«۳ ماهی است که روزگارمان سیاه شده. یک لحظه همه داراییام را جلوی چشمم ربودند. ماشینم رفت؛ پسر نوجوانم هم در ماشین بود.»
این اولین صحبتهای مردی است که ۳ ماه قبل رسیدگی به شکایت او در دستور کار مأموران اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
آن روز مرد جوان سراسیمه خودش را به پلیس رساند و در حالی که بر سر خود میزد گفت که خودروی تیگو۵ او را ربودهاند و این در حالی بود که پسربچه ۱۲ ساله او روی صندلی عقب خودرو خواب بود. رسیدگی به این پرونده در جریان کار شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.
آشنایی با آدم ربا
میخواستم کارخرید و فروش گوشی تلفن همراه کنم، اما سرمایه من کم بود. هر قدر دو دو تا چهار تا میکردم فایدهای نداشت. از طرفی دخل و خرجم با هم جور در نمیآمد و باید کاری میکردم که درآمدم بیشتر شود.
یک شب وقتی در افکار خود غرق بودم بیهدف در فضای مجازی میچرخیدم که خیلی اتفاقی چشمم به یک آگهی افتاد؛ نوشته بود پرداخت سرمایه آزاد با شرایط آسان.
کنجکاو شدم که این شرایط را بدانم برای همین به فردی که آگهی را انتشار داده بود پیام دادم. خیلی سریع جواب داد و شروع به چت کردیم. طوری صحبت میکرد که هر لحظه اعتماد من را بیشتر به خودش جلب میکرد. خودش را مأمور حراست قوه قضائیه جا زد و میگفت شرایط اعطای وام بر خلاف آنچه در آگهی نوشته شده است آن قدرها هم ساده نیست و من باید سند ماشین یا خانه برای وام به دفترخانه ببرم.
من که خودم را در یک قدمی رهایی از مشکلات مالی میدیدم به او گفتم که خودرو تیگو ۵ دارم و میتوانم سند آن را در رهن بگذارم. اما این مرد زیاد به من امیدواری نمیداد و هر قدر او ناامیدانهتر حرف میزد من بیشتر مشتاق میشدم که هر طور شده وام را از او بگیرم.
بالاخره بعد از اینکه بارها به او پیام دادم، قبول کرد که با من قرار بگذارد و در همه این مدت رفتارش طوری بود که عطش من برای این قرار بیشتر بوده و لحظهای شک نکنم. با خودم میگفتم اگر کاسهای زیر نیم کاسه بود سعی میکرد با چرب زبانی من را از محل زندگیام در کاشان به تهران بکشاند، اما او اصلاً اشتیاقی ندارد.
بار اول که او را دیدم گفت که باید برای ضمانت پرداخت وام وکالت فروش خودرو را به او بدهم. میگفت بعد از اخذ وکالت روی خودروی من جی پی اس وصل میکند تا تردد من را چک کنند و این روند تا پایان پرداخت اقساط ادامه خواهد داشت.
وقتی بار اول او را دیدم یک دست لباس نظامی با درجه سروانی پشت صندلی راننده ماشینش آویزان بود. به کمرش هم یک جای کلت چرمی آویزان کرده بود.
دیگر باورم شده بود که او یک مأمور با نفود دولتی است و حتماً میتواند برای من کاری کند. قرار شد به کاشان بروم و فکرهایم را بکنم و اگر او هم با اعطای وام موافقت کرد دوباره با هم قرار بگذاریم.
او همه حرفهایش را با مدارکی که در دست داشت به من نشان داده بود و حالا همه فکر و ذکر من شده بود اینکه وام ۱۵۰ میلیونی را بگیرم.
شاید هر کس این حرفها را بشنود با خودش فکر کند که من نباید به او اعتماد میکردم، اما من هم انسان دنیا دیدهای هستم و این فرد به حدی در کلاهبرداری مهارت داشت که فریب او را خوردم!
ماشین و فرزندم را یک جا ربود!
مدتی گذشت و من پیگیر خبری از وام بودم. تا اینکه بالاخره به من پیام داد و با هم در یک دفترخانه در تهران قرار گذاشتیم. آن روز پسر نوجوان من هم همراهم به تهران آمد، اما در نزدیکی دفترخانه که بودیم روی صندلی عقب خودرو خوابش برد.
من به همراه مرد کلاهبردار وارد دفترخانه شدیم و وکالت فروش خودرو را به او دادم. در همان حال با هم صحبت میکردیم و یک ریز حرف میزد. اینقدر از زمان و زمانه میگفت که من به هر چیزی فکر میکردم جز اینکه چه نقشه شومی در سر دارد.
وقتی کارمان تمام شد و پایین آمدیم به سرعت سمت خودرو من رفت و ماشین را روشن کرد و جلوی چشم خودم خودرو و فرزندم را با هم ربود.
داشتم از شدت اضطراب و نگرانی سکته میکردم. شماره تلفنش را میگرفتم، اما گوشی خاموش بود. خیلی سریع خودم را به پلیس آگاهی رساندم و شکایتم را ثبت کردم. لحظهها برایم کشدار شده بودند و فقط به پسرم فکر میکردم، اما آن شب خبری از پسرم نشد.
یک لحظه خواب به چشمانم نمیآمد. لحظههای وحشتناکی را تجربه میکردم. شاید بتوانم بگویم از همان شب تا همین امروز خواب خوش وخیال آسوده از زندگی من رخت بسته است.
فردای آن روز بود که پلیس به من اطلاع داد که پسر ۱۲ سالهام در عوارضی تهران- قم پیدا شده است. نمیدانم چطور خودم را به پسرم رساندم. او بشدت ترسیده بود. گمان میکنم به او خوابآور تزریق شده بود، چون از همه لحظاتی که در اسارت آدم ربا بود چیز زیادی به خاطر نداشت. صحنههایی را که از شدت وحشت جیغ و داد کرده بود یادش بود و میگفت آدم ربا با همان خودروی خودمان او را کنار جاده برده بود. میگفت یک لحظه متوجه شدم که پاهایم را کشید و من را کنار جاده انداخت.
به حدی عصبانی بودم که به شمارهای که از آدم ربا داشتم پیام دادم و گفتم به خاطر ربودن پسرم و اینکه او را یک شبانه روز معلوم نیست کجا نگه داشته از او شکایت کردهام.
او هم با خونسردی جواب داد و گفت من پسر تو را یک روز کامل نگهداری نکردم و غروب همان روز کنار جاده رهایش کردم.
اما از آن روز به بعد دیگر خبری از او نشد و انگار آب شده و در زمین فرو رفته است. در همین حال دارد با خودروی من در خیابانها میچرخد! چون پیامک تخلفاتش برای من ارسال میشود.
متهم پرونده هنوز بازداشت نشده است و من هر بار برای پیگیری این موضوع هزینه زیادی میکنم تا به تهران بیایم.
منبع: ایران