اقدامات عبث سمپاتهای پهلوی در عناد با محرم به مثابه خاک پاشیدن به چهره خورشید است؛ اثری ندارد و تنها ذات آنها را بیش از پیش برای قاطبه مردم عیان میکند. شامگاه ۳۱ تیر بود که عدهای ناشناس از خلوتی و تاریکی شب استفاده کردند و پرچم عزای امام حسین (علیه السلام) در هیأت انصارالحسین اصفهان را شبانه آتش زدند. اقدامی بزدلانه که با واکنش مردم روبرو شد.
سمپاتهای بقایای پهلوی تقلای شدیدی کردند تا کمپینی برای هتک حرمت عزای سید الشهدا (علیه السلام) ایجاد کنند، ولی این کمپین تبدیل به سند بیتوجهی مردم به اپوزیسیون شد. حتی بخشی از مردم که به دلیل مشکلات موجود دل خوشی از نظام ندارند، به هتاکان پشت کردند. از جمعیت ۸۵ میلیون نفری ایران، تنها تعدادی انگشت شمار کلیپ مجهول با محتوای رقص برای هتک حرمت پخش شد.
اما در این ماجرا شاهد تکرار تاریخ، البته به شکلی مضحک، هستیم. حکومتهای جائر بسیاری در تاریخ بودند که به ستیز با مکتب امام حسین علیه السلام برخواستند. اما اکنون آنها در زبالهدان تاریخ هستند و این امام حسین است که ایران یکپارچه سیاه پوش عزای اوست.
سفیانی، متوکل عباسی، پهلوی، حسین کامل و صدام نمونهای از مصادیق تاریخی هستند که تاج و تختشان پس از ضدیت با امام حسین به مسلخ خود ساخته رفت.
بنی امیه| پادشاهی سفیانی منقرض شد
خلافت بنیامیه قدرتمندترین حکومت وقت جهان بود که یزید خلیفه آن شد. بنی امیّه دارای دو جناح بود: آل ابوسفیان و آل مروان. معایه و پسرش یزید از شاخه سفیانی بودند که بر بلاد اسلامی حاکم شدند. امام حسین علیه السلام در مقابل قدرتمندترین حاکم جهان ایستادند و به شهادت رسیدند.
بلاد اسلامی پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) دیگر روی آرامش به خود ندید. شاخه مروانیان کودتا کرد و پس از نبرد خونین با شاخه سفیانی، بر شام حاکم شدند. مختار در عراق و مناطقی از شمال ایران، زبیریان در حجاز و مناطقی از نیمه جنوبی ایران و نجدة بن عامر نیز در یمن حکومت تشکیل دادند.
حجت الاسلام کاشانی از تاریخ پژوهان برجسته کشورمان روز اول آبان ۱۳۹۴ در سخنرانی شب عاشورای حسینی گفت: «شهادت امام حسین حکومت بنی امیّه را نابود کرد. هم شیعه، هم سنی -مانند ابن عبدربّه که علیّ ابن ابی طالب (صلوات الله علیه) را خلیفهی چهارم نمیداند، یعنی میگوید ما سه خلیفه داریم بعد معاویه است - این را نوشته است.»
کاشانی در ادامه گفت: «قتل سیّد الشهداء برای یزید خیلی هزینه داشت، [یزید] گفت خدا عبیدالله را لعنت کند. یعنی نتوانست در برابر افکار عمومی توجیه کند، تقصیر عبیدالله انداخت؛ امروز مانند ابن تیمیه و وهابیها میگویند عبیدالله این کار را انجام داد یزید نمیخواست.»[1]
مروانیان در سال ۷۳ ه.ق بر کل سرزمینهای اسلامی مسلط شدند. اولین ثمره قیام حسینی را در نامه خلیفه قدرتمند مروانی میتوان دریافت. «عبدالملک بن مروان» در نامه ای به کارگزار سفاک و خونریز خود «حجاج بن یوسف ثقفی» مینویسد:کشتار سادات اهل بیت [علیهم السلام] را به ما منسوب نکن ؛ چرا که من دیدم وقتی فرزندان ابوسفیان ، حسین [علیه السلام] را کشتند، حکومتشان منقرض شد.[۲]
متوکل خلیفه عباسی| فرزند علیه پدر کودتا کرد و او را کشت!
