ساعت ۵ صبح دوشنبه پنجم تیر ماه، زن جوانی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و هراسان به اپراتور گفت: بههمراه دوستم مشغول پیادهروی در حوالی اتوبان یاسینی بودیم که جسد خونآلود مرد میانسالی را در یک جوی آب مشاهده کردیم.
با اعلام این خبر، مأموران کلانتری محل، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، متخصصان پزشکی قانونی و کارشناسان تشخیص هویت بههمراه قاضی محمدمهدی براعه؛ بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی، راهی محل حادثه شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.
تیم جنایی در محل حادثه با جسد مردی حدوداً ۶۳ ساله مواجه شدند که هدف ضربات متعدد چاقو از ناحیه گردن و کمر قرار گرفته بود؛ گزارش پزشک صحنه نیز حکایت از آن داشت مقتول در جای دیگری به قتل رسیده و سپس جسدش به محل موردنظر منتقل شده است.
تحقیقات ابتدایی نشان میداد، مقتول عصر روز دوشنبه ۵ تیر، طبق روال روزانه خود با خودروی پراید بهخاطر مسافرکشی از خانه خارج شده، اما دیگر بازنگشته است؛ همچنین اقدامات اطلاعاتی مشخص کرد، گوشی موبایل وی در اتوبان آزادگان افتاده و روشن است.
پس از پایان تحقیقات میدانی در صحنه وقوع قتل، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، مأموریت یافتند با اقدامات فنی و اطلاعاتی هویت عاملان این جنایت هولناک را شناسایی کنند؛ از سوی دیگر مأموران تیم تشخیص هویت اقدام به انگشتنگاری در محل موردنظر و روی جسد کردند تا ردپایی از قاتل به دست آورند.
قتل در کردستان راز جنایتهای سریالی را فاش کرد!
تحقیقات در رابطه با این پرونده ادامه داشت تا اینکه سوم مرداد امسال، وقوع ۲ فقره قتل در شهرستان قروه به کارآگاهان جنایی کردستان گزارش داده شد؛ تجسسها نشان میداد ۲ مرد جوان شبانه به یک باغ رفتند و با اهداف مالی، ابتدا اقدام به گروگانگیری کرده و سپس ۲ نفر را با سلاح کلاشینکف به قتل رساندند.
یکی از افرادی که در حادثه تیراندازی جان سالم به در برده بود در تشریح وقوع این جنایت به ماموران پلیس آگاهی گفت: مردان مسلح را میشناسم و نام آنها، داریوش و نیما است؛ این ۲ نفر سالها قبل در مزرعه من کار میکردند.
شاهد جنایت ادامه داد: داریوش و نیما روز حادثه به مزرعهام آمدند و من و دو نفر از دوستانم را گروگان گرفتند و درخواست چند میلیارد تومان پول کردند، اما وقتی که پی بردند پولی نداریم هر سه نفر ما را به گلوله بستند؛ شانس آوردم که در این تیراندازی، زخمی شدم و زنده ماندم.
با اطلاعاتی که مرد زخمی در اختیار کارآگاهان قرار داد، خیلی زود مخفیگاه نیما و داریوش در یکی از روستاهای همدان شناسایی و سپس آنها با هماهنگیهای لازم قضایی طی یک عملیات ضربتی دستگیر شدند.
متهمان پس از انتقال به مقر انتظامی در همان بازجوییهای اولیه به جرم قتل ۲ مرد در کردستان به دلیل اختلافات شخصی و دریافت پول اعتراف و عنوان کردند ۴ مرد دیگر را در تهران (اتوبان یاسینی)، ملارد و شهریار به قتل رساندند.
بدین ترتیب رسیدگی به این پرونده در دستور کار بازپرس ویژه قتل پایتخت قرار گرفت و متهمان صبح امروز برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند.
جزئیات جنایت در اتوبان یاسینی تهران
داریوش هنگامی که مقابل قاضی جنایی قرار گرفت، گفت: از چندی قبل تصمیم گرفتیم تا با همدستم برای اعمال مجرمانه دیگر از جمله دزدی از خانههای مردم در شمال تهران، خودروهای عبوری را سرقت کنیم تا ردپایی از خود بر جا نگذاریم.
وی ادامه داد: نیمهشب بود، در جاده ساوه حضور داشتیم که یک خودروی پراید به مقصد سه راه آدران گرفتیم؛ من روی صندلی جلو نشستم و نیما در صندلی عقب نشست؛ در راه بودیم که راننده را به قصد سرقت خفت کردیم، اما او مقاومت کرد.
مرد جنایتکار مدعی شد: در جریان درگیری با راننده خودروی پراید، من و نیما با ضربات مهلک چاقو به کمر، گردن و صورت مقتول را به قتل رساندیم و پس از اینکه جسد را در اتوبان یاسینی رها کردیم، با خودروی پراید متواری شدیم.
متهم گفت: پس از چند روز وقتی که نتوانستیم سرقتی را با خودروی پراید انجام دهیم، خودرو را در یکی از خیابانها رها کردیم؛ در این چند وقت ۳ راننده دیگر خودروهای عبوری را بخاطر سرقت ماشین با سلاح گرم و سرد در شهریار و ملارد به قتل رساندیم.
