عقاید شیطانی در طول تاریخ باعث وقوع جرائم وحشتناک زیادی شدهاند. شکلگیری گروههای افراطی خشن با رفتار و آداب وحشتناک و ضدبشری هم یکی دیگر از عواقب گسترش شیطانگرایی در دنیاست.
رواج فرقه های شیطان پرستی در کشورهای اروپایی باعث شده که طی سال های اخیر، شاهد بوجود آمدن نوعی از سبک زندگی در میان مردم این کشورها باشیم.
اعضای این گروهها در برگزاری مراسم، ضمن شرب خمر، اقدام به رقص و پایکوبی و فحاشی نسبت به یکدیگر مینمایند. آنان براین باورند که شیطان به جهت حکومت ۶۶۶ سال قبل از خلقت، بر بشر برتری دارد و معتقدند که باید برخلاف دین اسلام عمل کرد و با انجام اعمال دلخواه، دنیا را به هرج ومرج و آشوب بکشانند.
آمار ها نشان داده که در همین سال ها جرم و جنایت های مرتبط با این افراد هم رنگ و بوی تازه ای به خود گرفته است و درصد قابل ملاحظه ای از جرائم آزار و اذیت جنسی زنان، قتل های خیابانی و فروش مواد مخدر مربوط به طرفداران فرقه های شیطان پرستی بوده است.
یک مرد انگلیسی با کمک همسرش، دوست آلمانیشان را با ۶۶ ضربه چاقو از پا درآوردند؛ تنها برای رضایت شیطان! پلیس آلمان با اعلام این خبر گفته: «شنیدن چنین وقایع وحشتناکی زنگ خطری است برای انگلیس و نشانه اوج گرفتن فعالیتهای غیرقانونی شیطانپرستها در این کشور.» اما بشنوید از «مانوئلا رودا» و همسرش «دانیل» که با همکاری هم، دوستشان «فرانک هاگن» را به نام شیطان کشتند! اما قبل از اینکه به کشته شدن این مرد آلمانی بیچاره برسیم بد نیست حرفهای مانوئلا را درباره سیر شیطانپرستی و پیوستن به این جرگه وحشیانه بشنوید.
او میگوید: «من عملیات مکیدن و نوشیدن خون را به صورت سری از لندن و اسکاتلند شروع کردم؛ خودم را به هر صورتی بود برای مراسم آماده میکردم؛ حتی موهای سرم را از ته تراشیدم تا بتوانم روی پوست سرم و جمجمهام نقش صلیب واژگون و علائم دیگر را خالکوبی کنم. من از ۲۳سالگی در گروه خونآشامان عضویت داشتم؛ ما در نقاط مختلف انگلیس و اسکاتلند دور هم جمع میشدیم و با خونآشامهای دیگر قرار ملاقات میگذاشتیم. بیشتر قرارهای ما شبها بود؛ در میان قبرستانها یا جنگلها و مخروبهها؛ در کنار همدیگر خون میخوردیم؛ البته خون اهداکنندگان داوطلب را! طبق قانونهایی که داریم نوشیدن خون از شاهرگ مجاز نیست و ما حق این کار را نداریم.»
از این وحشتناکتر توضیحی است که او درباره روش خونآشامیدنش میدهد: «من روکشهای دندانی داشتم که مثل دندانهای سگ تیز بود و وقت خونآشامیدن آنها را در دهان خود میگذاشتم!» مانوئلا همچنین از تجربههای در تابوت خوابیدن و زنده زنده دفن شدنش میگوید که با این کار میخواسته احساس آنها را که میمیرند درک کند؛ او از قرارداد فروش روحش از دو سال و نیم پیش به شیطان هم خبر میدهد که به نوعی تحقق همان داستان قدیمی «فروختن روح به شیطان» است.
هرچند پلیس مدارک زیادی علیه آنها دارد اما این زن و شوهر شیطانی مسؤولیت قتل آقای هاگن را بر عهده نمیگیرند. دانیل در دادگاه گفته: «این عمل یک قتل عمد نیست و ما هم قاتل نیستیم.» اگر شما هم از این جواب خندهتان گرفته بد نیست بقیه حرف او را هم بخوانید: «این یک دستورالعمل بوده از سوی شیطان که ما به آن عمل کردیم؛ تنها عملی بود که باید اجرا میشد و تنها میخواستیم مطمئن شویم قربانی به خوبی آن را تحمل میکند و پیروز میشود!»
او خودش و همسرش را به یک خودرو تشبیه میکند که تصادف کرده و معتقد است: «ماشین یک وسیله است و نباید محکوم شود؛ بلکه راننده یک عوضی بوده؛ من هیچ دلیلی برای تاسف نمیبینم چون من کاری انجام ندادهام.» خانم رودا هم گفته: «من و همسر ۲۶ سالهام در یک حالت به خصوص این کار را انجام دادیم؛ مثلا ما تمام روز روی کاناپه نشسته بودیم که یک دفعه همسرم ایستاد؛ حالت بسیار وحشتناکی داشت؛ چشمهایش برق میزد و با چکش به این طرف و آن طرف ضربه میزد! فرانک- دوست آلمانی- ایستاده بود و یک چیزی میگفت... یا میخواست چیزی بگوید؛ چاقو برق میزد و صدایی به من میگفت: «چاقو را داخل قلبش فرو کن.» نوری اطراف فرانک شروع به چشمک زدن کرد و این نشانه خارج شدن روح از بدنش بود.