متوکل عباسی یکی از منفورترین و خبیثترین چهرههای تاریخ است. متوکل نسبت امیرالمومنین و اهل البیت علیهم السلام به شدت هتاک بود. او در سال ۲۳۶ ه.ق دستور داد که مزار مطهر امام حسین (علیه السلام) و زمینها و خانههای اطراف آن در کربلا ویران شود و آن را شخم بزنند! این هتاکی ۱۷۰ سال پس از واقعه عاشورا رخ داد.
اما در بر همان پاشنه دلخواه خلیفه عباسی نچرخید. متوکل عباسی چندسال بعد در حالی که مست بود توسط فرزندش «منتصر» کشته شد. عاقبت این هتاک بسیار قابل تامل است. در وبسایت منتسب به آیت الله مکارم آمده است:
ماجراى قتل متوکل بدین ترتیب بود که وى ندیمى داشت بنام «عباده مخنّث». عباده در مجلس متوکل متکّایى روى شکم خود زیر لباسش مى بست و سر خود را که موهایش ریخته بود، برهنه مىکرد و در برابر متوکل به رقص مى پرداخت و آوازه خوانان همصدا چنین مى خواندند: «این مرد طاسِ شکم گنده آمده تا خلیفه مسلمانان شود»
مقصودشان از این جمله على (علیه السلام) بود. متوکل نیز شراب مى خورد و خنده مستانه سر مىداد. در یکى از روزها که عباده طبق معمول به همین کیفیت مسخرگى مى کرد، منتصر در مجلس حاضر بود. وى از دیدن این منظره ناراحت شد و با اشاره، عباده را تهدید کرد. عباده از ترس ساکت شد. متوکل پرسید: چه شده؟ عباده برخاست و علت را بیان کرد.
در این هنگام منتصر (پسر متوکل) بپا خاست و گفت: اى امیر المؤمنین! آن کسى که این شخص اداى او را در مى آورد و مردم مى خندند، بزرگ خاندان تو [منظور بنیهاشم] است. اگر خود مى خواهى گوشت او را بخورى بخور، ولى اجازه نده این سگ و امثال او از آن بخورند.
متوکل با تمسخر، به آوازه خوانان دستور داد که همصدا این شعر را بخوانند: به دنبال این قضیه بود که منتصر با نقشه قبلى با همکارى ترکان پدر را به قتل رساند.»
رضاخان| مرگ ذلیلانه در غربت
رضا پهلوی عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) را ممنوع اعلام کرد. پوشیدن لباس مشکی، حرکت دستههای عزادار در ایام عاشورا و خواندن مرثیه اهل بیت در ختمها نیز ممنوع شد.
عزاداری پنهانی در خانهها مساوی با اسارت صاحبخانه در زندان رضاخانی بود. نوحهگران و تعزیهخوانان دستگیر میشدند و تعطیلی تاسوعای حسینی را ملغی کرد.[4] حتی گزارش شده است که سال قبل از سقوط تاج و تخت رضاخان، کارناوال شادی در ایام تاسوعا و عاشورا برپا شده بود.
جلوگیری از مراسم عزاداری محرم و توقیف نوحه گران و تعزیه خوانان - سال ۱۳۱۶
منبع: سازمان اسناد و کتابخانه ملی
بخشنامه عدم تعطیلی روزهای تاسوعا، ۱۹ و ۲۳ رمضان - سال ۱۳۱۷
منبع: سازمان اسناد و کتابخانه ملی
ممانعت از برپایی مراسم عزاداری ماه محرم در مساجد و اماکن عمومی- سال ۱۳۲۰
منبع: سازمان اسناد و کتابخانه ملی
اما عاقبت رضا پالانی چه شد؟ انگلیس و شوروی در شهریور ۱۳۲۰ به ایران حمله کردند. رضاشاه پهلوی از ترس اعدام بدون هیچ مقاومتی استعفا داده بود و از سوی اربابان انگلیسی خود تبعید شد. رضا و خانوادهاش روز ۳۱ شهریور وارد کرمان شدند. او در این شهر به بیماری عفونی گوش درد مبتلا شد. درخواست اقامت در این شهر برای مداوا با مخالفت کنسول انگلیس مواجه شد. رضاخان در انتخاب مقصد نیز اختیاری نداشت. او ۵ مهر سوار بر کشتی و عازم بمبئی شد.