گفتگو با متهم اصلی پرونده
سابقه داری؟
۵۰ ساله هستم و درگذشته به جرم قاچاق کالا در همدان به زندان رفتم.
با همدستت کجا آشنا شدی؟
هم محلهای بودیم، اما او هم در زندان بود که باعث شد این رابطه با صمیمیتر شود.
چه شد که فکر سرقت به سرت زد؟
پول زیاد میخواستیم؛ قصد داشتیم به تهران مراجعه کنیم، چون شنیده بودم آنها در خانههایشان پول، طلا و دلار زیادی دارند.
از اولین قتل بگو؟
ابتدا دو تا کلت کمری خریداری کردیم و سپس راهی محلهای میان شهریار و آدران شدیم در آنجا یک خودرو شیشه دودی پیدا کردیم و با شلیک گلوله، راننده ماشین را به قتل رساندیم؛ پس از ارتکاب جنایت جسد را در بیابانهای اطراف رها کردیم و پا به فرار گذاشتیم.
متاهلی؟
بله، اما فرزندی ندارم.
قتل دوم چگونه رخ داد؟
فردای همان شب، یک خودروی تیبا را دربست گرفتیم در مسیر بودیم که راننده خودرو را به قصد سرقت به قتل رساندیم؛ جسد را در بیابانهای اطراف شهریار رها کردیم و به سمت خانههای شمال شهر رفتیم، اما آن شب نتوانستیم سرقت کنیم.
چه تحصیلاتی داری؟
تا سوم دبیرستان بیشتر درس نخواندم.
از قتل سوم بگو؟
۱۵ روز پس از جنایت دوم به سمت تهران آمدیم سوار یک پراید سفیدرنگ شدیم هر دو نفرمان به راننده چاقو زدیم. چند ضربه من زدم و چند ضربه هم نیما زد و جسد را انداختیم داخل جوی آب در اتوبان یاسینی. بازهم رفتیم برای سرقت، اما موفق نشدیم و خودرو را دو روز بعد رها کردیم.
اعتیاد داری؟
من حتی سیگار هم نمیکشم، اما همدستم نیما شیشه مصرف میکند.
قتل چهارم چگونه بود؟
۲۰ روز پس از قتل سوم، یک ماشین را دربست سوار شدیم و به به ملارد رفتیم که در مسیر و با گلوله، راننده را به قتل رساندیم و سپس خودرو را سرقت کردیم. با همدستم آمدیم همدان و چند روزی سوار بر خودرو تیبا در شهر میگشتیم.
چرا به همدان رفتید؟
قصد داشتیم تا با گروگانگیری از صاحب یک مزرعه، ۲ میلیارد تومان پول سرقت کنیم، اما وقتی که متوجه شدیم آنها پولی ندارند تصمیم گرفیتم تا با همدستم ۳ گروگان را به قتل برسانیم.
چرا سراغ خودروهایی که شیشه دودی داشتند، میرفتید؟
چون مشخص نمیشد که در خودرو چه کاری انجام میدهیم!
اگر دستگیر نمیشدید تا چه زمانی این قتلها را مرتکب میشدید؟
حقیقتا خسته شده بودیم و عذاب وجدان داشتیم؛ تصمیم گرفته بودیم که دیگر کسی را به قتل نرسانیم؛ حتی بخاطر این عذاب وجدان در پلیس آگاهی کردستان به قتلهای سریالی اعتراف کردیم.
پس از ارتکاب قتلها چه حسی داشتید؟
نمیدانم؛ به ته خط رسیده بودیم!
آثار و بوی خونی که در ماشین به مشام میرسید اذیتتان نمیکرد؟
نه!
از زندگی نیما همدستت بگو؟
پسر خوبی بود، اما وقتی که برادرش به جرم قتل اعدام شد، زندگیاش تغییر کرد و سمت مصرف شیشه رفت.
در زندان چگونه با نیما آشنا شدی؟
من ابتدا در زندان بودم تا اینکه نیما و برادرش به آنجا آمدند؛ هم محلهای بودیم، اما ارتباط ما قویتر شد.
چرا نیما به زندان افتاده بود؟
سال ۹۳ به اتهام قتل بازداشت شد؛ برادرش، دختری را دوست داشت، اما آن دختر با یک پسر دیگر ازدواج کرد، سپس نیما و برادرش آن پسر را به قتل رساندند! برادر نیما سال ۹۵ اعدام شد و خود نیما به حبس محکوم شد، اما تخفیف در حبس گرفت و سال قبل آزاد شد.
حرف آخر؟
حرفی ندارم؛ فقط پشیمان هستیم هر چند میدانم که دیگر برای این حرفها دیر شده است.
با دستور قاضی محمد مهدی براعه؛ بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، متهمان برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند و تحقیقات همچنان ادامه دارد.
منبع: تسنیم
احسنت!!!
عذاب وجدان داشتن! خیلی هم عالی! یعنی این همه کشتن، هر روز عذاب وجدان داشتن...
اکه عذاب وجدان نداشتن چی میشد!