ماجرای دختری که بعد از کارتن خوابی با حمایت‌های پدرش پزشک شد.

وقتی پدرم، مادرم را طلاق داد من تنها هفت سال داشتم. پدر و مادرم خیلی راحت از هم جدا شدند، ولی اصلاً نفهمیدند که چقدر ما را آزار دادند. در عالم کودکی برای مادرم دلتنگ می‌شدم و تمام تقصیر‌ها را به گردن پدر می‌انداختم برای همین بود که کم کم از پدرم فاصله گرفتم و از او بدم آمد.

درست ۹ ساله بودم که برای اولین بار از خانه فرار کردم، هیچ کس و هیچ جا را نمی‌شناختم برای همین به گدایی در کوچه‌ها و خیابان‌ها افتادم؛ پدرم بعد از یک هفته مرا پیدا کرد و به خانه بازگرداند، ولی من در خانه دنبال مادرم می‌گشتم. هر طرف را که نگاه می‌کردم او را می‌دیدم و با اینکه پدرم خیلی تلاش می‌کرد، ولی من او را دوست نداشتم تا ۱۴ سالگی تحمل کردم، ولی دوباره از خانه فرار کردم. این بار هم کارم گدایی کردن بود. پدرم بعد از یک ماه مرا گوشه یک خیابان پیدا کرد و دوباره به خانه برد.

او به من گفت چرا این کار را می‌کنی؟ چرا درس نمی‌خوانی؟ چرا گدایی را به خانه ترجیح می‌دهی؟ نمی‌توانستم جواب سؤال‌هایش را بدهم. با اینکه پدرم زن نگرفته بود و تنها زندگی می‌کرد، ولی من تمام ناراحتی‌هایم را از چشم او می‌دیدم. او را مقصر می‌دانستم و فکر می‌کردم او باعث و بانی تمام این تلخی‌ها و ناراحتی‌هاست. پدرم دیگر هر کاری که می‌گفت بکن من بر ضد آن عمل می‌کردم اصلاً انگار او دشمن من بود. انگار بین من و او نباید اصلاً هیچ جریانی به وجود می‌آمد.

بالاخره ۱۷ ساله که شدم در یک مغازه شروع به کار کردم، ولی انگار این محیط خانه و مادرم که گاهی او را می‌دیدم همه نوعی احساس منفی به من وارد می‌کردند برای همین بود که تصمیم گرفتم تا از هر دو آن‌ها انتقام بگیرم. روزی که پدر در خانه نبود با برداشتن یک بسته دلارش از خانه فرار کردم. به هزار سختی و دلهره خودم را به یکی از شهر‌های غرب کشور رساندم و همانجا شروع به کار کردم. کم کم برای خودم اندوخته پیدا کردم و اندوخته‌هایم کم کم سرمایه‌ام شدند. تنهادلخوشی‌ام همین اندوخته‌ام بود، ولی باز هم کسی نبود که مرا از لحاظ روحی کمک کند بعد از مدتی اعتیاد گریبانم را گرفت.

هرچه اندوخته بودم بر باد رفت و باز تبدیل به گدایی شدم که هرچه گیرش می‌آمد خرج مواد می‌کرد؛ رفته رفته دیگر کسی به من پولی نمی‌داد یا درخواست‌های غیراخلاقی داشت، چند باری هم مردان ولگرد من را آزار دادند تا اینکه توسط پلیس که معتادان خیابانی را جمع می‌کردند بازداشت شدم و تحویل بهزیستی شهرستان شدم.

یک هفته بعد یک روز صدای پدرم را در اتاق رئیس بخش شنیدم نمی‌دانستم خوشحال باشم یا ناراحت؛ وقتی چهره شکسته‌اش را دیدم آوار بر سرم فرو ریخت. او گریان من را در آغوش گرفت.

وقتی به تهران برگشتیم دیدم پدرم هنوز مجرد است. اتاقم تمیز و مرتب بود. شب اول بود که پدرم از من خواست به حرف‌هایش گوش کنم بعد با بغض گفت نمی‌دانم چرا من را مقصر طلاق می‌دانی اصلاً از خودت پرسیده‌ای مادرت کجاست؟! چرا یکبار هم سراغت نیامده است؟!

واقعاً پرسیده بودم؟! دلیلش را این می‌دانستم که پدرم اجازه نمی‌دهد؟!

پدرم سر به زیر انداخت و گفت مادرت اگر رفت، چون عاشق مرد غریبه‌ای شده بود که الان با او ازدواج کرده و در آلمان زندگی می‌کنند! چرا یکبار به او زنگ نزدی؟! چرا یکبار او به تو زنگ نزده؟! چرا خانواده مادرت تا الان با تو در تماس نبودند؟! چون شرمنده‌ات بودند. من قسم خوردم کنارت باشم و هستم تا آخر عمرم!

گریه‌های پدرم مرا شرمنده کرد! دیدم او تنهاتر از من است و چقدر دل پردردی دارد! بغلش کردم و قول دادم روسفیدش کنم! بلافاصله در مدرسه بزرگسالان ثبت نام کردم و همزمان به کلاس‌های زبان رفتم.