کشتی روز ۹ مهر به مقصد رسید اما به او حق خروج از کشتی را ندادند. هیأت ایرانی ۵ روز در هوای گرم و شرجی ساحل بمبئی در کشتی ماندند. سپس با قایق به یک کشتی برمهای منتقل شدند. کشتی برمهای پس از ۹ روز در ۲۳ مهر به بندر پورت لوئی پایتخت جزیره موریس رسید. موریس به شدت بد آب و هوا بود. رضاخان از ماموران انگلیسی خواست که اجازه دهند او به کانادا برود ولی ماموران انگلیس مخالفت کردند.
حال عمومی رضاخان طی ۵ ماهی که در این جزیره اقامت داشت وخیمتر شد. او روز ۷ فروردین ۱۳۲۱ به بندر دوربان منتقل شد. او دو ماه در این شهر ماند و سپس از آنجا به ژوهانسبورگ منتقل شد و در یک مسافرخانه اقامت کرد. رضاخان مدتی بعد دچار حمله قلبی شدیدی میشود و بهسختی زمین خورد. شدت ضربه به نحوی بود که یک دست و صورتش مجروح شد و از هوش میرود. او روز ۴ مرداد سال ۱۳۲۳ در غربت مُرد.
حسین کامل| وقتی صدام سر دامادش را برید و خودش نیز اعدام شد!
اواخر سال ۱۳۶۹ و دوسال بعد از پایان جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران، یک قیام مردمی در عراق شکل گرفت. تقریباً ۹۰ درصد عراق از سلطه صدام خارج شد. این قیام به انتفاضه شعبانیه شهره شد.
رژیم بعث صدام برای پایان دادن به این قیام دست به جنایات هولناکی زد. دربرخی اقوال آمده که قریب به نیم میلیون نفر در جریان سرکوب انتفاضه از سوی رژیم صدام کشته شدند. یکی از شهرهایی که صدام آن را ویران کرد، کربلا بود که نیروهای بعثی به فرماندهی «حسینکامل» داماد صدام به آنجا یورش بردند. نزدیکی حسین کامل با صدام به حدی بود که به او لقب صندوق اسرار داده بودند.
«حمید داودآبادی» از رزمندگان و نویسندگان دفاع مقدس در همین رابطه نوشته است: «صدام به حسین کامل دستور داد: به حرم حسین حملهور شوید و همه کسانی را که آنجا هستند تکه تکه کنید. حسین کامل در آستانه ورود به کربلا ایستاد، به رجزخوانی پرداخت و با غرور و جسارت گفت: من حسین هستم و تو هم حسین هستی. ببینیم کی زودتر دیگری را از بین می برد!»[6]
گنبد حرم امام حسین (علیه السلام) به دستور حسین کامل با گلوله تانک را مورد هدف قرار گرفت.
ارتش بعثی صدام در جریان سرکوب انتفاضه شعبانیه - کربلا
اما چهارسال بعد ورق به ضرر حسین کامل برگشت. رابطه صدام و دامادش شکرآب شد. حسین کامل به اردن گریخت تا به آمریکا برود. ولی سازمان CIA پس از تخلیه اطلاعاتی کامل به او گفت که نمیتواند پناهدگی بدهد! اردن نیز به حسین کامل گفت که باید خاک این کشور را ترک کند.
حسین کامل از صدام امان نامه خواست. وقتی به عراق بازگشت، همسرش را از او جدا کردند. صدام، پدر و برادران حسین کامل را به کاخ خود فراخواند و گفت: خودتان باید این لکه ننگ را از طایفهتان پاک کنید.
جمعه شب ۱۴ اسفند ۱۳۷۴ خاندان کامل خانه را محاصره کردند و برادر خود و کودکش را به طرز فجیعی به قتل رساندند. نیروهای گارد صدام نیز ساعاتی بعد پدر و برادران حسین کامل را کشتند. شخص صدام نیز ۱۰ سال بعد در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ به دار آویخته شد.
موارد بالا نمونهای از عبرتهای تاریخی در طبقه حاکمان بود. هرکس از هر طبقهای به ضدیت به امام حسین علیه السلام برخواست، کیفر معاصیاش از همین دنیا آغاز شد. امیرالمومنین میفرمایند: چه بسیارند عبرتها و چه اندک اند عبرت گیرندگان (حکمت۲۱۷ نهج البلاغه).
منبع: فارس