش از آن، در قالب یکبرنامه تلویزیونی ضبط شد، اما هیچگاه از تلویزیون ملی ایران پخش نشد. با اینحال متن ایناعترافنامه در کتاب «من اعتراف میکنم» موجود است.
سران مجاهدین خلق مارکسیست شده بودند، ولی جانماز آب میکشیدند
جمعبندی محمد رحمانی نویسنده کتاب از مساله همکاری افراخته با ساواک این است که افراخته توانست مانند یکمامور کارکشته اطلاعاتی، انگیزه مبارزه را در بسیاری تضعیف کند. او با اعترافات خود، فاصله و شکافی بین اعضای سازمان مجاهدین خلق و مذهبیون انداخت که هرگز ترمیم نشد. او در نامهای به آیتالله طالقانی نوشت: «از همان ابتدا آموزشهای مارکسیستی بهصورت قسمت مهمی از آموزشهای گروه درآمد. سعی میشد به اعضای گروه که عمدتاً مذهبی بودند تفهیم شود بین اسلام و مارکسیسم اختلافی وجود ندارد و ما نیز همان راهی را میرویم که مارکسیستها میروند و فقط اختلاف در عقاید فلسفی است و در مورد وجود خدا.» (صفحه ۵۱۳) افراخته در جای دیگری از همیننامه میگوید «حتی اگر بنیانگذاران اولیه گروه را مسلمانان با ایمانی نیز بدانیم، مارکسیستشدن گروه نتیجه مستقیم اعمال و افکار آنها در جهت تبلیغ مبارزه مسلحانه است.»
او در همینمصاحبه گفته «جانماز آبکشیدن برای ما اعضای اصلی و همینطور مسئولین اعضای جدید، روش اصلی و اساسی بود. به این نتیجه رسیده بودیم که اعلام ایدئولوژی اصلی گروه باعث خواهد شد کسی به ما نپیوندد.» آیتالله حسینعلی منتظری در بازجوییهای خود در ساواک گفته بود: «سازمان مجاهدین خلق در ابتدا براساس اسلام و مذهب تشیع تشکیل یافت، ولی نه آنان به سراغ اهل علم و متخصصین مسائل اسلامی رفتند و نه اهل علم به آنان توجه کردند و قهرا کار به دست افراد فرصتطلب و ناوارد افتاد و به انحراف کشیده شد.» منتظری در مطالب خود گفته بعضی از اعضای مجاهدین خلق، پشت سر علیرضا زمردیان نماز میخواندند. زمردیان بعداً مرتد و مارکسیست شد. او از کسانی بود که سهسال بود مارکسیست شده بود و از ردههای بالای سازمان به او دستور داده بودند بهصورت تاکتیکی نماز بخواند.
در همینزمینه بد نیست اشاره کنیم افراخته در مصاحبه تلویزیونیاش که پخش نشد گفت سال ۴۸ که هنوز مذهبی بوده به عضویت سازمان درآمده است. او گفته پس از چندماه فعالیت آرام و تبلیغاتی که تا شهریور ۱۳۵۰ طول کشید دریافت بنیانگذاران گروه مارکسیست هستند. او در همینمصاحبه گفته «جانماز آبکشیدن برای ما اعضای اصلی و همینطور مسئولین اعضای جدید، روش اصلی و اساسی بود. به این نتیجه رسیده بودیم که اعلام ایدئولوژی اصلی گروه باعث خواهد شد کسی به ما نپیوندد.» افراخته میگوید «از عدهای روحانی و واعظ در تهران و شهرستانها بهطور مستقیم و غیرمستقیم خواستیم از ما حمایت ضمنی و تبلیغی کنند. هیچیک از آنها تمکین نکردند. عدهای از عناصر اوباش و هرزه که جزو سمپاتیزانهای گروه شمرده میشوند، به دنبال این عدم تمکین و به قصد تنبیه مفصلاً این روحانیون را کتک زدند.»
منبع: مهر