حجتالاسلام محمد شهبازی، پژوهشگر دینی و استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی به مناسبت اهانت به ساحت قدسی قرآن در یادداشتی با عنوان «چرا از قرآن میترسند» آورده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دوباره از نسل بولهب و بوجهلها برخاسته اند. از درون قبرهای پر از کینه و حقد و حقارت و حسادت به این همه عظمت و جلال و آیه آیه دلدادگی و شیدایی جاهلانی که شمشیر جهالت کشیده اند برای نبردی که ورافتادگانش در تاریخ، به شماره نمیآید.
جنگی بین همهی زشتی و همهی زیبایی، بین رشادت و رذالت، حریت و اسارت و همهی آن چه تا کنون شیطان و شیاطین جن و انس برای آن بی قراری میکنند.
اما زهی خیال باطل بر این باطل پرستان، چراغی که ایزد برفروزد هر آن کس پف کند ریشه اش بسوزد...
مدعیان آزادی، آزادی را برای هوس و شهوت و شهرت خود میخواهند و هر جا که «رسولی» برای باز کردن غل و زنجیر اسارت به سوی این انسان اسیر در قفس آهنین بیاید، فرعون و نمرودها آشفته و دل نگران میگردند.
ما حق میدهیم با «کلام حق» در افتند مگر نه این است که قرآن ارزش آدمی را در پاک بودن سیاهی از قلبها میداند نه در پوستها و این نژاد پرستان ابلیس نژاد، با گردن کشی نفس کشیدن را سهم خود میدانند.
«انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا»
مگر نه آن است که قرآن وارثان زمین را صالحان مستضعفی میداند که قرار است قرار زمین باشند و امامان زمان. وعدهای که کاخ شان را به کوخ و آرزویشان را نه بر باد که به طوفان میدهد.
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
مگر نه آن است که قرآن حکم به مرگ مفسدان زمین میکند و چه مفسدانی بدتر از غارتگران امنیت و دزدان ثروت و و نابودگران عفت جهان، که میتازند و مینازند به اسم و رسمشان، همان ادکلن زدههای وحشی با روکش انسان.
«و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لایحب الفساد»
آری قرآن کتاب در افتادن است برای ظالمینی که در خسارتها غرق گشته اند. خانواده را نابود، مهربانی را به مقتل برده و در باتلاق هوس صدای آخرین نفسهای تمدن نحس سامری شان به گوش میرسد.
ولایزید الظالمین الا خسارا...
ما داغدار داغ اهانت به ساحت قدسی تو هستیم،ای معجزه جاودان وای کتاب نور و هدایتای قرآن... و دل داغدیده خود را با آیههای آرام بخش تو آرام میکنیم
که:
«یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون» و عهد میبندیم که تا جان در بدن داریم خادم تو باشیم و با تلاوت و تدبر و عمل به آیه آیههای نجات بخشت مشمول شکوه مهجوریت «رسول خدا» نباشیم.
تا آفتاب هستی بتابد بر این کویر یخ زده عالم
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به چهارده سوره نور
سوگند به زخمهای سرشار غرور
اخر شب سرد ما سحر میگردد
مهدی به میان شیعه بر میگردد
دعایمان کنای آن که بوَد هر دعایت مستجاب...