در آن لحظه خیلی خسته و تنها بودیم؛ میخواستیم خودمان را هم بکشیم اما پلیس سر رسید و نتوانستیم خودکشی کنیم!» آنها بعد از کشتن مرد بیچاره؛ روی کمرش نقش ستاره پنج پری را با چاقو میکشند و خونش را میمکند. این زوج در آپارتمان خودشان جایی که پر بود از علایم شیطانی دستگیر شدند و جنازه هاگن هم در تابوتی در اتاق پذیرایی پیدا شد. بازپرس پرونده اعلام کرد: «تا به حال چنین قتل وحشیانهای ندیده بودم.» پلیس در بررسیهایش در خانه فهرستی از قربانیهای دیگر را پیدا کرد که قرار بوده در آینده قربانی این راه شوم شوند.
بشیتربخوانید
بیش از ۵۰ کنسرت، فیلم و نشست مختلف در آمریکا برای حمایت از «امین ایکولس؛ جیسون بالدوین و جلسی میسی کلی» برگزار شد ولی شاید تعجب کنید اگر بشنوید آنها کسانی بودند که محکوم به قتل سه کودک از ایالت آرکانزاس بر اساس عقاید شیطانپرستانه شده بودند اگرچه هیچوقت این جرم را قبول نکردند.
ماجرا از اینجا شروع شد که در ششم می سال ۱۹۹۳ بدن بیجان سه کودک هشت ساله پیدا شد که به طرز فجیعی کشته شده بودند، یکی از آنها هم به شکل وحشتناکی قطعه قطعه شده بود و در جنگلهای وست ممفیس؛ آرکانزاس رها شده بود. پلیس به سرعت بعد از یافتن جنازهها، سه متهم را که از قبل به آنها مشکوک شده بود دستگیر کرد.
در بازجوییها ایکولس و بالدوین هم معلوم شد که آنها عضو فرقههای انحرافی شیطانپرستی هستند و در مراسم به ظاهر مذهبیشان این فجایع را انجام دادهاند. در دادگاهی که برگزار شد هیات منصفه به محکومیت حبس ابد بالدوین رأی داد و دوستش ایکولاس هم به عنوان رهبر گروه، به مرگ محکوم شد. میسی کلی هم به ۴۰ سال زندگی در محدوده تعیینشده محکوم شد.
اما مدتی بعد، وکیل مسیکلی ادعا کرد این اتهامها و اعترافها به زور از محکومین گرفته شده و سندیت ندارد. این وکیل گفت: «این باور غلط از دهه۹۰ همهگیر شده که گروههای شیطانپرست از بچهها سوءاستفاده میکنند و برهمین اساس در آن سالها قتل کودکان به گروههای شیطانپرستی منتسب میشد در حالی که بعدا شاهدان گفته خود را پس گرفتند.» این گفتههای آقای وکیل باعث شد خیلیها به حمایت این متهمان اقدام کنند اما این اعتراضات تاثیری در رأی دادگاه نداشت.
در ۱۸ مارس ۲۰۰۱ در مسکو، پلیس روسیه مردی به نام هنری بیبی را در حالی که داشت چهار نفر را به شیطانپرستی دعوت میکرد، بازداشت کرد. هنری پس از بازداشت به جنایت هولناکی که مرتکب شده بود اعتراف کرد. این مرد چندی قبل دو زن و دو مرد را به قتل رسانده بود و اجسادشان را آتش زده بود اما قبل از به آتش کشیدن آنها سینه مقتولان را شکافته و قلبشان را بیرون کشیده بود.
بعد از اینکه محل به وسیله قاتل لو رفت، پلیس به آنجا رفت و با اجسادی روبهرو شد که دور آنها شمع چیده شده و روی اجساد با گل پوشانده شده بود. در بین قربانیان جسد یک پیرمرد و یک پسر بچه ۱۲ ساله نیز به چشم میخورد. این خانه در واقع برای افراد بیخانمانی بود که شبها را در آنجا میگذراندند و گویا یک گروه شیطانپرست از مکان آنها اطلاع پیدا کرده و در همان مکان آنها را به قتل رسانده بودند و چون این افراد خانوادهای نداشتند که به دنبالشان بگردد، با خیالی آسوده آنها را قربانی مراسم وحشتناک خود کرده بودند.
هنری بیبی در اعترافاتش گفت: «برای رسیدن به نقطه اوج روحی باید به گفتههای شیطان عمل میکردم و اگر به این دستورات عمل نمیکردم خودم قربانی میشدم، زیرا هر کس که به دستورات او عمل نکند توسط دیگر افراد شیطان کشته میشود. من حتی اگر از کشتن دیگران احساس ناراحتی و پشیمانی میکردم شیطان متوجه میشد و باز هم مرا میکشت؛ بنابراین بایست بعد از کشتن قربانیان مراسمی برگزار میکردیم که نشان دهیم که از این بابت دچار عذاب وجدان نیستیم.»
در مارس ۲۰۰۹ در کشور گامبیا ۱۰۰ نفر از مردم که به بیماریهای صعبالعلاجی مانند ایدز مبتلا بودند و در جلسات روانپزشکی یک کلینیک دوره درمانی خود را طی میکردند، به یکی از کمپهای شکار در جنگل دعوت شدند تا در طبیعت درمان خود را ادامه دهند. در آنجا آنها به وسیله قرصهای روانگردانی که پزشکشان به آنها داد مسموم شدند.
دکتر که به گفته خودش تمام دستوراتش را از شیطان میگرفت بعد از دستگیری در مصاحبه با مجله فورویا گفت: «شیطان به من گفت که این افراد به خاطر بیماریشان در رنج هستند و عذاب میکشند و به خاطر رهایی از این عذاب آنها را بکش، چون به طور طبیعی نیز مدتی کوتاه زنده خواهند بود.»
منبع: همشهری سرنخ