کتاب هم سفر حسین علیه السلام؛ تحلیلی نو از سلوک عاشورایی عزاداران حسینی در چهار سفر عرفانی (اسفار اربعه سلوک عاشورایی روایتی عرفانی از ابعاد فردی و اجتماعی عزاداری اباعبدالله الحسین (ع)) نوشتهٔ ابراهیم خانی است و نشر معارف در سال ۱۴۰۰ آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب هم سفر حسین علیه السلام
این کتاب تحلیل سفر معنوی و سلوکی است که اهل روضهها در متن مجالس روضههای سیدالشهدا (ع) آغاز میکنند و بهمرور تمامی زندگی آنها را در بر میگیرد. از این منظر روضهها صرفاً مجالسی در حاشیهٔ زندگی ما نیستند، بلکه نوشیدن مدام از شراب شور و شعور این مجالس، مخاطبانش را وارد سلوک و سفری معنوی میکند که بهمرور تمام ابعاد حیات فردی و اجتماعی آنها را در بر میگیرد.
برای تشریح تفصیلی این مدعا، مطالب کتاب در پنج فصل تنظیم شده است. در فصل اول با عنوان «رهتوشه» تلاش شده تا با زبانی ساده و روان، توضیحاتی درمورد معنای سفر معنوی از منظر عرفان اسلامی و مراحل چهارگانهٔ آن ارائه شود؛ مراحلی که از آن با تعبیر «اسفار اربعه» بهمعنای «سفرهای چهارگانه» یاد میشود. در این فصل خواننده با چیستی و چرایی هریک از مقاطع چهارگانه یک سفر معنوی و برخی از لوازم آن از منظر عرفان اسلامی و آیات و روایات آشنایی پیدا میکند.
در ادامه تلاش شده تا بر اساس همین الگوی سفرهای چهارگانه در عرفان اسلامی، سفر معنوی اهل روضههای حضرت سید الشهدا (ع) با دقت بررسی و تحلیل شود. ازاینرو چهار فصل بعدی کتاب، هرکدام به یک سفر از این اسفار اربعه سلوک عاشورایی اختصاص یافته تا ابعاد معرفتی، تاریخی، فردی و اجتماعی سلوک اهل روضهها بهدقت و با تفکیک در هر سفر بررسی شود.
روشن است که این الگو، قالبی نوین برای بررسی و تحلیل مجالس روضه و پیامدهای فردی و اجتماعی آن است و ظرفیتهای عرفان اسلامی در تحلیل مباحث سلوکی، همچون خادمی بر درگاه روضههای حضرت سیدالشهدا (ع) مجال فهم بیشتر و بهتر حقایق بلند و بینظیر آن را فراهم میآورد.
در این نوشتار تلاش شده تا میان بیان علمی و بیان ادبی مطالب جمع شود. البته گاه ممکن است در برخی از نکات حاشیهای، بیانی ذوقی چاشنی طرح موضوع شده باشد، اما تلاش شده است که ارکان و اصول بحث، با دقّتی علمی طرح و بررسی شود.
بهعلاوه، استفاده از زبانی ساده و ادبی در بیان مباحث علمی موجب میشود مخاطب کتاب محدود به پژوهشگران نباشد و عموم اهالی روضه و هیئت بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و به همین دلیل تلاش شده تا استفاده از اصطلاحات فنی به حداقل برسد، یا توضیح کافی برای فهم همگانی از آن ارائه شود.
هرچند طرح مباحث سلوک عاشورایی در این کتاب در قالب یک الگوی نوین صورت پذیرفته است، امّا تلاش شده در عین استفاده از مزیتهای این الگوی عمیق، مباحث حاشیهای و بیپایه در بحث سلوک عاشورایی ارائه نشود. برای حفظ روانی و یکدست ماندن متن، مستندهای علمی عمدتاً در پاورقیها مورد اشاره قرار گرفتهاند. مستندهایی که برخی تصریح دارند و برخی حاوی اشارات و مؤیداتی نسبت به مباحث درون متن هستند.
همچنین متناسب با تحلیل مقاطع مختلف این سفر معنوی، گاه متن با روضههایی آمیخته شده است. روضههایی که شاید مخاطب را به یاد حالوهوای مجالس عزاداری بیندازد.