الان ۳۰ ساله‌ام و با حمایت پدرم خانم دکتری شدم و پدرم همیشه می‌گوید تو زیباترین خانم دکتر روی زمین هستی!

برچسب ها: کارتن خوابی ، حوادث
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴۸
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۵۸ ۱۵ مرداد ۱۴۰۲
از خوشحالی اشک میریزم .
پدر ها همیشه دوستدار بچه هاشون هستند . چه دختر چه پسر . فرقی نداره .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۳۱ ۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دختر گناهی نداشته وابسته به مادرش بوده هیچی جای مادر را نمی گیره
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۲۱ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دمت گرم انشاالله که تو همه کار موفق باشی مواظب پدرت باش کم داریم از این نمونه مردها همین که ازدواج نکرده مشخص است همیشه به تو فکر میکرده دم پدر و دختر گرم موفق باشید انشاالا
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
ناشناس
۰۹:۰۲ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
داستان زندگی ما هم دقیقا مثه همی پدر دختر بود منتحی فرقی که دار با این پدر دختر که ما رو کسی نبود که حمایت کن تلاش خودم خانممممم دخترم بود پس از ۳۴ سال زندگی مشترک
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
ناشناس
۰۶:۲۸ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
همی بچه هایییی معتاد هم که گرفتار هستن اگه حرف پدر مادرشون گوش کننن دیگه معتاد نیستن
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
ناشناس
۰۶:۲۷ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
افرین به این پدر افرین به این دختر افرین به این پدر که دیگه بعد زن اول دیگه زن نگرفت و تا اخر عمر مجرد مونده اولین مردی رو میبینم که دیگه زن نگرفت اخه همه مردان تا زن اول شون میری یا طلاق میگین سری میرن سراع ی زن دیگه احسن به این دختر که بلاخر پدرشو درک کرد خانم دکتر شد افرین داستان این پدر دختر که بخونی چشات پر از اشک میشه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۶:۱۷ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
زودتر بچه رو توجیه کنید داستان هندی نشه خب
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
ناشناس
۰۶:۱۵ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دختریییی که بعد از کارتون خوابی با حمایت هاییی پدرش دکتر شد خواستن توانستن هست فقط باید اراده کنی بخواییی پشتی بانییی مثه پدر این دختر داشته باشی که حمایتتتت کنه
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
ناشناس
۰۶:۱۳ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
چی کارتون خوابی که خانم دکتر شد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۴۸ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
خدایا شکرت
خدایا منم خیلی دوست دارم تو رشته ی خودم دکتر شم تا …
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۴۲ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
من که اشکم در اومد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۱۳ ۰۳ مرداد ۱۴۰۲
زنده باد پدرت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۵۵ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
درود بر این زن وپدرش
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۲۴ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
صحبت کردن، یکی از مهمترین موانع انحراف فرزندان است
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۲۲ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
داستانی کاملا تخیلی. آخه کسی که تا سن ۱۹ سالگی فراری هست و بعد هم معتاد میشه و هزاران آسیب روحی و جسمی چطور یه باره با این همه عقب افتادن از تحصیل و بی علاقگی به تحصیل و حتی با فرض اینکه ۲۱ سالگی اعتیاد کنار بزاره و شروع به تحصیل کنه لا اقل ۴ تا ۵ سال زمان میبره جبران کنه سه بار فرار کرده و توی دبیرستان هم فرار کرده این میشه ۲۶ تا ۲۷ سال ،بعد ۸ سال هم دانشگاه میشه ۳۴ یا ۳۵ چطور تو ۳۰ سالگی پزشک شده؟؟؟؟؟؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۰۲ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
اشک چشمانم جاری شد.
واقعا درسته که میگن پدر همیشه و در همه حال تکیه گاه فرزندانش هستش...
Iran (Islamic Republic of)
جعفری
۲۲:۵۵ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
پدر مثل تنه درخت کهنسالست از یک طرف وزن سنگین آن شاخ و برگ را در برابر طوفانهای سهمگین تحمل میکند از طرفی با تمام آفات و کرم و جوندگان وسختیهای روزگار را تحمل میکند تا فرزند را مثل میوه به ثمر برساند ولی هرگز و هرگز ازان میوه هیچ ثمری به آن درخت برگشت نمی‌خورد پدر مثل آن موم شمع آب میشود تا بپای آتش ? شمع بریزد تا شعله های شمع جشن مستانه سرکشد و به اوج پر کشد پدر مظلومیترین اعضای خانواده است
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۴ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
آخر خوشی داشتی امیدوارم قدر پدرت را بدانی تا ابد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۲۹ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
عجیب است این داستان کارتون خوابی معتادی ورود به دانشگاه رشته پزشکی و پزشک شدن و طبابت خانم دکتر شدن . به این میگن برگشت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۱۳ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
بسیار بعید به نظر میرسد! امید که درست باشد.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۵۰ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
هیچ پدری بد فرزند نمیخواه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۴۹ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
الحمدلله.
با آرزوی بهترین ها.