خواندن کتاب هم سفر حسین علیه السلام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای روضهخوانان و مداحان سیدالشهدا (ع) و عاشقان آن امام مناسب است. بخشی از کتاب هم سفر حسین علیه السلام «حماسه» معنایی بینظیر است که حتّی وقتی خیالآلود و اسطورهای نیز از آن یاد میشود، باز قلوب انسانها را متوجّه خود میکند. هنوز سرودههای فردوسی بهخاطر رنگ و طعم حماسی آن زنده است.
از گذشتههای دور ملّتها و اقوام مختلف، هویت خود را روایت کردهاند - حتی اگر خیالآلود و اسطورهای، با داستانهای حماسی. امروز نیز همچنان در متن هنر سینما، حماسه از اصیلترین آفرینشهای هنری است. در حماسه، جمال و جلال - یعنی همان زیبایی و شکوه - بهگونهای عجیب با یکدیگر آمیخته و قرین میشوند.
شاید تمام زیبایی و طعم منحصربهفرد حماسه در آمیختگی جلال و جمال در متن آن باشد. در حماسه جمال و زیباییها جدا افتاده از جلالت و شکوه به نمایش نمیآید و جلال و شکوه نیز بدون آمیخته بودن به جمال و زیبایی ظهور نمییابد. امّا چه چیز باعث میشود که اینچنین جمال و جلال در ظرف حماسه با یکدیگر عجین و آمیخته شوند؟ در این معجون حماسه، چاشنی دیگری وجود دارد که سرّ آمیختگی کامل جمال با جلال است و مستی همگان از حماسهها، مدیون آن است.
قهرمان حماسهها یک انسان خودخواه نیست تا این بزرگی و شکوه خود را خرج نفسانیتها و منافع شخصی نماید؛ بلکه تمام زیبایی حماسه در این است که قهرمان حماسه، شکوه و بزرگی خود را فدای هدفی ورای نفسانیتهایش میکند. در حماسه انسانها مست بزرگی بزرگی میشوند که در بند نفسانیتها نیست و بزرگی خود را فدای حقیقتی بلندتر میکند. با این حساب در زیبایی حماسهها نیز باز این حقیقت فنا و از خود گذشتن است که به قهرمان معنایی حماسی میدهد.
در فرهنگ ما تفاوت قهرمان و پهلوان در همین قرین شدن، یا قرین نشدن معنای فنا است. پوریای، ولی آنگاه از قهرمانی به مقام پهلوانی دست یافت که از جام فنا نوشید؛ از خویشتن خویش گذشت و پشت نفسانیت خود را بر زمین مالید.
شاید بسیاری هوای قهرمانی در سر داشته باشند، امّا کمتر کسی است که مرد راه پهلوانی باشد؛ برای رسیدن به پهلوانیها باید از جام تلخ فنا نوشید و هرکسی مرد این راه نیست!
نوشیدن قهرمانِ حماسه از جام فنا از سر زبونی، تسلیم شدن و تن دادن به ذلّت و پستیها نیست؛ قهرمان حماسه، ذلیلانه تن به فنا نمیدهد، بلکه اوج حماسه آنگاه رخنمایی میکند که قهرمان میتواند خود را از معرکه فنا رهایی بخشد و با تکیه بر شکوه و جلالش، آسایشی نفسانی برای خود فراهم آورد؛ امّا مردانه پا روی تمام نفسانیت خود میگذارد و اینچنین در لحظه فنا، بزرگی و جلال او جمالی مییابد که همگان را شیفته و واله خود میکند.
البتّه در نسخههای مدرن، بدلی، یا خیالآلود حماسهها گاه قهرمانیها با نفسانیتها گره میخورد و قهرمان داستان بدون اینکه از جام فنا نوش جان کند، دائماً در پیروزیهای جدید و خیالی بر طبل انانیتهای خود میکوبد.
با این حساب، در تمامی پهنه آفرینش حماسهای به بزرگی و زیبایی عاشورا رقم نخورده و نخواهد خورد. درست است که در صحنه عاشورا حسین (ع) و تمام یارانش بر زمین میافتند و خونشان بر زمین جاری میشود؛ درست است که سرها بر نیزه میروند و بدنها لگدکوب حرامیان میشود، امّا بااینهمه، ندای «هَیهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّهُ» عاشورائیان بلندترین آواز حماسی تاریخ است.