قدر این پدرها را باید دانست!!!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۳۵ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
بله واقعا این خودمان هستیم که مسیرمان را انتخاب میکنیم.
Georgia
ناشناس
۲۰:۲۴ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دمشون گرم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۵۶ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
عجب فیلمی میشد این داستان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۵۶ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
مرحبابه پدرش که اینقدر منطقی با وجودیکه دخترش معتاد شده رهاش نکرده و افرین به اراده خودش؛ولی بهترنبود از همون دفعه اول علت طلاق را به دخترش می گفت؟؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۶ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
خوشبحالت‌که پدر داری ان شاالله همیشه ی خدا موفق و موئد باشی
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۱۹:۲۶ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
الهی سایه همه پدرها روی سر بچه هاشون باشه و شرمنده اونا نباشن. من درک می کنم این خانم چی کشیده.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۲۲ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
ایول به پدرش ،
عجب فهمی
عجب درکی
عجب حلوای شیرینی .......پدر❤️
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۱۹ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
آفرین به غيرتش
Sweden
ناشناس
۱۹:۱۸ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
عزیزم
Canada
ناشناس
۱۹:۱۳ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
اصلا از شکست نترسید .از شکست تجربه کسب کنید
سخته ولی غیر ممکن نیست
مثل خانم دکتر مان
ایشان خواست و شد
فقط بخواهید و بقیه را به خدا بسپارید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۰۴ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
خیلی زیبا بود
Iran (Islamic Republic of)
جان به لب
۱۸:۳۰ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
درود بر مردان همیشه مرد،درود بر پدران پر درد،
پدر تنها مردیست که هیچ وقت تکرار نمیشه..
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۹ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
بسیار زیبا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۸ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
ای کاش فرزندان قبل از هر قضاوتی اول اعتماد میکردند مخصوصا با گذشت های پی در پی مادر یا پدر نه اینکه طلبکار شوند اگر این پدر عمری بعد از واقعه نداشت ایشان الان بازهم خانم دکتر میشد؟
Iran (Islamic Republic of)
فلفل
۱۸:۱۷ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
بسیار عالی.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۲ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
موفق باشی
مواظب باش به دام اعتیاد نیفتی
مواظب پدر بزرگوارتان باشید
در انتخاب همسر، دقت کن...
وسواس نه،،، دقت...
عاقبت بخیر باشید انشاالله.
Canada
عليرضا
۱۸:۰۸ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
به به چقدر سرنوشت تلخ و در اخر زيبايى بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۰۸ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
چقد این قصه اشناست اما کو آن پدر دلسوز ... مگر میشود پدر دختر پاک و معصومش را ازحانه بیرون کند مگر میشود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۰۷ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
ای جان به این بابا قربون دل پر دردش
Iran (Islamic Republic of)
موسی اسفندیاری
۱۸:۰۳ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
در مقام قضاوت نیستم ولی شاید این موارد در این خانواده بوده باشد که از علل زیمینه ساز این مشکلات بوده: اولا ارتباطات خارج از حدود شرعی که موجب دلباختگی مادر به مرد غریبه شده.ثانیا عدم ارتباط با خدا و مسجد که باعث گوشه گیری و تنهایی دختر خانه و عدم وجود راهی برای شنیدن سخن پدر شده و ثالثا عدم توجه پدر به روحیات دختر و عدم ارتباط صحیح کلامی میان انها برای بیان حقیقت طلاق رخ داده
ولی جدیت پدر بر قول داده شده و اراده ی محکم دختر در اصلاح مسیر رفته بسیار درس اموز است. امیدوارم این حدس بنده هم اگر بوده با جدیت در این خانواده رفع شود تا با ارتباط محکم با خداوند و رعایت حدود الهی هیچ مشکلی ایجاد نشود.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۷ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
مرحبا خانم دکتر
هزاران هزار لایک داری
مطلب رو که خوندم ناخودآگاه اشکم جاری شد.
خوشا بحالت که همچی پدری داری که همه جوره هوات رو داره بابای تو هم جزو بهترین و زیباترین باباهای روی زمین هست
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۶ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
معلومه که این داستان ساختگی است. در بند چهارم دختره میگه ولی انگار این محیط خانه و مادرم که گاهی او را می‌دیدم همه نوعی احساس منفی به من وارد می‌کردند. در حالی که درآخر مطلب پدر به دخترش میگه تا حالا مادرت بهت سر زده یا ازت خبری گرفته.
Iran (Islamic Republic of)
سید علی
۱۶:۲۹ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
احسنت به این پدر با غیرت. درود بر شرفت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۲۴ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
افرین
Iran (Islamic Republic of)
زارعی
۱۶:۱۷ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
عالی بود درود به شرف پدرش
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۰۴ ۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دم پدرش خیلی گرم که اینطور پیگیر بوده و فرزندشو به همه چی ترجیه داده و حمایتش کرده
و دم اراده خانم دکتر هم گرم که پای قولی که پدرش داد ایستاد
آخرین اخبار